از مدت ها قبل پژوهشگران به این نتیجه دست پیدا کرده اند که یکی از فاکتورهای حیاتی برای قضاوت در مورد کیفیت رابطه، اندازه گیری میزان خوش مشربی و شوخ طبعی در آن است. اگر در یک رابطه خنده وجود داشته باشد، می توان نتیجه گرفت که آن ارتباط سالم است.
زمانی که خنده و شادی متوقف شود، ارتباط به لبه پرتگاه نزدیک خواهد شد. اگر شما به دنبال آن هستید تا روابط رضایت بخش تری را چه در محیط خانه و چه در ارتباطات شغلی خود داشته باشید، باید به شادی و لبخند اهمیت داده و حس شوخ طبعی خود را نیز افزایش دهید.
در این قسمت شما را با 5 تکنیک آشنا می کنیم که به واسطه آن هم می توانید حس شوخ طبعی خود را ارتقا بخشید و هم سلامت روابط خود را تضمین کنید.
1- با تمرکز بر روی موضوعات جالب سعی در بیدار کردن حس شوخ طبعی خود داشته باشید. شاید این امر در مراحل اولیه قدری دشوار به نظر برسد، اما چیزی نخواهد گذشت که تمام اطراف خود را مملو از چیزهایی خواهید دید که باعث بیدار کردن حس خوشحالی در شما می شوند. با اتکا به این شیوه از زندگی خود نیز لذت بیشتری خواهید برد.
2- اگر احساس می کنید که به تازگی خیلی کمتر از گذشته می خندید، شاید بهتر باشد که ارتباط خود را با افراد شوخ و با مزه بیشتر کرده و از افراد بی حوصله و غمگین فاصله بگیرید.
3- یاد بگیرید که به برخی از کارهای خودتان هم بخندید. اگر این کار را نکنید، این حق را به دیگان می دهید تا به شما بخندند. بسیاری از افراد به دلیل ناامنی ها و ترس هایی که در وجود خود احساس می کنند، قادر به انجام یک چنین کاری نیستند. آنها از این می ترسند که در نظر دیگران احمق و فاقد صلاحیت جلوه کنند. به هر حال همه افراد در زندگی خود دچار اشتباه می شوند، اگر به اشتباهات خود بخندید آنها را کم اهمیت جلوه می دهید. همچنین این امر از جمله خصیصه های فطری انسان نیز قلمداد میشوند.
4- عکس های جالب و جوک های بامزه را جمع کنید و بر روی در یخچال یا تابلوی اعلانات بچسبانید تا همه بتوانند آنها را ببینند و لذت ببرند. البته باید از انواع جوک های نژاد پرستانانه، برانگیزاننده جنسی و پلید صرف نظر کنید. باور کنید که بدون وجود یک چنین مسائلی باز هم می توانید بخندید. من به شخصه ارزشی برای مقوله های زشت قائل نیستم.
5- از حس شوخ طبعی برای حل مشکلات موجود در روابط خود بهره بگیرید. زمانیکه در رابطه خود به بن بست می رسید، سر شوخی را باز کنید.
یکی از دوستانم تعریف میکرد که چندی پیش با همسر خود مشاجره ای داشت. در گرماگرم بحث همسرش ناگهان حرف بدی به او زد، دوست من هم با شنیدن آن عبارت به همسرش گفت تو با بیان یک چنین عبارات زننده ای کمر مرا شکستی! ناگهان همسرش شروع به خندیدن کرد و خودش هم همین کار را ادامه داد. چیزی نمی گذرد که هر دو یادشان می رود که چرا با هم دعوا می کردند و همه چیز به حالت عادی باز می گردد.
باید توجه داشته باشید که شوخ طبعی ذاتی نیست و یک امر کاملاً اکتسابی میباشد. شما اگر بخواهید به راحتی می توانید حس شوخ طبعی خود را افزایش دهید. زمانی که این کار را انجام دهید به این نتیجه می رسید که روابطتتان غنی تر و مستحکم تر می شوند. مردم هم به چشم یک فرد جذاب تر به شما نگاه می کنند. این امر هم به نوبه خود سبب می شود که حس شوخ طبعی شما باز هم بیشتر ارتقا پیدا کندچگونه رفتاری صمیمیتر و اجتماعیتر داشته باشیم
در این مقاله میخواهیم به شما آموزش دهیم که چطور صمیمیتر و اجتماعیتر رفتار کنید. یک تعریف ساده از “صمیمی”، مهربان و علاقهمند رفتار کردن با دیگران است و تعریف اجتماعی از دیدگاه ما یعنی وقت زیادی را با دیگران گذراندن و از آن لذت بردن. توصیههای زیر در آن واحد درمورد اعمال خاص و حالات کلی (مثلاً مثبت بودن نسبت به مردم، علاقهمند بودن به مردم) صحبت میکند. این دو به یکدیگر مرتبط هستند اما شما کنترل زیادی روی حالات خودتان نسبت به سایرین ندارید. اگر در یک زمان روحیهای خوشمشرب و اهلتفریح نداشته باشید، یا اگر بهطورکلی کمحرف باشید، همین هستید و نمیتوانید برای آن کاری کنید. نمی توانید فوراً به فردی بشاش و گرم تبدیل شوید. اما بااین حال میتوانید بعضی از اعمال را به ذهن داشته باشید و این همان چیزی است که به آن نیاز دارید.
مثلاً اگر سر کار هستید و احساس میکنید آن روز کمی در خودتان هستید، میتوانید به خودتان یادآور شوید که باید به بقیه همکارانتان بپیوندید و ببنید آنها چه میکنند.
همچنین، ایدههایی که در اینجا ذکر میکنیم، به این معنی نیست که باید به فردی پرحرف یا آویزان تبدیل شوید. از این توصیهها میتوانید در برخورد و رویکردتان با دیگران استفاده کنید. هر نوع شخصیتی که داشته باشید میتوانید از این راهکارها استفاده کنید طوریکه خللی در شخصیتتان ایجاد نشود.
با افراد جدید شروع به حرفزدن کنید
اگر به تازگی به کسی معرفی شدهاید یا فرد جدیدی را در اطرافتان میبینید، به سمتشان بروید و مکالمهای را آغاز کنید. حتی یک سلام گفتن معمولی، پرسیدن اسمشان، و گفتن “از آشناییتان خوشبختم” برای شروع ارتباط کافی است.
با کسانی که سعی میکنند با شما حرف بزنند، حرف بزنید
تا حالا شده بخواهید یک گفتگوی خوب با کسی داشته باشید اما طرف مقابل جوابتان را با کلمات کوتاه بدهد و کاملاً مشخص باشد که تمایلی به ادامهگفتگو با شما ندارد؟ احتمالاً شما هم راهتان را میگیرید و میروید و در دلتان فکر میکنید که چقدر ارتباط عمومیش ضعیف بود. اگر کسی سعی داشت با شما حرف بزند سعی کنید با خوشرویی به او پاسخ بدهید.
برای حرف زدن با کسانی که میشناسید وقت بگذارید
اگر یکی از آشنایانتان را دیدید، به سمتش بروید و احوالپرسی کنید. درمورد هر چیزی میتوانید حرف بزنید، از اوضاع و احوالشان گرفته تا اتفاقات روز. سعی کنید مداوم با دوستانتان در تماس باشید. وقتی همکارانتان سرشان خلوت است، بایستید و با آنها حرف بزنید. روابطتان را حفظ کنید و به همه نشان دهید که به برقراری ارتباط علاقهمندید. اگر کسی را دیدید که میشناختید، چون حوصله حرف زدن ندارید، از او دوری نکنید یا طوری نشان ندهید که انگار او را ندیدهاید. به سمتش بروید و برای چند دقیقه هم که شده گفتگو کنید.
از دیگران دعوت کنید برای انجام کاری به شما/اکیپتان ملحق شوند
برای دعوت کردن دیگران سخاوتمند باشید. این شما باشید که دیگران را بیرون دعوت میکنید تااینکه صبر کنید خودشان به سراغتان بیایند. نباید فکر کنید که باید کسی را به مدتی طولانی بشناسید تا با او بیرون بروید. اگر فکر میکنید با آنها کنار میآیید پس چرا کاری با هم انجام ندهید؟ اگر از همکار یا همکلاس جدیدتان خوشتان میآید، از آنها بخواهید که برای خوردن یک نوشیدنی یا هر چیز دیگر همراهیتان کنند. اگر در جایی یکدفعه دوستی را دیدید و هیچکدامتان کاری برای انجام دادن نداشتید، با او همراه شوید و با هم جایی بروید. از همسایه جدیدتان بخواهید که صبحها با شما برای پیادهروی یا دویدن بیاید. فکر نکنید برای اینکه با کسی بیرون بروید، باید از مدتها قبل او را بشناسید.
اگر همکارانتان می خواهند برای جمعه این هفته با هم به پیکنیک بروند، نه تنها خودتان با آنها بروید بلکه از کسانی که از برنامه خبر ندارند هم بخواهید که به شما ملحق شوند. اگر میخواهید با یکی از دوستانتان بیرون بروید، میتوانید از یکی دیگر از دوستانتان که خیلی وقت است او را ندیدهاید هم بخواهید که همراهیتان کند. اگر سر راه خانه دوستتان یکی دیگر از دوستانتان را در خیابان دیدید، از او هم بخواهید که با شما به خانه آن دوستتان بیاید. البته پیشنهادهایی از این قبیل همیشه پذیرفته نمیشوند اما اشکالی ندارد شما نشان میدهید که اجتماعی هستید.
سعی کنید افراد تازه را هم وارد جمعتان کنید و کاری کنید حس کنند وجودشان در جمع اهمیت دارد
اگر با دوستان قدیمیتان بیرون رفتهاید و فرد جدیدی را در آنجا میبینید، بهجای اینکه صبر کنید او جلو بیاید و شما را بشناسد، وقت بگذارید و کمی با او حرف بزنید. اگر میخواهید جمع را برای برنامه جدید هفته بعد دعوت کنید، حتماً آن فرد تازه وارد را هم قید کنید.
بروید آنجا که بقیه هستند
اگر سر کار هستید و میبینید که همکارانتان دارند برای خوردن ناهار کنار هم برنامه میگذارند، شما هم حتماً بروید. اگر در مهمانی هستید و همه در سالن پذیرایی جمع شدهاند و حرف میزنند شما هم همانجا بروید و به آنها بپیوندید. نشان دهید که میخواهید با دیگران وقت بگذرانید. و وقتی آنجا رفتید در کاری که بقیه میکنند ملحق شوید. ساکت نایستید و به فکر فرو نروید.
وقت بیشتری را با بقیه بگذرانید
بیشتر با دیگران وقت بگذرانید. وقت بیشتری را دیگران بگذرانید. با دیگران بیشتری وقت بگذرانید. اگر دیربهدیر دوستانتان را میبینید، سعی کنید وقتی آنها را دیدید تمام روز را با آنها بگذرانید. اگر فقط هفته یک یا دوبار دوستانتان را میبینید، سعی کنید سه بار در هفته ببینید. اگر سر کار معمولاً فقط سرتان به کارتان گرم است و فقط در زمانهای استراحت با همکارانتان حرف میزنید، سعی کنید این زمان را بیشتر کنید. اگر بعضی از آشنایانتان را فقط در شرایط خاص میبینید، سعی کنید آنها را در خارج آن موقعیت ببینید. اینکار باعث میشود سایرین تصور کنند که دوستانتان از اینکه وقتشان را با شما بگذرانند لذت میبرند. همچنین اینکار باعث میشود با میل خانه رفتن خود مقابله کنید و وقت بیشتری را با دیگران بگذرانید و به خودتان ثابت کنید که این را بیشتر از خانه رفتن و تنها ماندن دوست دارید.
کارهای خوب برای دیگران بکنید
برای یکنفر یک لیوان نوشیدنی بخرید. موقع غذاخوردن در رستوران برای حساب کردن صورتحساب تعارف کنید. برای کسی در را باز کنید. وقتی به مهمانی دعوت میشوید با خودنتان یک نوشیدنی یا غذای مخصوص ببرید. البته اینکارها را نباید برای جلب دلسوزی دیگران انجام دهید. اگر هم خیلی زیاد اینکارها را انجام دهید در نظر دیگران حکم وظیفه برایتان پیدا میکند باعث میشود دیگران فکر کنند برای اینکه آنها را وادار کنید دوستتان بدارند اینکارها را میکنید.
از دیگران تعریف و تمجید کنید
ازاینکه در رفتارهایتان با دیگران مثبت باشید و تشویقشان کنید ابا نداشته باشید. اگر کسی در کار خاصی خوب است، حتماً به او بگویید. اگر کسی به نظرتان زیبا است یا خوشتیپ است، به او بگویید. اگر فکر میکنید کسی بانمک است یا فرد جالبی است، نظرتان را به او بگویید. البته باز هم یادتان باشد که تعادل شرط عقل است. تحسین و تمجید هر از گاهی خیلی بهتر از تعریفهای همیشگی تکراری است.
مودب باشید
برای طرف مقابلتان هر معنا و مفهومی که داشته باشد اما سعی کنید که با همه مودب رفتار کنید. اگر کسی کار خوبی برایتان میکند، حتماً تشکر کنید. وقتی از کسی درخواستی دارید، آنرا با ادب و احترام مطرح کنید. هیچوقت خودخواهانه رفتار نکنید.
وقتی با دیگران بیرون هستید کاری کنید به همه خوش بگذرد
بدون اینکه باز تعادل رفتارتان برهم بخورد، وقتی بیرون هستید دقت کنید که همه از اوقات خود لذت ببرند. اگر میبینید کسی از جمع دور افتاده است، سعی کنید موضوع حرف را به چیزی بکشانید که برای او هم جذاب باشد. اگر احساس کردید که کسی در جمع احساس ناراحتی میکند، سعی کنید او را به جمع بکشانید یا اگر با دیگران آشنایی ندارد، او را معرفی کنید. اگر به نظرتان میرسد که کسی حوصلهاش سر رفته یا اذیت شده است، سعی کنید موجبات لذت بردن او را هم فراهم کنید.
به حرف دیگران علاقهمند باشید
این یکی از سادهترین راهکارها است. گاهی اوقات، به
چگونه ارتباط اجتماعی خوب داشته باشیم ؟
چگونه ارتباط اجتماعی خوب داشته باشیم ؟
برخی افراد نگران دوستی خود با دیگران هستند . شخص دیگر می خواهد بداند چگونه پیوند خود را با دوستش مستحکم تر سازد ؟ . در مورد نحوه برقراری ، حفظ و ادامه دوستی و ارتباط اجتماعی با سایرین نظرات بسیاری مطرح شده است . بد نیست به برخی از آنها نظری داشته باشیم .
قبل از آن به یاد داشته باشیم ارتباط اجتماعی یک نیاز انسانی و یک کشش درونی و فطری ست بنا براین نمی توان نقش آن را در رشد و تکامل آدمی نادیده گرفت . البته همین نیاز و کشش فطری در صورت عدم شناخت موجب انحراف و نابودی آدمی نیز می شود .
با این مقدمه کوتاه ببینیم چه راه هایی برای اینکه چگونه ارتباط خوبی با دیگران داشته باشیم ، وجود دارد ؟
· خود را آنگونه که هستید معرفی کنید :
تمایلات ، ویژگی های اخلاقی ، خواسته ها ، اعتقادات و ... که مربوط به خودتان هست را بسیار ساده بگویید . دیدگاهی که نسبت به جهان یا جوامع و افراد دارید را مطرح کنید و همچنین این موارد را از طرف مقابل جویا شوید .دیده شده است برخی افراد در مدت دوستی خود ناگهان با نکته ای تازه از طرف مقابل روبرو می شوند که اگر از اول می دانستند وضعیت با حالا فرق بسیار داشت . لذا با یک بحران عاطفی روبرو می شوند . این پدیده در ازدواج های ناموفق بسیار دیده شده است .
· تمایلات و علایق مثبت خود رابه طرف مقابل به صورت کلامی ابراز کنید :
ضعیف ترین افراد کسانی هستند که نمی توانند عشق و علاقه و محبت خود را به دوست خود ابراز نمایند . از این نکته غافل نباشید که آدمی برده محبت است و ابراز محبت می تواند طرف مقابل را به بند کشد !
کلمات و جملاتی نظیر : تو دوست خوبی برای من هستی . از این که با شما هستم خوشحالم . به من چیزهای زیادی یاد دادی . دوستت دارم . و نظایر آن بسیار راهگشا و مفید هستند .
ارتباط اجتماعی شالوده حیات اجتماعی است و بدون آن هیچ یک از عناصر حیات جمعی پدیده نمی آیِد .
- ارتباط جهانی
با گسترش وسایل حمل ونقل وابزار جهانی جمعی نظیر تلفن ، تلگراف ، بی سیم ، تلویزیون ، اینترنت ، ماهواره و وسایل حمل و نقل که حرکت یا جابجایی انسانها را در سطح جغرافیا فراهم می سازد شاهد بسط ارتباطات بین المللی هستیم ....
-ارتباط مستقیم
ارتباطی است بدون واسطه بین انسان یا انسانها با انسان یا انسانهای دیگر
- ارتباط احساس برانگیز
چگونه اعتماد به نفس خوبــی داشته باشیم ؟
مقدمه:
آیا تا کنون فکر کردهاید که چرا در برخی کارها موفق هستید و در برخی دیگر ناموفق؟ آیا فکر کردهاید که چرا گاهی هر چه تلاش میکنید نمیتوانید برخی از کارها را انجام دهید؟ جواب این سوأل فقدان اعتماد به نفس است. یعنی نبود اعتماد به نفس عامل شکست ما در کارها است. درجاتی از اعتماد به نفس در همهی ما وجود دارد؛ یعنی گاهی اعتماد به نفس ما بالا و گاهی پایین است.
اگر اعتماد به نفس ما بر پایهی کارهایی باشد که به خوبی انجام میدهیم، تنها هنگام انجام آن کارها اعتماد به نفس خواهیم داشت. به فرض مثال اگر خوب مینویسیم، تنها هنکام نوشتن اعتماد به نفس داریم. اگر سخنران خوبی هستیم، فقط هنگام سخنرانی اعتماد به نفس خوبی داریم و .... این یعنی ما از اعتماد به نفس خوبی برخوردار نیستیم. فراموش نکنیداعتماد به نفس چیزی است که از درون آدم سرچشمه میگیرد نه در کاری که ما انجام میدهیم.
در واقع اعتماد به نفس به معنی باور کردن قابلیت انسانی خویش، روبرو شدن فعال با رویدادهای زندگی و انجام درست وظایف است.
افرادی که از اعتماد به نفس کافی برخوردارند، استقلال عمل دارند و مسئوولیت پذیر و پیشرفت گرا هستند. شکستها را میپذیرند و از آنها درس میگیرند. بر ایجاد رابطه با دیگران توانا هستند و از هر کونه گوشهگیری دوری میجویند. ما باید بر توانایی خود بر انجام هر امری اعتماد به نفس داشته باشیم. وقتی اعتماد به نفس خود را بر اساس وجود خود قرار میدهیم نه بر اساس کارهایی که انجام میدهیم، اعتماد به نفسمان افزایش مییابد.
اعتماد به نفس باید از اطمینان به اراده ناشی شود نه از کارهایمان. ممکن است همهی ما گاهی از دست عدم اعتماد به نفس نالیده باشیم. لذا ما در این مقاله کوشیدهایم تا کارهایی را که اعتماد به نفس ما را از بین میبرند یا تضعیف میکنند، برای شما ذکر کنیم، انشاءالله رعایت این موارد بتواند در تقویت اعتماد به نفس به ما کمک کند.
راههای تقویت اعتماد به نفس
1)رسیدگی به خود
اعتماد به نفس تا حد زیادی به میزان سلامتی جسمانی و روانی بستگی دارد. بیتوجهی به خود نشان دهندهی این است که شما خود را دوست ندارید. شخصی که به نیازهای جسمی و روحی خود توجه دارد، نیازی به جلب توجه دیگران ندارد. یک فرد ورزشکار سرحال و بانشاط را که محکم و استوار راه میرود با یک فرد چاق و پر خور تنبل و با ظاهری ژولیده مقایسه کنید. کدام را میپسندید؟ بدون شک اعتماد به نفس ورزشکاران بسیار بیشتر از افراد عادی است.
توصیه میکنیم در هر سن و سالی و یا موقعیتی هستند، از همین اکنون تصمیم بگیرید که برای ورزش کردن برنامهای منظم بریزید. کوه پیمایی، پیاده روی(در طبیعت) و نرمش، دست کم 2 بار در هفته برای اغلب ما مشکل نیست. حتی اگر اکنون سالم هستید، از آنچه به جسم و ایمان و ارادهى شما ضربه میزنند، خودداری کنید. ورزش نکردن، کم تحرکی، مصرف چربی و قند فراوان، مصرف دخانیات و... . از جمله مواردی هستند که دیر یا زود عوارض ناگواری در جسم ما باقی خواهند گذاشت. پس:
1.برنامههایی برای رسیدگی به جسم و تقویت آن در طول روز داشته باشید و برای استراحت و خواب زمان کافی در نظر بگیرید.
2.به نحوهی ایستادن و راه رفتن خود توجه کنید و در صورت نیاز آن را اصلاح کنید.
3.جلوی آینه بایستید و حالت کسانی که موفق، مصمم، پرتلاش و دارای اعتماد به نفس هستند را تمرین کنید.
4.قدم ها را محکم و آرام بردارید و لبخندی بر لب داشته باشید. قوز نکنید. سر را بالا نگه دارید و به چشمهای مخاطب خود نگاه کنید نه به اشیاء اطرافتان.
5.اگر احساس میکنید که لباس مرتب و تمیز به شما احساس خوبی میبخشد، همیشه مرتب و منظم باشید.
6.همیشه ظاهری آراسته، متین و با وقار داشته باشید.
2)غلبه بر ترس و نگرانی
یکی از مهمترین عواملی که اعتماد به نفس را به شدت درهم میشکند، ترس است. ترس انواع مختلفی دارد اما در هر حال باید این غول بیشاخ و دم را از ذهن خود بیرون کنیم. ترس احساس تخریب کنندهای است که به کوشش شما برای دستیابی به اعتماد به نفس، ضربهی مهلکی وارد میسازد. اگر شما ترس داشته باشید امکان ندارد واکنش ذهنی مناسبی که لازمهی داشتن یک زندگی پر بار و موفق است، بر خوردار شوید.
نگرانی حالتی است که پایهی آن ترس است؛ حرکتی آرام اما ادامهدار دارد و اعتماد به نفس و ابتکار را از بین میبرد. البته ترس در حد معقول چندان هم بد نیست، زیرا موجب احتیاط خواهد شد. اما این مسأله با ترس و نگرانی بیهوده تفاوت دارد. یکی از معمول ترین نقطه ضعفهای همهی انسانها، افکار منفی و ناامید کنندهای هستند که موجب ترس و نگرانی میشوند. این هراس اغلب ناشی از شکستهای قبلی و فقدان اعتماد به نفس است.
مخربترین ترسها عبارتند از: ترس از انتقاد، ترس از شکست، ترس از آینده، ترس از جلو زدن دیگران از تو، ترس از دست دادن چیزهای محبوب.
برای مبارزه با این ترس ها باید توجه داشت که خود را با دیگران مقایسه نکنید زیرا در این صورت، نهایتاً به این نتیجه میرسید که برای موفقیت خود باید دیگران را شکست دهید و این افکار منفی موجب خشم ، نفرت، بغض، کینه و...خواهد شد. بسیار طبیعی است که این موارد چه ذهنی باشد، چه به مرحلهی عمل در بیایند، روان انسان را تخریب میکنند و خواه ناخواه بیماریهای جسمی، ترس و عدم اعتماد به نفس را به دنبال خواهد داشت.
بر تفکر خود مسلط باشید و ذهن خود را بر روی افکار منفی ببندید و در جستوجوی معاشرت و دوستی با کسانی باشید که شما را به خیر و صلاح تشویق میکنند.
3)با خود مهربان باشید
هرگاه ما کاری انجام دادیم که منجر به ضایع شدن حق و حقوق دیگران شد، یا گناه، خطا و اشتباهی کردیم، رفتاری مناسب با خود داشته باشیم. یعنی اگر در حق دیگران بدی کردهایم، خوب به بررسی ابعاد گوناگون قضیه بپردازیم و منصفانه به قضاوت بپردازیم، اگر آنها محکوم شدند، آنها را ببخشیم و اگر ما محکوم شدیم، تصمیم بگیریم دیگر این گونه اقدامات را تکرار نکنیم و در صورت ممکن از آنها عذرخواهی کنیم، اما هرگز به اذیت و آزار روح خود نپردازیم.
خودآزاری یا خود خوری اعتماد به نفس انسان را به کلی از بین میبرد. یا اگر شکست خوردهایم و کاری را اشتباه انجام دادهایم. برنامهای درست طراحی کنیم تا آن را جبران کنیم نه اینکه به محکومیت خویش بپردازیم و هر چه در توان داریم در تخریب اعتماد به نفسمان بکوشیم و خود را موجودی بیلیاقت و بیاستعداد و کار خراب کن تصور کنیم. به یاد داشته باشیم که تنها در این صورت میتوانیم موفق و خوشبخت زندگی کنید. پس با خودتان مهربان باشید و خود را شکنجه ندهید. فراموش نکنید که ما نه جنایتکار هستیم، نه متهم؛ همهی ما قابل بخشش هستیم.
4)شکست پلی برای پیروزی
درست است که احساس پیروزی برای رشد اعتماد به نفس موثر است اما مهم تر از آن احساس رضایتی است که ما از خود داریم. شخصی که دارای اعتماد به نفس است، وقتی در موضوعی شکست میخورد، برایش مهم نیست، چون شکست را پلی برای پیروزی تلقی میکند. بخشیدن را بیاموزید و اشتباهات خود و دیگران را ببخشید و از اشتباهاتتان عبرت بگیرد و برای جبران شکستها تلاش کنید.
5)توکل به خدا را فراموش نکنید.
انسان وقتی خدا را دوست داشته باشد و او را خوب بشناسد و بداند که او غیر از خیر و منفعت بندهاش را نمیخواهد و ضرر و زیان را از او دور میکند، هنگام بروز مشکلات به خدا توکل میکند. بندهی واقعی هرگز مأیوس و ناامید نخواهد شد چون میداند که چه قدرت عظیمی پشتیبان اوست و او را از زیان و ضرر واقعی محفوظ خواهد کرد.
6)در تعارف کردن خود را تحقیر نکنید.
وقتی که با کسی احوال پرسی میکنید، مؤدب و مؤقر باشید و از گفتن جملاتی نظیر: «چاکرم»، «نوکرم»، «شمارهی کفشتم»، «بند پوتینتم» و...بپرهیزید. ممطمئن باشید گفتن این جملات شما را نزد طرف مقابلتان عزیزتر و محبوبتر نخواهد کرد، بلکه بیاعتبار و بیارزشتر خواهی شد، چرا که او میداند شما دارید به او دروغ میگویید. لذا گفتن این جملات شما را بیارزش نموده و حیثیت و اعتبار شما را از بین خواهد برد و اعتماد به نفستان را خراب میکند.
7)به لبخند زدن عادت کنید.
لبخند یکی از عوامل مهم برقراری ارتباط است و جدای از این اثرات مثبتی روی طرف مقابل میگذارد و او احساس صمیمیت بیشتری خواهد نمود. دقت کنید که وقتی کسی به شما لبخند میزند چه احساس خوبی در شما به وجود میآید. پس شما هم به لبخند زدن عادت کنید. یک لبخند ساده که از درون انسان سرچشمه میگیرد، درون انسان را متحول میکند و به انسان امید و اعتماد میبخشد. وقتی شما لبخند میزنید، یعنی همه چیز بر وفق مراد است و آنچه از زندگی میخواهید دارید. و به یاد داشته باشیم که بنا به فرمایش پیامبر (ص) تبسم مؤمن هنگام دیدار مؤمنی دیگر صدقه محسوب میشود.
8)به خود احترام بگذارید.
بدون شک احترام دیگران در پرورش اعتماد به نفس شما موثر است. مهمترین عاملی هم که این احترام را بر میانگیزد احترام شما به خودتان میباشد. اگر احساس میکنید که ثروتمندان از احترام بیشتری برخوردارند، تنها به علت آن است که آنها به خاطر ثروتشان، احساسِ داشتن میکنند، اعتماد به نفس پیدا میکنند و برای خودشان احترام و ارزش زیادی قائل میشوند.
دیگران همان قدر برای شما احترام قائل هستند که شما به خود احترام میگذارید. بنابراین احساس شایستگی کنید و به خود احترام بگذارید و دیگران را نیز محترم بشمارید؛ آنگاه خواهی دید که دیگران چه قدر به شما احترام میگذارند.
9)تفکر مثبت داشته باشید.
شخصیت هر کس دقیقاً همان چیزی است که او در ذهن خود تصور میکند. اگر او تصور میکند انسانی با اراده، محترم و با شخصیت است، پس همان طور است یا دست کم میتواند چنین باشد و اگر تصور کند، انسانی بیاراده، ضعیف النفس و... است، دقیقاً همان طور خواهد بود. لذا اگر میخواهید شخصیتی استوار، محکم و موفق داشته باشید، خودتان را دوست داشته باشید، به خود احترام بگذارید، به فکر خود باشید و هرگونه افکار منفی را به شدّت از خود دور کنید. افکار منفی خورهی اراده و پیکر موفقیت انسان هستند، پس با این دشمن خطرناک باید با جدیت برخورد کرد.
آیا تاکنون با خود فکر کردهاید که چرا انسانهایی با برخورداری از نعمتها و امکانات بیشمار در زندگىشان موفق نیستند؟ آیا تاکنون اندیشیدهاید که چرا برخی دیگر علیرغم آن که امکانات چندانی در اختیار ندارد، زندگی بسیار موفقی دارند؟ جواب این سوال و دهها سؤال دیگر در این زمینه تنها یک چیز است و آن اینست که هرگاه کسی نتواند نیروی افکار منفی خود را کنترل کند، این افکار دست به دست هم داده و با تمام قدرت و توان خویش به ذهن او حمله میکنند و افکار مثبت او را خنثی میکنند یا به کلی از بین میبرند و وقتی که افکار منفی بر وجود او مسلط شدند، آنگاه تنها چیزی که فرد به آن نمیاندیشد موفقیت، زندگی سالم و خوش بختی است.
پس خیلی راحت میتوان افکار منفی خود را از خود دور ساخت، برای این منظور کافی است که هرگاه افکار منفی به ذهن شما حمله کردند، به خود تلقین که: «من به لطف خدای مهربان با تمام افکار منفی مبارزه میکنم، چون میخواهم انسان موفق و خوش بختی باشم.» این جمله و یا جملاتی از این دست، در عرض4_3 هفته مفید واقع میشوند. بهتر است شب هنگام خواب یا صبح این جملات را در خلوت و با تمرکز فکر 10_7 بار با خود تکرار کرد. مطمئن باشید که نتیجهی مطلوبی از آن خواهید گرفت.
10)نترسید! خود را تغییر دهید.
شما فقط تا آن حد میتوانید دنیای خود را تغییر دهید که خود را تغییر دهید و خود را تا آن حد میتوانید تغییر دهید که افکار نادرست و غلط خویش را تغییر دهید. پس، واقع بین باشید، افکار خویش را به مرور مورد بررسی قرار دهید و به آنها فکر کنید و با افراد مورد اعتماد خویش راجع به آنها بحث کنید، آنگاه منصفانه دربارهی آن به قضاوت بپردازید و اگر واقعاً آنها را نادرست یافتید، برای اصلاح آنها اقدام کنید.
ممکن است برخی از خوانندگان تصور کنند که این مطلب چه ضرورتی دارد؟ جواب این سؤال بسیار ساده است. ببینید! اگر کمی دقت کنیم، میبینیم که زندگی هر شخص از مجموعهی افکار و ایدههای او شکل گرفته است، یعنی هر شخصی بر اساس آنچه میاندیشد، عمل میکند و زندگیاش را شکل میدهد.
البته قطعاً هر کسی در زندگی ممکن است کارهایی انجام دهد که به آنها معتقد نباشد، اما این رفتارها اغلب موقتی و زود گذر هستند و دوام و ثبات آنچنانی ندارند. آنچه حائز اهمیت است، ایدهها و اعتقادات هستند، زیرا معمولاً ثابتند. قبول داریم که تغییر دادن افکاری که سالها بر اساس آنها زندگی کردهایم و موجب یک سری عادت در وجود ما گشتهاند، کار سادهای نیست، زیرا معمولاً انسان وقتی به چیزی عادت کرد، نمیتواند به همین راحتی آن را تغییر دهد و اغلب به دلیل تنبلی یا توجیهات نادرست از این کار سرباز میزند، حتی افراد معتاد، الکلی، قمارباز و... کار خود را توجیه میکنند. به همین خاطر کمتر در صدد تغییر خویش بر میآیند. اما من معتقدم که: «زکوشش به هر چه خواهی رسید.»
هرکسی در هر وضعیتی میتواند افکار، ایدهها و نهایتاً زندگی خویش را تغییر دهد اما کمیت و کیفیت آن متفاوت است اگر میخواهید خود را تغییر دهید، یک نکتهى بسیار مهم را به خاطر بسپارید و آن اینکه: «نگران این مطلب نباشید که دیگران اکنون دربارهی شما چه میاندیشند و بعد از تغییرتان چه خواهند اندیشید، چرا که دیگران همیشه چیزی برای گفتن دارند.» به قول مشهور: دروازهى شهر را میتوان بست، اما دهان مردم را نه. پس به خود بیاندیشید و مسیر دگرگونی خود را بدون دغدغه و نگرانی بپیمائید.
11)خواسته های خود را دقیقاً مشخص کنید.
افرادی که از اعتماد به نفس قوی برخوردارند، از خواستهى خود آگاهند و اغلب به این خواسته میرسند. لازمهى عزم راسخ در تصمیمگیری شجاعت است، تردید و دودلی را از خود دور کنید، خواسته و هدف خود را مشخص کنید و برای رسیدن به آن تصمیم بگیرید و برنامهریزی نمایید.
اهداف کوتاهمدت و بلندمدت خود را دستهبندی نمایید و روشهای رسیدن به آنها و نیز زمان تقریبی به آنها را عاقلانه تعیین کنید. هر چقدر برنامهریزیتان واقعبینانهتر باشد و تلاش و امید و توکّلتان بیشتر باشد، میزان موفقیتتان هم بیشتر خواهد بود.
همین امروز کارتان را آغاز کنید و برنامهای انعطافپذیر تدوین کنید، اما اگر برنامهى اولیهی شما با شکست روبرو شد ناامید نشوید و از برنامه دست برندارید، برنامههای دیگری را جایگزین آنها کنید.
12)برای کارهای روزانه برنامهریزی کنید.
کم آوردن وقت جهت انجام کارهای روزانه، تعهدات زیاد، بدقول شدن، بینظمی و بیبرنامگی در صورتی که مدتی وجود داشته باشند، اعتماد به نفس انسان را درهم میشکنند، زیرا بیبرنامگیها سبب موفقیت انسان در کارهای روزانهاش خواهد شد و مجموعهی این ناموفقیتها روحیه و ارادهی انسان را سست نموده و نهایتاً موجب عدم اعتماد به نفس انسان خواهد شد. برای بهتر انجام شدن کارها، آنها را اولویت بندی کنید.
یکی از سادهترین روشها برای انجام این کار، این است که عادت کنید هر شب قبل از خواب، مهمترین کارهایی را که میخواهید فردا انجام دهید، روی کاغذ یادداشت نمایید، سپس آنها را اولویت بندی نمایید و زمان تقریبی انجام آن کار را نیز یادداشت بفرمایید.
13)هرگز التماس نکنید.
التماس کردن از رفتارهای تخریب کنندهی عزت و اعتماد به نفس است. افرادی که اعتماد به نفس ضعیفی دارند، برای رسیدن به خواستههایشان، التماس میکنند هنگام مطرح کردن خواستههای خود، موارد زیر را در نظر داشته باشید:
- دقیقاً مشخص کنید که چه میخواهید؟ چه چیزی تا چه حدی؟
- از کسی درخواست کنید که مطمئن هستید میتواند به شما کمک کند. از هر کسی درخواست نکنید.
- هنگام درخواست، منافع طرف مقابل را هم در نظر بگیرید.
- مبهم حرف نزنید، خواستهى خود را شفاف و واضح بیان کنید.
- محکم و جدّى صحبت کنید.فرآیند ارتباطی است که ازطریق سخن یانمادهای گوناگون برقرار می شود درجریان این ارتباط صرفاً حالات احساس گونه منتقل می شوند و همبستگی اجتماعی وآمادگی روانی مشترک پدید می آورند.
- ارتباط معطوف به هدف
نوعی خاص از ارتباط است که درآن برقرار
چگونه در برقراری روابط اجتماعی موفق باشيم؟جودیت بومن کتابی در مورد آداب کار و تجارت به رشته تحریر درآورده است. او در مورد کلیه مطالبی که در حیطه تجارت مطرح می شود، از جمله انتخاب رنگ خودکار در هنگام نوشتن نامه به افراد مختلف (آبی برای مکاتبات اجتماعی، مشکی برای مکاتبات تجاری) و همچنین در مورد تجارت الکترونیکی، نحوه ملاقات با مقامات ارشد، برقراری روابط تجاری، و مساعدت و همکاری با غریبه ها سخن به میان آورده است. او در کتاب خود با نام “قوانین نوین تجارت” (انتشارات کریر،2007) اینطور می نویسد که “امروزه این توانایی شبکه سازی است که خط مشی زندگی انسان ها را تبیین میکند.”
موفقيت در برقراری روابط اجتماعی
او معتقد است یکی از فاکتورهایی که سبب رساندن افراد به موفقیت میشود، توانایی برقراری ارتباط آنها با دیگران است. با این وجود درصد بسیار زیادی از افراد هستند که فاقد این توانایی بوده و زمانیکه یک چنین مسئله ای به میان می آید، دستپاچه می شوند؛ اما نکته جالب اینجاست که کسانی که در این راه تلاش میکنند، خیلی بیشتر از آن چیزی که تلاش کرده اند، موفقیت بدست می آورند. نویسنده در ادامه پافشاری میکند که: “توانایی شبکه سازی یک موهبت الهی محسوب میشود.”
خوب حالا یک فرد پر مشغله یا خجالتی چگونه می تواند به این امر اهتمام ورزد؟ بومن راهکارهای زیر را به این قبیل افراد پیشنهاد می کند.پیش از اینکه وارد جلسه و یا همایشی شوید، لیستی از کلیه مهمان هایی که قرار است در این گردهمایی حضور داشته باشند، تهیه کنید. ابتدا نام آنها و سپس کلیه اطلاعات دیگری که از آنها موجود است را مرور کنید. باید در مورد رقبای آنها نیز اطلاعات کافی بدست آورید و ببینید روند فعالیت شرکت ها و کارخانه های آنها چگونه است. با در اختیار داشتن این نوع اطلاعات به راحتی متوجه خواهید شد که باید از آنها چه سوال هایی را بپرسید. مطرح کردن سوالات مناسب شما را در جمع از سایرین متمایز می سازد. همچنین بد نیست که تلفظ صحیح نام ها را هم یاد بگیرید، حتی اگر تعداد آنها به 200 نفر برسد. باید بتوانید آنها را به راحتی تلفظ کنید. سپس به دنبال نقاط مشترک میان خود و آنها باشید تا بتوانید گفتگو را از جایی شروع کنید. در نهایت هم باید یک جمله تحلیلی در مورد خود بیان کنید. جمله تحلیلی عبارت است از یک معرفی مختصر و مفید از خودتان که اگر حساب شده باشد به راحتی می تواند شما را وارد عرصه های تجاری کند.
در روز موعود باید مطمئن باشید که از هر نظر آماده هستید.
“آمادگی کلید موفقیت است.” کاملاً حرفه ای لباس بپوشید (معمولاً رنگ های تیره انتخاب کنید)، و پیش از ورود به مکان مورد نظر یک مرتبه دیگر ظاهر خود را چک کنید تا مشکلی پیش نیاید. قبل از ورود به جلسه حتماً چیزی میل کنید. کارت معرفی خود را در بالاترین قسمت سمت راست بدن خود الصاق کنید تا همه بتوانند به راحتی نام شما را بخوانند.حالا شما آماده ملاقات با افراد مهم شده اید. شاید این دشوارترین قسمت باشد؛ شک نکنید که درصد بسیاری از افراد درست در همین نقطه گیر می افتند و دچار لکنت زبان می شوند. برخی از افراد زمانی که وارد یک جمع می شوند، تمایل دارند تا نزد کسانی بروند که آنها را از قبل می شناسند و اگر چنین افرادی وجود نداشتند یکسره به میز بوفه می روند، اما هیچ دلیلی ندارد که پیش زمینه آشنایی قبلی با تک تک افراد مورد نظر را داشته باشید.
افراد به راحتی متوجه تمام حرکات شما می شوند، چه گوشه گیری کنید، چه در بحث های جمعی وارد شوید. باید اینقدر اعتماد به نفس داشته باشید که هم به کسی که تنها در گوشه ای نشسته نزدیک شوید و هم خودتان را وارد یک جمع 3 نفری کنید. سعی کنید در کنار شهرت، اعتماد به نفس خود را نیز تقویت کنید. همیشه خوب است که شما اولین نفری باشید که دست خود را برای دست دادن دراز می کند. اگر خودتان را آرام و راحت نشان دهید، حتی اگر از درون هم عصبانی باشید، با بر لب داشت یک لبخند به راحتی می توانید به دیگران نزدک شده و با آنها ارتباط برقرا کنید.زمانیکه خودتان را معرفی کردید، از طرف مقابل سوال های بپرسید که پاسخش نامحدود باشد. مردم دوست دارند که در مورد خودشان صحبت کنند. اگر با دقت به حرف هایشان گوش دهید، آنها به راحتی شما را به خاطر می سپارند. البته همیشه باید این نکته را در ذهن داشته باشید که شما برای دوست یابی به این مکان وارد نشده اید، بلکه اینجا هستید تا روابط تجاری و بازرگانی خود را بهبود بخشید. البته شاید قدری خوشی هم در آن وجود دشته باشد، اما باید درصد قابل توجهی از تمرکز خود را بر روی روابط کاری معطوف کنید. هر چقدر افراد بیشتری را ملاقات کرده و با آنها آشنا شیود احتمال اینکه در آینده شغلی برای شما مفید باشند نیز افزایش پیدا می کند.
با هر فردی که آشنا می شوید 5 تا 6 دقیقه و حداکثر 7 دقیقه وقت بدهید. به هر حال وقت شما در این گردهمایی محدود است و کارهای زیادی برای انجام دادن دارید. پس نتیجه می گیریم همانطور که شروع یک گفتگو مهم است، خاتمه دادن به آن نیز از اهمیت بالایی برخوردار می باشد. هیچ گاه اگر قصد برگشت مجدد برای ادامه گفتگو را ندارید، به طرف مقابل نگویید که من چند لحظه دیگر بر می گردم. اولین هدف شما ایجاد اعتماد است. می توانید از عباراتی مانند: “از مصاحبت شما خوشحال شدم، از وقتی که به من دادی، ممنونم، شخص دیگری هست که باید با او صحبت کنم، اگر فرصت نشد که امروز مجدداً همدیگر را ملاقات کنیم، در طول هفته با شما تماس خواهم گرفت.” استفاده کنید.
با این برخورد با وجود اینکه هیچ گونه تعهدی نسبت به طرف مقابل ندارید، اما در عین حال درهای ارتباط آینده را هم مسدود نکرده اید.زمانیکه نوبت به رد و بدل کردن کارت های ویزیت می رسد، شما باید در نهایت رعایت ادب باید سوال کنید: “می تونم کارت شما را داشته باشم” و یا “می تونم کارتم را به شما بدهم.” همیشه باید کارت خود را در یکی از جیب هایتان بگذارید تا به آن دسترسی آسان داشته باشید. یک جیب را به کارت های خودتان اختصاص دهید و جیب دیگر را به کارت چگونه با دیگران ارتباط داشته باشیم؟؟؟؟
۱- چگونه دوست خوبی باشیم:
در هر مکانی ، هر چند کوچک، طبیعتا یکی از ما ، باید مسئولیت هماهنگی کارها و نظارت بر کار افراد دیگر را بر عهده داشته باشیم ؛ اما برای اینکه در کنار مسئول بودن دوست همدیگر هم باشیم ، دانستن و رعایت نکات زیر خالی از لطف نیست :1. در ارزیابی خود صادق باشیم .
2. همواره لبخند بر لب داشته باشیم و نام افراد را با آرامش صدا کنیم .
3. شنونده خوبی باشیم و دیگران را تشویق کنیم تا برای خواسته های منطقی خود ، در جهت هدفشان گام بردارند .
4. به عقاید دیگران احترام بگذاریم . هرگز نگوییم « تو اشتباه می کنی » .
5. اگر خطایی از ما سر زد ، به سرعت و با قاطعیت هر چه تمام تر به آن اعتراف کنیم « چون ما همه با هم دوست هستیم » .
6. صحبت های خود را دوستانه آغاز کنیم .
7.خالصانه سعی نیم به هر اتفاقی از دید سایرین نگاه کنیم .
8. باورها وعلایق سایرین را همان گونه که هستند ، بپذیریم .
9. چالش های زندگی را با آغوش باز پذیرا باشیم تا در برطرف کردن آنها دچار درماندگی نشویم .
10. قدردانی و تجلیل های خالصانه و واقی را از یاد نبریم .
11. اشتباهات دیگران را به موقع و غیر مستقیم به آنان تذکر دهیم .
به جای این که دستورات خود را مستقیما بگوییم ، آنها را در قالب سؤال مطرح کنیم .
13. به کارمندان و دوستان خود دلگرمی بدهیم و به گونه ای عمل کنیم که رفع هر گونه خطایی ، ساده به نظر بیاید .
14. اگر دیگران به پیشنهادهای ما جامه عمل می پوشاند با رفتار مناسب آنها را شاد کنیم .
۲- رابطه سالم
باید دانست چرا رابطه شکل می گیرد ! و چرا باید به سایم بودن آن توجه داشته باشیم !؟ وقتی انسان در دهکده جهانی متولد می شود و حکم زندگیی را از خالق خود دریافت می کند ، می تواند با همه چیز و همه کس در این دهکده جهانی رابطه برقرار کند تا جهان بینی خود را کامل کند و نیازهای اولیه خود را برطرف سازد !
پس لازمه زنده بودن ایجاد رابطه می باشد و این حق را هم به دست آورده که زنذه است و می تواند با هر موضوع و تمامی موجودات زنده در این دهکده جهانی رابطه و شناخت برقرار کند .
اما باید دانست اگر این رابطه به طور غلط پیش برود ، همه چیز به تخریب و خرابی کشیده می شود و آن وقت حاصل این رابطه غلط ضرر شخصی و آسیب کلی برای دیگر موجودات همراه خود است !
گاهی خسارت رابطه ناسالم ما آن چنان سنگین می شود ، که دچار خاطره های تلخ می شویم و در بستری از ناکامی ها و سرخوردگی ها به سمت افسردگی کشیده می شویم و گاهی کار به خودکشی یا خودسوزی یا منزوی شدن هم ختم می شود . این که چرا و چگونه باید رابطه داشته باشیم به دانش و شناخت شعوری ، احتیاط و کسب اطلاعات اولیه و زمان بندی برای رسیدن به هدف های اولیه همراه در صبوری ، اقدام کنیم تا رفته رفته به هدف نهایی برسیم . وقتی رابطه ما به سازنده و مثبت شکل گرفت آن وقت از دریافت مزد سالم ، به انرژی زیاد سرشار از حس خوب به بالا کشیده می شویم .۳- چگونه دوست بهتري باشيم؟
بسياري از مردم وقتي مي بينند که چگونه بعضي از افراد به ظاهر عادي بدون اين که تحصيلات خاصي داشته باشند مي توانند با ديگران ارتباط برقرار کنند، تعجب مي کنند.
اين گونه افراد حتي با ظاهري بسيار معمولي مي توانند مانند يک آهن ربا ديگران را ب
یک شنبه 30 مرداد 1391برچسب:, :: 9:19 :: نويسنده : علیرضا
پادشاه جومونگ
پیش از تاریخ
دوره جولمون
دوره میومان
گوجوسان (جوسان کهن) ۲۳۳۳ تا ۱۰۸ ق.م.
استان جین
نخستین سه امپراتوری: ۱۰۸ تا ۵۷ ق.م.
بویو ، اوکجه ، دونگایی
سمهان: سه امپراتوری: ۵۷ ق.م. تا ۶۶۸ میلادی
گوگوریو ۳۷ ق.م. تا ۶۶۸ میلادی
باکجه ۱۸ ق.م. تا ۶۶۰ میلادی
سیلا ۵۷ ق.م. تا ۹۳۵ میلادی
گایا ۴۲ تا ۵۶۲
: ۶۹۸ تا ۹۳۵
۶۶۸ تا ۹۳۵
بالهایی ۶۹۸ تا ۹۲۶
آخرین سه امپراتوری ۸۹۲ تا ۹۳۵
گوگوریو جدید, باکجه جدید, سیلا
گوریو ۹۱۸ تا ۱۳۹۲
جوسان ۱۳۹۲ تا ۱۸۹۷
امپراتوری کره ۱۸۹۷ تا ۱۹۱۰
۱۹۱۰ تا ۱۹۴۵
۱۹۱۹ تا ۱۹۴۸
تقسیم کره ۱۹۴۵ تا ۱۹۴۸
کره شمالی، کره جنوبی ۱۹۴۸–تاکنون
جنگ کره ۱۹۵۰ تا ۱۹۵۳درگاه کره
گوگوریو۱- جومونگ ۵۸ ق.م. - ۱۹ ق.م.
۲- یوری ۱۹ ق.م. - ۱۸ میلادی
۳- دائموسین ۱۸-۴۴
۴- مینجانگ ۴۴-۴۸
۵- موبون ۴۸-۵۳
۶- تائجو ۵۳-۱۴۶
۷- چادائه ۱۴۶-۱۶۵
۸- سیندائه ۱۶۵-۱۷۹
۹- گگوکچئون ۱۷۹-۱۹۷
۱۰- سانسانگ ۱۹۷-۲۲۷
۱۱- دانگچئون ۲۲۷-۲۴۸
۱۲- جونگچئون ۲۴۸-۲۷۰
۱۳- سئوچئون ۲۷۰-۲۹۲
۱۴- بنگسانگ ۲۹۲-۳۰۰
۱۵- میچئون ۳۰۰-۳۳۱
۱۶- گگوگوون ۳۳۱-۳۷۱
۱۷- سوسوریم ۳۷۱-۳۸۴
۱۸- گگوگ یانگ ۳۸۴-۳۹۱
۱۹- گوآنگ گائتو بزرگ ۳۹۱-۴۱۳
۲۰- یانگسو ۴۱۳-۴۹۰
۲۱- مونجا میئونگ ۴۹۱-۵۱۹
۲۲- آنجانگ ۵۱۹-۵۳۱
۲۳- آن وون ۵۳۱-۵۴۵
۲۴- یانگ وون ۵۴۵-۵۵۹
۲۵- پیونگ وون ۵۵۹-۵۹۰
۲۶- یئونگ یانگ ۵۹۰-۶۱۸
۲۷- یئونگ نیو ۶۱۸-۶۴۲
۲۸- بوجانگ ۶۴۲-۶۶۸پادشاه دانگمیونگ (زاده ۵۸ ق. م. درگذشته ۱۹ ق. م. - پادشاهی ۳۷ تا ۱۹ قبل از میلاد) یا به طور کامل دانگمیونگ سئونگ وانگ که به اسم زمان تولدش جومونگ نیز معروف است، موسس امپراتوری گوگوریو میباشد. گوگوریو در میان سه امپراطوری کره، شمالیترین آنها محسوب میشد. درلوح سنگی گوانگائتو از او با نام چومووانگ به معنی پادشاه چومو و در ۲ کتاب تاریخی سامگوک ساگی و سامگوک یوسا از او با نام جومونگ و عنوان گو یاد شدهاست. همچنین در کتاب سامگوک ساگی از او با نام چومونگ یا سانگائی نیز نام برده شدهاست. آرامگاه جومونگ هم اکنون در کره شمالی است. در سایر نوشتههای بدست آمده او با نامهای چومونگ، جونگمو یا دومو معرفی شدهاست.[۱]
تولد
افسانه تاسیس گوگوریو برگرفته از متون کهن کره از جمله میباشد. معروفترین متن شناخته شده با اندکی تغییرات از سامگوک یوسا، سامگوک ساگی و دانگمیونگ سئونگ وانگ پیئون از دانگ گوک ایسانگ گوکجیپ بدست آمدهاست.
بحثهای مختلفی بر سر آنکه پدر واقعی او چه کسی بوده به وجود آمدهاست، در بعضی از متون کره، جومونگ را پسر هه موسو (解慕漱:به معنی پسر آسمان) و یوها (柳花:به معنی دختر خدای رودخانه هابک) توصیف کردهاند.
گفته شدهاست که هموسو با یوها در زمانی که او در کنار رودخانه در حال حمام کردن بود آشنا شدهاست، اما خدای رودخانه هه موسو را قبول نکرد و او به آسمان برگشت. خدای رودخانه یوهوا را به اوبالسو (優渤水) تبعید کرد، مکانی که او با پادشاه دانگ بویو (بویو شمالی)، گوموا آشناشد و صیغه او گردید. یوهوا که توسط نور خورشید باردار شده بود، تخمی را بدنیا آورد.[۲] گوموا سعی کرد تا تخم را نابود کند سپس سعی کرد تا تخم را به حیوانات بخوراند، اما حیوانات به جای خوردن آن، از تخم محافظت کردند تا صدمه نبیند. در نهایت گوموا تخم را به یوها برگرداند و از درون تخم پسری به دنیا آمد که جومونگ نامیده شد و در زبان کرهای به معنی کماندار ماهر است.
ترک دانگ بویو
جومونگ برای مهارت استثنایی که در گوموا، جومونگ مجبور به ترک دانگ بویو شد. برطبق افسانه در هنگام فرار با اسبش به رودخانهای خروشان رسید، لاک پشتها و جانوران آبزی بر سطح آب آمدند و یک پل ایجاد کردند.[۳] هنگامیکه او به سرزمینی که در جنوب رودخانه قرار داشت وارد شد، مورد استقبال گو موسئو دانگون فرمانروای جولبون (که همان باک بویو بود) قرار گرفت. گو موسئو میدانست که جومونگ یک مرد معمولی نیست و دخترش سوسانو را به عقد او درآورد. بعد از مرگ گو موسئو در ۳۷ قبل از میلاد، جومونگ هفتمین دانگون در باک بویو گردید. او تمام ۵ قبیله جولبون را با یکدیگر متحد کرد و یک کشور پادشاهی متمرکز به وجود آورد.
اولین پادشاه گوگوریو
جومونگ در سال ۳۷ قبل از میلاد کشور گوگوریو را تاسیس نمود و اولین پادشاه گوگوریو شد. در همان سال، پادشاه قبیله بیرو که سونگینگ نام داشت پس از دریافت کمک جهت شکست قبیله جولبون سئونگ اولین شهر پایتخت گوگوریو همراه با قصر امپراتوری تکمیل شد. ۴ سال بعد و در سال ۲۸ قبل از میلاد، جومونگ ژنرال را جهت تسخیر پادشاهی اوکجه فرستاد. در طی همان سال مادر جومونگ، یوها، در قصر دانگ بویو درگذشت و برای او یک مراسم خاکسپاری در حد یک ملکه گرفتند در حالیکه او فقط یک صیغه سلطنتی بود. جومونگ یک فرستاده و هدایای فراوانی جهت قدردانی از سخاوت پادشاه گوموا، برای او ارسال نمود. در سال ۱۹ قبل از میلاد، همسر اول جومونگ، یی سویا همراه پسرش، یوری، دانگ بویو را ترک کردند و وارد گوگوریو شد.[۴] یی سویا، ملکه شد و سوسانو همسر دوم جومونگ به علت فشارهای وارده و همچنین ترس از موقعیت پسرانش در آینده گوگوریو تصمیم به ترک آنجا گرفت. سوسانو، گوگوریو را همراه دو پسرش و تعدادی از مردم ترک کرد و آنها را به سمت جنوب شبه جزیره کره، مکانی که در حال حاضر کره جنوبی در آن قرار دارد، رهبری کرد. جومونگ اولین پسرش یوری را به عنوان ولیعهد معرفی نمود و او را وارث تاج و تخت کرد.
مرگ و جانشین
جومونگ در سال ۱۹ قبل از میلاد، در سن ۴۰ سالگی درگذشت.[۵] شاهزاده یوری که ولیعهد نیز بود، پدرش را در یک قبر هرمی شکلی دفن نمود و پس از مرگ به او نام چومو سئونگ وانگ را اهدا نمود. عقیدههای زیادی در مورد مرگ او است که از مهمترین آن میتوان به عفونت دست چپ او اشاره نمود.
میراث
قلمرو پادشاهی گوگوریوی جومونگ، سرانجام توسعه پیدا کرد و به یک قدرت بزرگ منطقهای تبدیل شد. گوگوریو به مدت ۷۰۵ سال باقی ماند و در این مدت ۲۸ پادشاه از بر آن حکمرانی کردند تا اینکه توسط نیروهای متحد تانگ-سیلا مورد هجوم قرار گرفت. امروزه فرزندان جومونگ از لقب گو در نام خانوادگی خود استفاده میکنند. در سال ۲۰۰۷-۲۰۰۶، شبکه تلویزیونی امبیسی کره جنوبی، درام تاریخی و پرطرفدار ۸۱ قسمتی افسانه جومونگ را تولید و پخش نمود.
خانواده
فرزند از همسر اول: پادشاه یوری
- همسر دوم: سوسونو
فرزند از همسر دوم: بیریو و پادشاه اونجو
اختلال افسردگی اساسی
اختلال افسردگی اساسی یکی از شایعترین تشخیصهای روانپزشکی است که مشخصه آن خلق افسرده و با احساس
در یک نظرسنجی که در ایران انجام شد، ۳۴ درصد شرکتکنندگان دچار افسردگی بودهاند.[۱]
علل بروز
علل زیست شناختی
- ژنتیک: شیوع افسردگی در دوقلوهای تکتخمکی ۶۵ درصد و در سایر دوقلوها ۱۴-۱۹ درصد است که نقش عاملهای ژنتیک را مشخص میکند. محققین چند ژن را که ممکن است با اختلالات دو قطبی مربوط باشند را مشخص کردهاند، آنان به دنبال ژنهایی میگردند که با سایر اشکال افسردگی مرتبط باشند. اما همه افرادی که سابقه فامیلی افسردگی را دارند به این اختلال دچار نمیشوند.(۲)
- سروتونین و سایر نوروترانسمیترها: وجود اختلال نوروترانسمیتری در سطح سیناپسها را در بیماران افسرده مشاهده کردهاند. علاوه بر سروتونین، نوراپی نفرین و دوپامین در بیماران افسرده اختلال دارند.
- داروها: استفاده طولانی مدت از برخی داروها مانند داروهایی که جهت کنترل فشار خون استفاده میشوند، یا میتوانند علائم افسردگی را در بعضی افراد ایجاد کنند. مصرف قرصهای ضد بارداری تأثیر مستقیم در افسردگی زنان دارد[نیازمند منبع].
- بیماریها: ابتلا به یک ، مثل ، سکته مغزی، دیابت، سرطان و آلزایمر یا میگرن باعث میشود که فرد در خطر بیشتری برای افسردگی قرار بگیرد. مطالعات، یک ارتباط ثابت نشده بین افسردگی و بیماری قلبی را نشان میدهند[نیازمند منبع]. افسردگی در بسیاری افرادی که حمله قلبی داشتهاند اتفاق میافتد. افسردگی درمان نشده میتواند شما را در خطر بیشتری برای مرگ در سالهای اول پس از سکته قلبی قرار دهد. ابتلا به کمکاری تیروئید حتی اگر خفیف باشد هم میتواند باعث بروز افسردگی شود.(۳)
- استرس: وقایع پراسترس زندگی، به ویژه از دست دادن یا تهدید به از دست دادن یک فرد محبوب یا شغل میتواند محرک افسردگی باشد.
- عوامل اجتماعی: نارضایتی از جامعه و عوامل روانی مرتبط با اجتماع نیز میتوانند نقش داشته باشند.
- شخصیت: صفات شخصیتی خاصی مانند اعتماد به نفس پایین و وابستگی شدید، وسواسی، منظم و جدی،
- شکست در زندگی: شکست در کار، ازدواج، یا روابط با دیگران میتواند باعث بروز افسردگی شود، مرگ یا فقدان یکی از عزیزان، از دست دادن یک چیز مهم (شغل، خانه، سرمایه)، تغییر شغل یا نقل مکان به یک جای جدید، انجام بعضی از اعمال جراحی مثل برداشتن پستان به علت سرطان، گذر از یک مرحله از زندگی به مرحلهای دیگر، مثلاً یائسگی یا بازنشستگی. (۴)
- بیماریهای روانی:اضطراب، عقبافتادگی ذهنی، فراموشی، اختلال خوردن و سوء مصرف مواد.
شیوع
شیوع بیماری در زنان دوبرابر مردان است. در مردان میزان ابتلا ۵-۱۲ درصد و در زنان ۱۴-۱۹ درصد است. سن بروز بیماری در حدود ۳۰ سالگی است.
علائم
محتوی تفکر
۶۰ درصد بیماران افسرده فکر خودکشی دارند و ۱۵ درصدشان دست به خودکشی میزنند. حس نافذ نومیدی، احساس گناه به خاطر چیزهای کماهمیت یا خیالی، احساس بیارزشی و توهمات و هذیانهای نیستانگارانه و نشخوار ذهنی وسواسی در بسیاری از آنها آشکار است.
نظام حسی
حواس پرتی، دشواری در تمرکز، اختلال حافظه، گیجی و گاه اختلال در (بهویژه در سالمندان) شایع است.
وضعیت ظاهری
غمگینی، گریه بیدلیل، از دست دادن علاقه و ناتوانی از لذت بردن، بیحالی و خستگی، بیقراری، خواب (شامل دشواری در خوابیدن، خواب زیاد و ناراحت) زیاد مشاهده میشود.
کندی یا برعکس تحریک پذیری روانی حرکتی و بیتوجهی به ظاهر شخصی بسیار شایع است. تکلم خودانگیخته کم یا به کلی غایب است. مکثهای طولانی در کلام، استفاده از واژگان تکسیلابی و صدای آهسته و یکنواخت از ویژگیهای گفتاری معمول است.
خصوصیات مرتبط با سن
افسردگی در سنین مختلف ممکن است خصوصیات متفاوتی داشته باشد. در دوران پیش از بلوغ شکایات جسمی، توهمات شنوائی (شنیدن صداهای ناموجود)، اضطراب و انواع فوبیها بیشتر دیده میشود. در نوجوانی سوءمصرف مواد، رفتارهای ضداجتماعی، مسائل مربوط به مدرسه (فرار از مدرسه، مشکلات تحصیلی) و عدم رعایت بهداشت و در سالمندی فراموشی، حواسپرتی و نقصهای شناختی (مانند اختلالات حافظه و گیجی) بیشتر مشاهده میشود.
خصوصیات پیوسته
ناراحتیهای جسمانی نیز در بیماران بیشتر دیده میشود و ممکن است افسردگی را بپوشاند و بسیاری اوقات علل روانی دارد. سردرد، اختلالات گوارشی، یبوست، شکایات قلبی و ادراری-تناسلی از جمله آنها هستند.
درمان
درمانهای ضدافسردگی را میتوان به دو دسته کلی دارویی و غیردارویی تقسیم کرد. اثربخشی هر دو این درمانها در مطالعات فراوانی مشاهده شدهاست. در موارد شدید استفاده از داروهای ضد افسردگی بهترین گزینهاست. این داروها در دهههای اخیر از نظر کمی و کیفی رشد فراوانی داشتهاند به شکلی که امروزه دیگر فاقد عوارض شدید و ناتوانکننده هستند. رواندرمانیهای شناختی-رفتاری و در برخی موارد تحلیلی نیز در درمان افسردگی موثر هستند. در موارد خفیفتری که هنوز افسردگی در حد یک اختلال ظاهر نشدهاست، انجام کارهایی برای کاهش فشار و استرس از جمله خرد کردن کارهای بزرگ به کارهای کوچک، حق تقدم (برای) برخی (کارها) قرار دادن و انجام دادن هرآنچه که میتوانید به همان اندازه که میتوانید، ورزش معتدل (ملایم)، رفتن به یک سینما، شرکت کردن در یک (مراسم) مذهبی، اجتماعی، یا سایر فعالیتهایی که ممکن است به شما کمک کنند، صحبت و همنشینی با دوستان و خانواده، خودداری از مصرف الکل، برخورداری از رژیم غذایی متعادل و کمچرب، مثبتاندیشی، تماشای فیلمهای خندهدار و شاد، رفتن به مسافرت، سهیم شدن در فعالیتهایی که میتواند مفید باشد و احساس بهتری برای شما بهوجود بیاورد. (۵).نوروفیدبک (neurofeedback)و تحریک مغناتیسی مغز از روش های جدید در درمان افسردگی است.[۲]
انواع
- اختلال عاطفی فصلی نوعی افسردگی است که با کوتاهشدن روزها در فصل پائیز و زمستان سر رسیده و در بهار و تابستان از بین میرود[۳].
- افسردگی پس از زایمان نوعی افسردگی که به فاصله کوتاهی پس از زایمان و بیشتر در زنهایی که از ناراحتیهای روانی پیشین رنج میبردهاند، ظاهر میشود.
از انواع دیگر افسردگی می توان به موارد زیر اشاره کرد: ، ، .
شنبه 28 مرداد 1391برچسب:, :: 11:1 :: نويسنده : علیرضا
مشتری (سیاره)
مُشتَری[۷] یا هُرمُز[۸] یا اورمزد یا برجیس بزرگترین سیاره سامانه خورشیدی است. از نظر فاصله از خورشید، مشتری پنجمین سیاره بعد از تیر و ناهید و زمین و بهرام است.
نگاه کلی
معمولا مشتری چهارمین شی درخشان آسمان میباشد (بعد از خورشید، ماه و ناهید) اگرچه گهگاه مریخ درخشانتر بهنظر میآید.
جرم مشتری ۲٫۵ بار از مجموع جرم سیارات سامانه خورشیدی بیشتر است. جرم مشتری ۳۱۸ بار بیشتر از جرم زمین است. قطر آن ۱۱ برابر قطر زمین است. مشتری میتواند ۱۳۰۰ زمین را درخود جای دهد. میانگین فاصله آن از خورشید در حدود ۷۷۸ میلیون و ۵۰۰ هزار کیلومتر میباشد یعنی بیشتر از ۵ برابر فاصله زمین از خورشید. ستارهشناسان با تلسکوپهای مستقر در زمین و ماهوارههائی که در مدار زمین میگردند به مطالعه مشتری میپردازند. ایالات متحده تا کنون ۶ فضاپیمای بدون سرنشین را به مشتری فرستادهاست. در ژوئیه ۱۹۹۴، هنگامی که ۲۱ تکه از با اتمسفر مشتری برخورد نمود ستارهشناسان شاهد رویدادی بسیار تماشائی بودند. این برخورد باعث انفجارهای مهیبی شد که بعضی از آنها قطری بزرگتر از قطر زمین داشت.
ویژگیهای فیزیکی
مشتری گوی غول پیکری از مخلوط گاز و مایع است و احتمالا مقداری سطح جامد دارد. سطح سیاره از ابرهای ضخیم زرد، قرمز، قهوهای و سفید رنگ پوشیده شدهاست. مناطق روشن رنگی «ناحیه» و قسمتهای تاریک تر «کمربند» نامیده میشوند. کمربندها و ناحیهها به موازات استوای سیاره قرار دارند.
مدار و چرخش
هرمز در یک مدار کمی بیضیگون به دور خورشید میچرخد. هر دور ۱۲ سال زمینی طول میکشد. همچنان که سیاره به دور خورشید میگردد، به دور محور فرضی خود نیز میگردد. چرخش هرمز به دور خود سریعتر از هر سیارهٔ دیگری در سامانهٔ خورشیدی است؛ تنها ۹ ساعت و ۵۶ دقیقه کافی است تا هرمز یک بار به دور خود بچرخد. (مقایسه کنید با چرخش ۲۴ ساعتهٔ زمین به دور خود)
برای اندازهگیری سرعت گردش سیارات گازی به دور خود، دانشمندان مجبورند روشهای غیر مستقیم به کار ببرند. آنها ابتدا سرعت متوسط چرخش ابرهای قابل مشاهده را اندازهگیری مینمایند. هرمز به قدر کافی امواج رادیویی ارسال میکند که به وسیله رادیو تلسکوپهای زمینی دریافت گردد. در حال حاضر دانشمندان از اندازه امواج برای محاسبه سرعت چرخش هرمز استفاده مینمایند. قدرت امواج، تحت تاثیر میدان مغناطیسی سیاره، در یک الگوی تکراریِ ۹ ساعت و ۵۶ دقیقهای تغییر میکند؛ زیرا سرچشمهٔ میدان مغناطیسی، هسته سیاره میباشد. این تغییرات نشان دهندهٔ سرعت چرخش داخلی سیارهاست. چرخش سریع هرمز باعث برآمدگی در استوا و پخی در قطبهایش میشود. قطر استوایی هرمز ۷ درصد بیشتر از قطر آن در راستای قطبهاست.
جرم و چگالی
هرمز از هر سیاره دیگری در سامانه خورشیدی سنگینتر است. جرم آن ۳۱۸ بار بیش تر از زمین میباشد ولی با وجود جرم زیاد، نسبتا دارای چگالی کمی میباشد. متوسط چگالی آن ۱٫۳ گرم در سانتیمترمکعب میباشد یعنی اندکی بیشتر از چگالی آب. چگالی مشتری در حدود یک چهارم چگالی زمین میباشد زیرا سیاره به صورت عمده از عناصر سبک هیدروژن و هلیوم تشکیل شدهاست. از سوی دیگر زمین عمدتا از عناصر سنگین آهنی و سنگی تشکیل شدهاست. عناصر شیمیائی سازنده مشتری بیش تر شبیه خورشید میباشد تا زمین. احتمالا مشتری دارای هستهای از عناصر سنگین میباشد. هسته احتمالا ترکیبی مشابه هسته زمین اما ۲۰ تا ۳۰ برابر سنگینتر میباشد..
نیروی گرانش در سطح سیاره ۲٫۴ برابر بیش تر از سطح زمین میباشد. یعنی شئی که روی زمین ۱۰۰ نیوتون وزن دارد، در روی هرمز وزنی برابر با ۲۴۰ نیوتون خواهد داشت. جو هرمز تشکیل شدهاست از ۸۶ درصد هیدروژن ۱۴ درصد هلیوم و مقدار ناچیزی متان، آمونیاک، فسفین، آب، اتان، ژرمانیوم و مونو اکسید کربن. درصد هیدروژن بر پایه تعداد مولکولهای موجود در جو میباشد تا جرم کلی آنها.
این سیاره از لایههای رنگی از ابرها در ارتفاعات مختلف تشکیل شدهاست. مرتفعترین ابرهای سفید از کریستالهای منجمد آمونیاک تشکیل شدهاند. قسمتهای تاریکتر و ابرهای کم ارتفاعتر در کمربندها واقع شدهاند. پایینترین سطحی را که میتوان مشاهده کرد ابرهای آبی رنگ تشکیل دادهاند. دانشمندان انتظار کشف ابرهای آبدار را در ۷۰ کیلومتری سطح زیرین ابرهای آمونیاکی دارند. هر چند که تاکنون چنین سطحی کشف نشدهاست.
لکه سرخ بزرگ
بارزترین جلوه سطح هرمز لکه سرخ بزرگ آن میباشد که توده گاز چرخانی است که شباهت به گردباد دارد. قطر این لکه سه برابر قطر زمین است. رنگ لکه معمولاً از قرمز آجری به قهوهای کمرنگ تغییر میکند و گاه این لکه کاملا محو میگردد. رنگ آن احتمالا ناشی از مقدار کم فسفر و گوگرد در کریستالهای آمونیاک میباشد. سرعت چرخش لکه در لبه آن در حدود ۳۶۰ کیلومتر در ساعت است. این لکه در فاصله یکسانی از استوا به آرامی از شرق به غرب حرکت میکند. ناحیهها و کمربندها و لکه بزرگ بسیار پایدار و مشابه سیستم چرخش زمین میباشد. از زمانی که رابرت هوک در سال ۱۶۶۴ این لکه را کشف کرد, این خصوصیات تغییرات چندانی ندادهاند.
دما
دمای هوا در ابرهای بالائی هرمز در حدود ۱۴۵- درجه سانتیگراد میباشد. اندازهگیریها نشان میدهد که دمای مشتری با افزایش عمق در زیر ابرها افزایش مییابد. دمای هوا در سطحی که فشار اتمسفر ۱۰ برابر زمین میباشد، به ۲۱ درجه سانتیگراد میرسد. دانشمندان فکر میکنند که اگر مشتری دارای گونهای از زیست باشد، حیات در این سطح ساکن خواهد بود، چنین حیاتی در گاز خواهد بود زیرا در این سطح هیچ قسمت جامدی وجود ندارد. دانشمندان تا کنون هیچ مدرکی از حیات برروی مشتری نیافتهاند. نزدیک مرکز سیاره دما بسیار بیشتر میباشد. دمای هسته در حدود ۲۴ هزار درجه، یعنی داغتر از سطح خورشید میباشد. ستارهشناسان عقیده دارند که خورشید، سیارات و دیگر اجسام منظومه خورشیدی از چرخش ابرهائی از گاز و غبار شکل گرفتهاند. جاذبه گازی و ذرات غبار آنها را به صورت ابرهای ضخیم گوی مانند از مواد در آورد در حدود ۴،۵ میلیارد سال پیش مواد به هم فشرده شدند تا اجسام متعدد سامانه خورشیدی به وجود آمدند. فشردگی مواد تولید گرما نمود. گرمای بسیاری هنگامی که مشتری شکل گرفت تولید شد.
میدان مغناطیسی
هرمز نیز همانند زمین و اکثر سیارات، مانند یک آهنربای بزرگ عمل میکند. میدان مغناطیسی هرمز ۱۴ بار قویتر از زمین میباشد. بر طبق اندازهگیریهای گرفته شده توسط فضاپیماها، میدان معناطیسی مشتری قویترین در سامانه خورشیدی میباشد (به جز لکههای خورشیدی و ناحیههای کوچکی از سطح خورشید). دانشمندان به طور کامل از چگونگی تولید میدان مغناطیسی آگاه نیستند هر چند که احتمال میدهند که حرکت هیدروژن فلزی داخل هسته سیاره تولید میدان مینماید. میدان مغناطیسی مشتری بسیار قوی تر از میدان مغناطیسی زمین میباشد زیرا هرمز بسیار بزرگ تر و با سرعت بیشتری به دور خود میگردد. میدان مغناطیسی مشتری الکترونها و پروتونها و دیگر ذرات دارای بار الکتریکی را در کمربند پرتوافشان (رادیواکتیو) که در اطراف سیاره قراردارد به دام میاندازد. این ذرات بسیار قدرتمند میباشند به طوری که میتوانند به ابزارهای فضاپیماهایی که نزدیک سیاره شدهاند آسیب برساند. در داخل ناحیهای از فضا که مغناطکره نامیده میشود میدان مغناطیسی مشتری همانند یک زره عمل میکند. این زره سیاره را از بادهای خورشیدی و ذرات پر انرژی متوالی که از خورشید میآیند محافظت مینماید. اغلب این ذرات الکترونها و پروتونهائی هستند که با سرعت ۵۰۰ کیلومتر در ثانیه حرکت میکنند. میدان، ذرات الکتریکی باردار شده را در کمربند رادیواکتیو به دام میاندازد مرکز تله مغناطکره نزدیک قطبهای میدان مغناطیسی میباشد. در آن قسمت از سیاره که از خورشید دور میباشد مغناطکره به صورت دنبالهای عظیم در فضا کشیده میشود که دنباله مگنتو نامیده میشود. طول این دنباله ۷۰۰ میلیون کیلومتر میباشد. امواج رادیویی که از مشتری به رادیو تلسکوپهای زمینی میرسند دو نوع میباشند فورانهای انرژی و تابشهای پیدرپی. فورانهای نیرومند هنگامی رخ میدهند که آیو، نزدیکترین ماه هرمز و چهارمین آنها از میان مرکز مغناطیسی سیاره گذر مینماید. تابشهای پی در پی از سطح هرمز و همچنین ذرات پر انرژی کمربند رادیواکتیو مشتری میآیند.
قمرها
نوشتار اصلی: فهرست ماههای مشتریهرمز حداقل دارای ۶۳ ماهاست که ۱۶ ماه آن قطری بیش از ۱۰ کیلومتر دارند. چهار ماه از بزرگترین ماههای هرمز به ترتیب فاصله از این سیاره عبارتند از: آیو، اروپا، گانیمد و کالیستو. این چهار ماهک را قمرهای گالیلهای مینامند زیرا ستارهشناس ایتالیایی گالیله آنها را در سال ۱۶۱۰ به وسیله اولین تلسکوپ کشف کرد. آیو دارای آتشفشانهای فعال بسیاری میباشد. هر فوران گازی آن دارای گوگرد میباشد. رنگ زرد نارنجی سطح آیو احتمالا از مقدار بسیار زیاد گوگرد جامد که در سطح سیاره انباشته شده میباشد. اروپا کوچکترین ماه گالیلهای میباشد با قطری برابر با ۳ هزار و ۱۳۰ کیلومتر. اروپا دارای سطحی از یخ صاف و ترک خورده میباشد.
بزرگترین ماه گالیلهای گانیمد با قطری برابر با ۵۲۶۸ کیلومتر است. گانیمد بزرگتر از سیاره تیر میباشد. کالیستو با قطری برابر با ۴۸۰۶ کیلومتر اندکی کوچکتر از تیر میباشد. به نظر میآید کالیستو و گانیمند از یخ و اندکی مواد سنگی ساخته شده باشند. هر دوماهک دارای دهانههای بسیاری میباشند. بقیه ماهکهای مشتری بسیار کوجکتر از ماهکهای گالیلهای هستند. امالیتا و هیمالایا دو ماهک بزرگ بعدی میباشند. امالیتا به شکل سیب زمینی میباشد با قطری برابر با ۲۶۲ کیلومتر. قطر هیمالیا برابر با ۱۷۰ کیلومتر میباشد. بیشتر ماههای باقیمانده مشتری با تلسکوپهای بزرگ زمینی کشف شدهاند. دانشمندان متیس و اداریستا را در سال ۱۹۷۹ با مطالعه عکسهائی که فضاپیمای ویجر گرفته بود کشف کردند.
نوشتار اصلی: حلقههای مشتریهرمز دارای سه حلقه باریک در اطراف استوای خود میباشد. این حلقهها بسیار کمنورتر از میباشند. به نظر میآید حلقههای هرمز عمدتا از ذرات ریز غبار ساخته شده باشند. حلقه اصلی درحدود ۳۰ کیلومتر ضخامت و بیشتر از ۶۴۰۰ کیلومتر عرض دارد. مدار امالیتا درون حلقه قرار میگیرد.
دانشمندان دانشگاه مریلند و مؤسسهٔ ماکسپلانک، راز دیرین علت بیهنجاریهای حلقههای نازک هرمز را دریافتهاند. در پژوهش منتشر شده در نسخهٔ ۱۲ اردیبهشت مجلهٔ نیچر (Nature)، دانشمندان گسترش اندک بیرونیترین حلقه به خارج از مدار تبه، یکی از اقمار مشتری، را گزارش دادند و دیگر دانشمندان انحرافهایی را در مدل پذیرفته شده شکل گیری حلقهها مشاهده کردند؛ بنا بر این مدل، از برهمکنش سایه و نور خورشید بر روی ذرات غبار، حلقهها تشکیل میشوند. داگلاس هامیلتون، استاد ستارهشناسی دانشگاه مریلند گفت: "معلوم میشود که محدودهٔ افزایش حلقهٔ بیرونی و دیگر رفتارهای عجیب در حلقههای هرمز در هالهٔ ابهامند." "همچنان که حلقهها به دور سیاره میچرخند، ذرات غبار داخل حلقهها هنگام گذر از میان سایهٔ سیاره به طور متناوب بارگیری و تخلیه بار میشوند. میدان مغناطیسی قوی سیاره بر این تغییرات منظم بارهای الکتریکی ذرات غبار اثر میگذارد. در نتیجه ذرات کوچک غبار به خارج از مرز بیرونی حلقهٔ مورد نظر سوق داده میشوند و حتی ذرات بسیار کوچک میل مداری یا جهت مداری خود را نسبت به سیاره تغییر میدهند." هامیلتون و هارالد کروگر، دستیار نویسندهٔ آلمانی برای اولین بار اطلاعات برخوردی جدید در مورد اندازهٔ ذرات غبار و سرعتشان و جهتهای مداری آنها را که فضاپیمای گالیله در طول سفرش از حلقههای مشتری در سال ۱۳۸۲-۱۳۸۱ دریافت کرده بود، مطالعه کردند. کروگر مجموعه اطلاعات جدید را بررسی کرد و هامیلتون مدلهای رایانهای دقیقی را ایجاد کرد که با غبار و اطلاعات تصویری روی حلقههای هرمز هماهنگ بود و خروج از مرکز مشاهده شده را توضیح میداد. کروگر گفت: "با مدل خود میتوانیم تمام ساختارهای ضروری حلقه غباری مشاهده شده را توضیح دهیم." بر طبق نظر هامیلتون، سازوکارهای مشخص شده در این مدل، حلقههای هر سیارهای در هر سامانهٔ ستارهای را تحت تاثیر قرار میدهد. ولی این اثرات ممکن است بدین گونه که در مشتری است، آشکار نشود. هامیلتون گفت: "ذرات یخی در حلقههای معروف کیوان خیلی بزرگتر و سنگینتر از آن هستند که به طور قابل ملاحظهای با این روند شکل گیرند، به همین دلیل بیهنجاریهای مشابه در آنجا مشاهده نمیشود." "یافتههای ما بر طبق اثرات سایه ممکن است جنبههایی از شکل گیری سیارهای را روشن کند. زیرا ذرات غبار باردار باید به صورت تودههای بزرگتر ترکیب شوند، تا این که در نهایت سیارات و ماهها شکل گیرند." غباری که حلقههای کم رنگ هرمز را تشکیل میدهد، در زمانی که ذرات باقی مانده در فضا به صورت ماههای داخلی کوچک به ترتیب از نزدیکترین تا دورترین: آدراستیا، متیس، آمالتیا و تبه فروپاشی کردند، شکل گرفتند.
این غبار به صورت یک حلقهٔ اصلی، یک هالهٔ میانی و دو حلقهٔ کم رنگتر با فاصلهٔ بیشتر مرتب شدهاست. حلقهها بیشتر در مدارهای این چهار ماه محدود شدهاند. ولی برجستگی اندک و آشکار گسترش غبار به سوی خارج از مدار تبه تا این زمان دانشمندان را شگفت زده کردهاست.
دانشمند ایتالیایی گالیله اولین کسی بود که اقمار مشتری را کشف کرد. نخستین بار گالیله چهار تا از بزرگترین قمرهای سیاره را در سال ۹۸۹ هجری خورشیدی مشاهده کرد. در۱۶ آذر ۱۳۷۴، فضاپیمای گالیله متعلق به ناسا به مشتری رسید و اولین مدار از ۳۵ مدار دور سیاره را آغاز کرد. در بیشتر از هفت سال، این فضاپیما ۱۴۰۰۰ تصویر از هرمز و ماهها و حلقههای آن گرفت. در ۳۰ شهریور ۱۳۸۲ فضاپیمای گالیله در یک فرود قابل کنترل قرار داده شد تا ماموریت خود را با سقوط در جو هرمز خاتمه دهد. علاوه بر ابزارهای عکسبرداری، فضاپیما یک آشکارساز غبار بسیار حساس حمل میکرد که هزاران برخورد از ذرات غبار مسیرش به سوی حلقهٔ هرمز در سال ۸۲-۱۳۸۱ را ثبت کرد. یکی از کشفهای جدید فضاپیمای گالیله گسترش تبه بود.[۹]
برخورد دنباله دار شومیکر-لوی ۹
در مارس ۱۹۹۳ سه ستارهشناس به نامهای ، و یک دنبالهدار را نزدیک مشتری کشف نمودند. این دنبالهدار بعدها شومیکر-لوی ۹ نام گرفت. به علت جاذبه مشتری دنبالهدار به سوی مشتری کشیده شد. هنگامی که دنبالهدار کشف شد به ۲۱ تکه شکسته شده بود احتمالا هنگامی که به سیاره نزدیک شده بود در اثر گرانش سیاره متلاشی شده بود محاسبات بر مبنای مکان و سرعت دنباله دار نشان داد که در ژوئیه ۱۹۹۴ تکههای دنبالهدار با اتمسفر مشتری برخورد خواهند نمود. دانشمندان امیدوار بودند که اطلاعات زیادی از اثرات برخورد دنبالهدار و سیاره به دست بیاورد. ستارهشناسان تلسکوپهای بزرگ و مهم روی زمین را در تاریخ پیش بینی شده به سوی مشتری نشانه روی کردند.
دانشمندان همچنین هرمز را به وسیله تلسکوپ قذرتمند هابل و فضاپیمای گالیله که در راه خود به سوی مشتری بود مشاهده مینمودند. تکهها به پشت مشتری که از زمین و تلسکوپ هابل قابل مشاهده نبود برخورد نمود اما چرخش مشتری باعث میشد که بعد از نیم ساعت اثر برخورد قابل مشاهد باشد.دانشمندان حدس میزدند که بزرگترین قطعهها قطری برابر با۵/-۴ کیلومتر راداشته باشند.
برخورد به طور مستقیم توسط فضاپیمای گالیله که درفاصله ۲۴۰ میلیون کیلومتری سیاره قرار داشت قابت مشاهده بود اما بدیل ریسک از کار افتادن دستگاههای فضاپیما و از دست دادن هدف اصلی ماموریت دادهها ثبت و ارسال نگردید. برخورد باعث انفجارهای عظیمی گردید احتمالا به علت فشار و گرم شدن و پخش شدن اتمسفر گازی سیاره.اگر برخوردی اینچنینی با زمین رخ میداد در اثر گرد و غبار ناشی از ان و سرد شدن زمین احتمالا زیست بر روی زمین از بین میرفت.
چكيده اي از تاريخچه زمين شناسي
تاريخ زمين به دو ائون كريپتوزوئيك و فانروزوئيك تقسيم شده است كه ائون كريپتوزوئيك به سه دوره هادئن،آركئن و پروتوزوئيك تقسيم شده كه به اين سه دوره پركامبرين گفته مي شود. ائون فانروزوئيك به سه دوره پالئوزوئيك، مزوزوئيك و سنوزوئيك تقسيم گشته است.
دوران پالئوزوئيك يا ديرينه زيستي كه از حدود 590 ميليون سال پيش شروع و پايان آن 225 ميليون سال پيش بوده است، به شش دوره تقسيم مي شود. در ابتداي اين دوران بخش وسيعي از كره زمين را اقيانوس فرا گرفته ولي در اواخر آن قاره بزرگ پانگه آ تشكيل شد و مناطقي از زمين بالا آمده، رشته كوه هايي تشكيل شدند. يكي از دلايل عمده تحولات جانوران و زيادي بي مهرگان آبزي و صدف دار وجود درياي كم عمق و گرم در اولين دوره دوران پالئوزوئيك يعني كامبرين (Cambrian) بوده است كه بيشتر سطح زمين را مي پوشاند. از مهمترين جانداران اين دوره تريلوبيت ها از گروه بندپايان بوده كه شبيه به خرچنگ هاي نعل اسبي امروزي بودند.
در دومین دوره یعنی اردوویسین (Ordovician) اولین ماهی ها ظاهر شدند و به خاطر اینکه بدن آنها پوشیده از صفحات استخوانی بودند به آنها ماهی های زره دار گویند . در سومین دوره یعنی سیلورین (Silurian) اولین گیاهان خشکی زی که ساقه ، ریشه و برگ نداشتند ظاهر شدند که به جای این ساختارها اندامی قابل انعطاف داشتند و با هاگ تولید مثل می کرده اند ، در چهارمین دوره دونین (Devonian) اولین دوزیستان و اولین درختان از نهانزادان آوندی که با دانه تولید مثل می کرده اند ظاهر شدند ، در پنجمین دوره یعنی کربونیفر (carboniferous) انواع گیاهان خشکی زی گسترش یافتند ، گرمی هوا موجب توسعه جنگلهای انبوه نهانزادان آوندی شد که بخش وسیعی از نیمکره شمالی را فرا گرفته بود در دریاهای دوره کربونیفر گروهی ازبی مهرگان به نام بازوپایان زندگی می کردند که دارای دو صدف بالایی و پایینی بودند از مهمترین بازوپایان اسپی ریفر را می توان نام برد .
دراین دوره اولین خزنده شبیه سوسمارها ظاهر شدند ، این خزنده ها بر خلاف دوزیستان قادر به تخم گذاری در خشکی بودند ، در ششمین دوره یعنی پرمین (Permian) خزنده ها زیاد شدند و برخی از انواع جانداران گذشته منقرض شدند .
دوران مزوزوئیک یا میان زیستی از 225 میلیون سال تا 65 میلیون سال قبل را شامل می شود. تغییرات شدید سطح زمین در این دوره به وقوع پیوسته است. قاره بزرگ پانگه آ به چند قاره کوچکتر تقسیم شد و در آنها رشته کوههایی بوجود آمد. این دوران به علت گسترش و فراواني خزندگان به دوران خزندگان نیز معروف است ، آب و هوای این دوران گرم بوده و به سه دوره تریاس ، ژوراسیک و کرتاسه تقسیم شده است .
در دوره تریاس (Triassic) دایناسورها ، پرندگان ابتدایی و پستانداران کوچک گسترش یافتند. از مهمترین بی مهرگان دوران مزوزوئیک آمونیتها هستند . در دوران کرتاسه گیاهان گلدار ، درختان میوه و برگ ریزان ظاهر شدند .
دوران سنوزوئیک که از 65 میلیون سال قبل شروع شده است به دو دوره ترشیاری و کواترنری تقسیم می شود که دوره نئوژن (Neogen) یا کواترنر از حدود 2 میلیون سال قبل شروع شده و هنوز نیز ادامه دارد. فعالیت تکنونیکی (زمین ساختی ) در این دوران افزایش یافت که نتیجه آن بوجود آمدن رشته کوههایی مانند هیمالیا ، البرز ، زاگرس و آلپ بود . مهمترین حادثه این دوران گسترش و تنوع پستانداران است که به این علت این دوران را دوره پستانداران لقب داده اند. نومولیت ها که نوعی از آغازیان و از گروه روزنداران بوده اند از فسیل های راهنمای مهم اوایل دوران نوزیستی محسوب می شوند. دوره کوارتنر با ظهور یخبندان عظیم در سطح کره زمین مشخصمی شود که باعث تغییرات شدید آب و هوایی و انقراض بعضی از جانوران و ظهور انواع دیگر شده است در این دوره است که انسان پا به عرصه وجود می گذارد و گیاهان و جانوران امروزی پدیدار می شوند .
زمین
زمین ، سومین سیاره نزدیک به خورشید و بزرگترین سیاره در میان سیارات درونی است.
earth زمین
مطالعه زمین، زمین شناسی یا ژئولوژی نام دارد. زمین شناسان با بررسی عوامل فیزیکی زمین، به چگونگی پیدایش و تغییرات زمین پی می برند.
زمین و عقاید
یونانی ها که پیشروان علم بودند، در قرن ششم قبل از میلاد ، زمین را کروی و ثابت فرض می کردند و اکثر تمدنها معتقد بودند که جهان ، زمین مرکز است.
تاریخچه زمین
زمین در بدو پیدایش بصورت کره ای از مواد داغ و نیمه مذاب بود. بتدریج عناصر سنگین تر ته نشین شده و هسته فلزی را بوجود آوردند و در عین حال عناصر سبکتر به سطوح فوقانی آمده و جبه و پوسته را تشکیل دادند.
حرکت زمین
زمین دارای سه نوع حرکت است:
۱) حرکت وضعی حول محوری فرضی که از دو قطب شمال و جنوب آن عبور می کند.
۲) حرکت انتقالی در مداری به دور خورشید.
۳) حرکت در راه شیری به همراه خورشید و دیگر اجرام منظومه شمسی.
تخمین سن زمین بر اساس سنگهای آسمانی
قسمت اعظم و در ضمن قدیمی ترین بخش تاریخی زمین شناسی را بخش پرکامبرین تشکیل می دهد که معمولا از نظر سنگ شناسی مشخص است و می توان سنگهای متعلق به آن را را تشخیص داد.
دما و لایه های جوی زمین
دمای جو زمین همراه با ارتفاع تغییر می کند؛ رابطه ریاضی بین دما و ارتفاع مابین لایه های مختلف جو متغیر است
فشار زمین
فشار جو زمین نتیجه مستقیمی از وزن هواست. این به این معنی است که به همراه مکان و زمان تغییر می کند چون مقدار (و وزن) هوای بالای زمین به همراه مکان و زمان تغییر می کند.
جرم و جرم حجمی زمین
جرم حجمی هوا در سطح دریا حدود ۱.۲ کیلو گرم بر متر مکعب است. این جرم حجمی با افزایش ارتفاع کم و به همین صورت فشار آن کاهش می یابد.
شکل و مشخصات زمین
زمین مانند یک نارنگی در استوا برآمده و در قطب ها فرورفته است. اسحاق نیوتن حتی فرورفتگی قطبها را حساب کرد و نتیجه گرفت که می بایستی در حدود ۲۳۰/۱ تمام قطر زمین باشد
چرخه های زمین
زمین می تواند مانند یک سیستم غول پیکر از چرخه های فعال تصور شود. در هر چرخه، ماده و انرژی از جایی به جایی دیگر منتقل می شود و ممکن است که تغییر شکل دهد.
حیات در زمین
اولین موجودات زنده حدود ۳.۸میلیارد سال پیش و اولین دایناسورها حدود ۱۵۰ میلیون سال پیش در زمین ظاهر شدند.
درون زمین
زمین شناسان قادر به مطالعه مستقیم اعماق زمین نمی باشند. عمیق ترین چاه حفر شده ۱۳ کیلومتر است.
شکل قاره های زمین
چندین بار در تاریخ زمین، تصادف بین قاره ها منجر به ایجاد قاره های بزرگ گردیده است
نحوه پیدایش و تکامل زمین
زمین در بدو پیدایش بصورت کره ای از مواد بسیار داغ و نیمه مذاب بوده که به تدریج عناصر سنگین تر ته نشین شده و هسته فلزی را به وجود آوردند ، و در عین حال عناصر سبکتر به سطوح فوقانی آمده و جبه و پوسته را تشکیل دادند.
اجرام نزدیک به زمین
اجرام نزدیک زمین(Near Earth Objects ) اجرام نجومی هستندکه مدار آنها از نزدیکی مدار زمین می گذرد
آینده زمین
از آنجا که حیات در زمین وابسته به خورشید است، آینده کره زمین نیز به آینده خورشید وابسته خواهد بود.
شنبه 28 مرداد 1391برچسب:, :: 10:43 :: نويسنده : علیرضا
تلاش برای فتح مریخ: تاریخچه کاوشهای رباتیک سیاره سرخ
همان طور که وعده داده بودم، در «یک پزشک» در رشته پستهایی مسائل مربوط به مأموریت مریخنورد «کنجکاوی» را مورد بررسی قرار میدهیم، در نوشته قبلی در مورد تاریخچه علاقهمندی بشر به این سیاره و تأثیر آن را بر ادبیات تخیلی، نوشتم و حالا نویسنده مهمان «یک پزشک» قبل از وارد شدن به مأموریت کنجکاوی، تاریخچه کاوشهای رباتیک مریخ را با شما مرور میکند.
علی عابدی: به جرأت میتوان گفت کاوش و مطالعه مریخ تاریخچهای چند صد ساله دارد. اما شاید بتوان آغاز کاوشهای هدفمند و جدی سیاره سرخ را همزمان با اختراع تلسکوپ و تکامل آن در قرن هفدهم دانست. به هر مقدار که تواناییها و کیفیت تصاویر تلسکوپهای جدید اختراع شده افزایش یافت، تصاویر دقیقتر و حاوی جزئیات بیشتری در اختیار دانشمندان و پژوهشگران قرار گرفت که به نوبه خود الهامبخش فرضیات و گمانهزنیهای گوناگون در مورد محیط این سیاره و احتمال وجود حیات در آن (حتی از نوع تمدنهای هوشمند) شد.
کاوشگرهای فضایی که در نیمه دوم قرن بیستم به مریخ فرستاده شدند، تأثیر شگرفی در افزایش دانش ما در مورد این سیاره و اقمار آن داشتهاند که بخش قابل توجه آن مربوط به درک ساختار مریخ و حتی درک زیستشناختی آن بوده است.
فرستادن کاوشگر به مریخ و انجام مأموریتهای اکتشافی در آن، بخش مهمی از برنامههای شوروی و آمریکا را در جریان مسابقه فضایی جنگ سرد تشکیل میداد. در همین راستا سایر کشورهای پیشرو در امر فضا از جمله اتحادیه اروپا، ژاپن، چین و حتی هند همواره سودای رسیدن به مریخ را در سر پروراندهاند. از دهه ۱۹۶۰ دهها مدارگرد، مریخنشین و مریخنورد به مقصد سیاره سرخ فرستاده شدهاند که هدف اغلب آنها جمعآوری اطلاعات از وضعیت فعلی حاکم بر این سیاره، تاریخچه آن و حتی زمینهسازی برای سفرهای احتمالی بشر در آینده به مریخ بوده است.
اما پیچیدگیهای خاص در برنامهریزی و مهندسی سفرهای بین سیارهای همواره باعث بالا بودن میزان شکست مأموریتهای انجام شده به مقصد مریخ به ویژه در تلاشهای ابتدایی بوده است؛ به طوری که شاید بتوان درصد موفقیت مأموریتهای انجام شده در مریخ را پایینتر از نصف (حدود ۴۷ درصد) در نظر گرفت. هر چند که در این میان نمیتوان از موفقیتهای خیره کننده برخی از کاوشگرها چشم پوشی کرد. «داگ مک کیوسن» مدیر برنامه اکتشافی مریخ ناسا در این باره میگوید: «این مریخ است که بیشتر اوقات میبرد!»
شوروی را شاید بتوان پیش قراول کاوشهای رباتیک بین سیارهای دانست. این کشور در بحبوحه جنگ سرد در ابتدای دهه ی ۱۹۶۰ اولین مأموریت بین سیارهای خود را در قالب پروژه MARS 1M (یا مارسنیک) به مرحله اجرا گذاشت که شامل دو کاوشگر مارس ۱۹۶۰A و مارس ۱۹۶۰B می شد که میبایست گذرهایی از نزدیکی مریخ انجام میدادند. اما هر دو کاوشگر به علت نقص فنی موشکهای حامل آنها در همان مراحل ابتدایی مأموریتشان شکست خوردند.
شوروی در ادامه تلاش برای رسیدن به مریخ دو کاوشگر مریخ ۱۹۶۲A و مریخ ۱۹۶۲B را که اولی به منظور گذر از نزدیکی مریخ و دومی یک سطحنشین بود را اواخر سال ۱۹۶۲ پرتاب کرد که این دو کاوشگر نیز احتمالا به علت انفجار در حین قرار گرفتن در مدار زمین ناموفق بودند.
با این وجود شوروی همچنان مصمم به رسیدن به مریخ بود. آنها بلافاصله در همان سال ۱۹۶۲ کاوشگر مارس ۱ را باز هم به منظور گذر نزدیک از کنار مریخ روانه ی فضا کردند. این کاوشگر در واقع آغازگر برنامه ی کاوش مریخ شوروی بود که بیش از یک دهه ادامه داشت. مارس ۱ می بایست از فاصله ی ۱۱هزار کیلومتری مریخ عبور میکرد و ضمن تهیه تصاویر، اطلاعاتی از ساختار جوی مریخ، میدان مغناطیسی آن، تابشهای کیهانی و حتی ترکیبات ارگانیک احتمالی در جو مریخ به زمین مخابره میکرد. اما پس از برقراری بیش از ۶۰ ارتباط موفق با زمین در بازه زمانی حدودا ۵ ماهه که حاصل آن اطلاعات مفیدی در مورد فضای بین سیارهای بود این کاوشگر نیز به علت بروز ایراد در سیستم آنتن، ارتباط خود را با زمین از دست داد.
شوروی در ادامه اما با کاوشگرهای زوند ۱۹۶۴A و زوند ۲ در سال ۱۹۶۴ پا به میدان گذاشت که این دو کاوشگر هم در همان مراحل ابتدایی و پیش از رسیدن به مریخ شکست خوردند. پس از وقفهای ۵ ساله دو نمونه از کاوشگر ۵ تنی M69 شوروی نیز به علت مشکلات ناشی از استفاده از موشکهای پروتون جدید شوروی شکست خوردند.
کاوشگر MARS 1Mدر ابتدای دهه ۷۰ میلادی شوروی به منظور رقابت با برنامه مارینر ناسا پروژه ی M71 را به اجرا گذاشت. این پروژه شامل ۳ کاوشگر بود که اولین کاوشگر این پروژه با نام کاسموس ۴۱۹ که یک مدارگرد بود در هنگام پرتاب از بین رفت. در ادامه این پروژه کاوشگرهای مارس ۲ و مارس ۳ شوروی که هرکدام شامل یک مدارگرد و یک سطح نشین میشدند در سال ۱۹۷۱ با موفقیت پرتاب شدند. مدارگردهای مارس ۲ و ۳ هر دو با موفقیت در مدار مریخ قرار گرفتند و در مدت زمان کمتر از یک سال و تا پایان مأموریتشان روی هم بیش از ۳۸۰ دور به دور مریخ چرخیدند و علاوه بر اطلاعات گستردهای که از مریخ تهیه نمودند، ۶۰ تصویر نیز به زمین ارسال کردند. با وجود اینکه سطحنشین مارس ۲ در اثر سقوط بر روی مریخ از کار افتاد و سطح نشین مارس ۳ هم تنها ۲۰ ثانیه پس از فرود احتمالا به علت طوفان شنی که در آن هنگام در آن منطقه جریان داشت ارتباط خود را با زمین از دست داد، اما میتوان این دو کاوشگر را اولین روباتهایی دانست که توانستند بر روی مریخ فرود بیایند.
در سال ۱۹۷۳ شوروی ۴ کاوشگر دیگر به مریخ فرستاد که شامل مدارگردهای مارس ۴ و ۵ و مدارگرد-سطح نشین های مارس ۶ و ۷ میشد. تمامی این کاوشگرها به غیر از مارس ۷ موفق به مخابره اطلاعات به زمین شدند. مارس ۵ موفق به مخابره ۶۰ تصویر به زمین شد. مارس ۴ نیز دادههای رادیویی و تصویر به زمین ارسال کرد. سطحنشین مارس ۶ نیز پیش از فرود بر روی مریخ موفق به ارسال داده به زمین شد اما به علت برخورد شدید با سطح مریخ از کار افتاد. سطح نشین مارس ۷ نیز به علت جدایی نابه هنگام از حاملش هیچگاه به مریخ نرسید و با فاصله ی ۱۳۰۰ کیلومتری این سیاره را از دست داد!
اولین تصویر کلوز آپ تهیه شده از مریخ توسط کاوشگر مارینر ۴ با رزولیشین ۵ کیلومتردر تمامی این مدت آمریکا و ناسا نیز بیکار نبودند و تلاشهای زیادی برای رسیدن به مریخ در قالب پروژه مارینر انجام دادند. ناسا ابتدا در سال ۱۹۶۴ دو کاوشگر مارینر ۳ و ۴ را به منظور گذر از نزدیکی مریخ فضا فرستاد و عملا وارد رقابت برای رسیدن به سیاره ی سرخ شد. مارینر ۳ در همان ابتدا به علت نقص فنی موشک از بین رفت. مارینر ۴ اما در جولای ۱۹۶۵ به مریخ رسید و اولین تصاویر تهیه شده توسط یک کاوشگر از سیاره دیگر را به زمین مخابره کرد. مارینر ۴ علاوه بر این برای اولین بار آشکار ساخت که فشار جو مریخ تنها ۱ درصد فشار جو زمین است، دمای سطح آن در روز حدود ۱۰۰- درجه سانتیگراد است و نتوانست میدان مغناطیسی در مریخ بیابد.
این اطلاعات تاثیر زیادی در طراحی کاوشگرهای آینده به مقصد مریخ و همچین پیشبینی وجود حیات بر سطح این سیاره که پیش از آن بسیار محتمل انگاشته میشد داشت.مارینر ۶ و ۷ در ادامه ی مأموریتهای قبلی مارینر در سال ۱۹۶۹ پرتاب شدند که علاوه بر ارسال بیش از ۲۰۰ عکس، اندازهگیریهایی در مورد ترکیبات جو این سیاره داشتند. در سال ۱۹۷۱ مأموریتهای مارینر ۸ و ۹ توسط ناسا به اجرا گذاشته شد. مارینر ۸ حتی به مدار زمین هم نرسید. اما مارینر ۹ پس از رسیدن به مریخ و قرارگرفتن در مدار آن به اولین کاوشگری تبدیل شد که در مدار سیارهای به غیر از زمین قرار گرفته است. این در حالیست که کاوشگرهای مارس ۲ و ۳ به فاصله تنها یک ماه پس از مارینر ۹ به این موفقیت رسیدند. این کاوشگرها پس از رسیدن به مریخ پی بردند که طوفان شن سرتاسری بر روی این سیاره جریان دارد و از همین رو مأموریت های آنها در مریخ اندکی به تأخیر افتاد و در همین حین مارینر ۹ به تهیه تصاویری از فوبوس و دیموس دو قمر مریخ پرداخت. این کاوشگر در طی ماموریتش ۷۳۲۹ تصویر به زمین ارسال کرد که روی هم ۸۵ درصد سطح مریخ را پوشش میدادند و بسیاری از آنها اولین تصاویر با کیفیت از ویژگیهای سطحی مریخ مثل آبراه های تاریخی آن، قلهها و درههای آن بود. مارینر ۹ همچنان در مدار مریخ قرار دارد و پیش بینی می شود تا سال ۲۰۲۲ در مدار مریخ باقی بماند.
فوبوس بزرگترین قمر مریخ از دید مارینر ۹پس از مارینر ۹، فرود آمدن وایکینگ ۱ در ۲۰ جولای ۱۹۷۶ و پس از آن کاوشگر خواهرش، وایکینگ ۲ در ۳ سپتامبر همان سال، نقطه عطفی در کاوش بر روی مریخ بود. هرچند پیش از آن سطحنشینهای شوروی توانسته بودند سطح مریخ را لمس کنند، اما وایکینگ ۱ عملا بدل به اولین سطحنشینی شد که توانست در قالب پیشبینی شده بر روی مریخ فرود بیاید و طبق برنامه، مأموریتش را انجام دهد. پروژه وایکینگ که با بودجه ی ۱ میلیارد دلاری گرانترین و جاهطلبانهترین پروژه اکتشافی بر روی مریخ تا آن زمان به حساب میآمد، بسیار موفقیتآمیز بود و بخش قابل توجهی از اطلاعات ما از مریخ تا اواخر قرن بیستم مدیون این کاوشگرها بود. هر کدام از کاوشگرها شامل یک مدارگرد و یک سطحنشین میشد که مدارگردها وظیفه ی تصویربرداری از سطح مریخ و همچنین برقراری ارتباط سطحنشین با زمین را بر عهده داشت و سطحنشینها نیز به جستجو و بررسی سطح سیاره سرخ به منظور یافتن اثراتی از حیات میپرداختند که نهایتا چیزی پیدا نکردند. این کاوشگرها در طی کاوش تقریبا ۶ سالهشان بر روی مریخ که بسیار بیشتر از زمان پیش بینی شده اولیه بود، علاوه بر اطلاعات بسیار ارزشمندی که به دست آوردند، روی هم بیش از ۵۰ هزار تصویر از مریخ به زمین مخابره کردند که از جمله آنها میتوان به اولین پاناروماهای رنگی تهیه شده از سطح مریخ اشاره کرد که نمونه ای از آن را در زیر میبینید:
پس از فرستادن انسان بر روی ماه، انجام چند مأموریت موفق در مریخ و در نهایت پیروزی آمریکا در مسابقه فضایی و فروکش کردن تب آن، تنها تلاش در دهه ۸۰ برای رسیدن به مریخ، در اواخر این دهه و توسط شوروی صورت گرفت. شوروی کاوشگرهای فوبوس ۱ و ۲ را در سال ۱۹۸۸ بیشتر به منظور بررسی فوبوس بزرگترین قمر مریخ روانه این سیاره کرد. فوبوس ۱ در فضا گم شد و ارتباطش را با زمین از دست داد. فوبوس ۲ پس از رسیدن به مریخ وارد مدار مریخ شد اما پس از اینکه به ۸۰۰ کیلومتری فوبوس رسید در فضا گم شد. این دو مأموریت شامل دو سطحنشین نیز بودند که هیچکدام نتوانستند بر روی فوبوس فرود بیایند.
تلاش دوباره ناسا برای رسیدن به مریخ در دهه ۹۰ با فرستادن کاوشگر دیده بان مریخ (Mars Observer) از سر گرفته شد اما این مدارگرد اندکی پیش از قرار گرفتن در مدار در ۲۱ آگوست ۱۹۹۳ ارتباطش را با زمین از دست داد. شکست مأموریت دیدهبان مریخ باعث شد تا ناسا مأموریت نقشهبردار سرتاسری مریخ (MGS) را به مرحله اجرا بگذارد که در ۱۲ سپتامبر ۱۹۹۷ وارد مدار مریخ شد. پس از زمان یک سال و نیمهای که MGS به منظور قرار گرفتن در مدار اصلی و کم کردن ارتفاعش سپری کرد، مأموریت اصلی نقشه برداری آن از مارس ۱۹۹۹ آغاز شد که در طی آن کاوشگر از فاصله ی ۳۷۸ کیلومتری سطح مریخ در مدار تقریبا قطبی به نقشهبرداری از سطح مریخ پرداخت. این کاوشگر، سطح و جو و ساختار درونی مریخ را به طور کامل مورد بررسی قرار داد و دادههای ارسالی آن به زمین از مجموع تمامی دادههای کاوشگرهای ارسالی پیش از آن به مریخ بیشتر بود. از مهمترین دستاوردهای این کاوشگر تهیه تصاویر از آبراههایی بود که احتمال وجود منابع کنونی آب بر روی این سیاره از جمله سفرههای زیرزمینی را افزایش میداد. ماموریت رسمی این کاوشگر در ژانویه ۲۰۰۱ به پایان رسید اما تا ۲ نوامبر ۲۰۰۶ تمدید شد. در آن هنگام ارتباط این کاوشگر با زمین قطع شد و در نهایت ناسا در ژانویه ۲۰۰۷ به ماموریت آن خاتمه داد.
اما در طرف دیگر گویا طلسم شکست مأموریتهای روسها به مقصد مریخ پس از فروپاشی شوروی نیز پایانی نداشت. روسیه در سال ۱۹۹۶ پروژه مارس ۹۶ را اجرا کرد که شامل یک مدارگرد، دو سطحنشین و دو حفار (نفوذ کننده) به درون سطح مریخ بود. این ماموریت جسورانه که سنگینترین ماموریت بین سیارهای تا آن هنگام بود به علت نقص فنی موشک حامل آن در مراحل آخر نهایتا در اقیانوس آرام سقوط کرد.
نقشه سرتاسری مریخ تهیه شده با استفاده از اطلاعات مدارگرد MGS
ناسا یک ماه پس از پرتاب MGS در ۴ جولای ۱۹۹۷ کاوشگر مسیریاب مریخ (Mars Pathfinder) را به مریخ فرستاد. این مأموریت برای اولین بار علاوه بر یک سطحنشین شامل یک مریخنورد کوچک به نام سوجرنر (Sojourner) نیز میشد که در واقع اولین مریخنورد ارسالی به مریخ بود. این مریخ نورد به بررسی و نمونهگیری سنگهای واقع در چند متری سطحنشین پرداخت. این دو کاوشگر که با اقبال عمومی مردم در سرتاسر جهان نیز رو به رو شدند تا پیش از پایان مأموریتشان توسط ناسا در ۲۷ سپتامبر ۱۹۹۷ روی هم بیش از ۱۷ هزار تصویر به زمین ارسال کردند. علاوه بر اینها انجام بیش از ۱۵ آزمایش بر روی وضعیت سنگ و خاک مریخ و ارسال اطلاعات ارزشمند از بادهای مریخ و سایر اطلاعات هواشناسی از جمله دستاوردهای این ماموریت بود. اطلاعات دریافتی از این ماموریت برای اولین بار روشن ساخت که مریخ احتمالا در گذشته محیط گرم و مرطوبی داشته است.
مریخ نورد سوجرنرناسا در ۱۱ دسامبر ۱۹۹۸ مدارگرد هواشناسی مریخ و کمی پس از آن در ۳ ژانویه ۱۹۹۹ سطحنشین قطبی مریخ را به فضا فرستاد. هر دو کاوشگر سرنوشت مشابهی داشتند. مدارگرد هواشناسی مریخ به علت تفاوت یکاهای تعریف شده در نرم افزار زمینی (پوند- ثانیه) و خود کاوشگر (نیوتن- ثانیه) در مدار پایینتر از حد مجاز قرار گرفت و متلاشی شد!
هدف اصلی این کاوشگر بررسی چرخههای آب و کربن دی اکسید در مریخ بود. ۲۳ روز پس از این واقعه سطحنشین قطبی مریخ نیز به علت فرود ناموفق، بر روی مریخ سقوط کرد و از بین رفت. در همین اثنا ژاپن هم به جمع فرستندگان کاوشگر به مریخ پیوست. هرچند که تلاش برای برقرای ارتباط با کاوشگر نوزومی که در سال ۱۹۹۸ پرتاب شده بود در سال ۲۰۰۳ به علت عدم پاسخگویی آن متوقف شد.
در سال ۲۰۰۱ روند شکستهای ناسا در رسیدن به مریخ متوقف شد. مدارگرد ۲۰۰۱ ادیسه مریخ که نام آن برگرفته از «۲۰۰۱: یک ادیسه فضایی» آرتور سی کلارک بود، در اکتبر ۲۰۰۱ وارد مدار مریخ شد. این مدارگرد که در قالب مأموریت تمدید شدهاش همچنان به فعالیت خود ادامه میدهد در سال ۲۰۱۰ رکورد طولانیترین مدت زمان عملکرد در سیاره سرخ را شکست. این کاوشگر علاوه بر مخابره بیش از ۳۵۰ هزار تصویر به زمین، نقشههای مختلفی از پراکندگی عناصر مختلف بر روی مریخ تهیه کرده است. این مدارگرد بیش از ۹۵ درصد کل دادههای جمعآوری شده توسط کاوشگرهای روح و فرصت را به زمین مخابره کرده و علاوه بر مخابره دادههای کاوشگر فینیکس، وظیفه مخابره دادهها و پشتیبانی از کاوشگر کنجکاوی را نیز بر عهده خواهد داشت.
در ژوئن ۲۰۰۳ آژانس فضایی اروپا، مأموریت مارس اکسپرس را روانه مریخ کرد. این مأموریت شامل مدارگرد مارس اکسپرس و سطح نشین بیگل ۲ میشد. مدارگرد با موفقیت در مدار مریخ قرار گرفت ولی دست اندرکاران مأموریت نتوانستند پس از فرود سطح نشین بیگل ۲ با آن ارتباط برقرار کنند. با این وجود، دستاوردهای گسترده مدارگرد مارس اکسپرس باعث شد تا ۵ بار مأموریت آن تمدید شود که آخرین آنها تا سال ۲۰۱۴ است.
تصویری که مریخ نورد فرصت از سایه خودش تهیه کرده است.اما در سال ۲۰۰۳ با پرتاب مریخ نوردهای روح و فرصت یکی از موفقترین دورههای اکتشاف بر روی سیاره سرخ کلید خورد. این دو مریخ نورد که در اصل برای ماموریتی سه ماهه طراحی شده بودند، بیش از ۶ سال به اکتشاف بر روی سیاره سرخ پرداختند و علاوه بر کشفیات بسیار ارزشمندی که داشتند، هزاران تصویر زیبا نیز از سطح مریخ تهیه کردند. مریخ نورد روح در سال ۲۰۰۹ در گل نرم مریخی گیر کرد. پس از ۹ ماه نهایتا تلاشها برای آزادسازی آن شکست خورد و ناسا از این مریخنورد به عنوان پایگاه ثابت بر روی مریخ استفاده کرد. در نهایت پس از برقراری آخرین ارتباط با این مریخ نورد در ۲۲ مارس ۲۰۱۰، تلاش های یک ساله ناسا برای ارتباط مجدد با آن راه به جایی نبرد و این مریخ نورد پس از ۶ سال و ۲ ماه و ۱۹ روز که تقریبا ۲۵ برابر زمان تعریف شده اولیه برای آن بود به کار خود پایان داد. مریخ نورد فرصت اما همچنان به کاوش بر روی مریخ ادامه میدهد، این مریخ نورد تا جولای امسال ۲۲ مایل بر روی مریخ طی کرده است و تنها ۲/۴ مایل تا رسیدن به رکورد یک ماراتن کامل بر روی مریخ فاصله دارد.
تصویر MRO از مریخ نورد فرصت و ردهایی که از خود بر روی مریخ باقی گذاشته است.مدارگرد اکتشافی مریخ (MRO) نیز در مارس ۲۰۰۶ در مدار مریخ قرار گرفت و با توجه به اینکه ۵ کاوشگر دیگر در آن هنگام به صورت هم زمان بر روی مریخ فعالیت میکردند، رکورد جدید تعداد ماموریت های فعال بر روی مریخ در یک زمان بر جای گذاشته شد. این مدارگرد که مجهز به دوربینهای با کیفیت است، علاوه بر بررسیها و آنالیزهایی که بر روی مریخ انجام میدهد، وظیفه مخابره وضعیت جوی و زمینی مریخ و همچنین انتخاب محلهای فرود برای کاوشگرهای آینده را بر عهده دارد.
تصویر منحصربه فرد MRO از لحظه فرود فینیکس بر روی مریخسطحنشین فینیکس (ققنوس) آخرین کاوشگری است که در ۲۵ مه ۲۰۰۸ بر روی قطب شمال مریخ فرود آمد. این کاوشگر توانست وجود یخ زیر سطحی را در این سیاره تایید کند. فینیکس نیز بیش از ماموریت ۳ ماهه اش بر روی مریخ دوام آورد، اما در نهایت زمستان بیرحم مریخ به صفحات خورشیدی آن آسیب زد و ماموریت این سطحنشین در مه ۲۰۱۰ رسما پایان یافت.
آخرین برگ از ناکامی روسها در رسیدن به مریخ نیز در سال ۲۰۱۱ ورق خورد. کاوشگر فوبوس گرانت روسیه که مدارگرد یینگو ۱ چین نیز به همراه آن بود، به علت نقص فنی موشک حامل در مدار زمین گیر افتاد و این کاوشگر در ژانویه ۲۰۱۲ به زمین سقوط کرد. قرار بود کاوشگر فوبوس گرانت پس از فرود بر روی قمر فوبوس مریخ، به بررسی و نمونهبرداری از سطح آن اقدام کند و در نهایت این نمونهها می بایست در سال ۲۰۱۴ به زمین بازمیگشت و بدین ترتیب فوبوس گرانت به اولین کاوشگری تبدیل میشد که از سطح یکی از اعضای منظومه مریخ نمونه گیری کرده و نمونه را به زمین باز میگرداند.
پانارومای کاوشگر فینیکس از محل فرودش. برای مشاهده تصویر در نمای بزرگ به اینجا بروید.
هفته آینده با فرود مریخ نورد کنجکاوی یا آزمایشگاه علمی مریخ (MSL) بر روی سیاره سرخ داستان کاوش بر روی مریخ وارد فاز جدیدی خواهد شد. کاوشگر ۵/۲ میلیارد دلاری که ۵ برابر هر کدام از کاوشگرهای روح و فرصت وزن دارد و ۱۰ برابر آنها ابزار علمی همراه خود دارد. مدت زمان استاندارد ماموریت این مریخ نورد حداقل ۶۸۷ روز زمینی (برابر با یکسال مریخی) در نظر گرفته شده است. همچنین مدارگرد MAVEN آخرین ماموریت قطعی به مقصد مریخ است که اواخر سال آینده میلادی به منظور بررسی دقیق جو مریخ و تاریخچه آن پرتاب خواهد شد.
مقایسهای بین اندازه مریخ نوردهای کنجکاوی، روح (یا فرصت) و سوجرنردر حال حاضر مریخنورد فرصت تنها مریخنورد فعال بر روی سطح مریخ است که چنانچه فرود مریخ نورد کنجکاوی بر روی مریخ موفقیتآمیز باشد، این مریخنورد نیز به آن اضافه خواهد شد. از طرفی دیگر مدارگردهای ادیسه مریخ، مارس اکسپرس و MRO مدارگردهای فعال کنونی در مدار مریخ هستند.
خصوصيات كره ي زمين
سلسله مقاله هاي علمي به قلم
پوهاند محبّ الله رحمتيازنتايج تحقيقات و بررسي هاي دانشمندان علم جغرافيه و نجوم مسلم گرديده است كه زمين از جمله ي سيارات كوچك نظام شمس بوده و در كهكشان راه شيري قرار دارد. اين سياره از لحاظ فاصله با مركز نظام شمس -يعني خورشيد- به درجه ي سوم و از لحاظ جسامت و بزرگي به درجه ي پنجم قرار مي گيرد
زمين مانند ساير سيارات، يك كره ي تاريك بوده و روشني خود را از آفتاب كسب مي كند. تا جايي كه از تحقيقات و بررسي هاي دقيق نجومي بر مي آيد، زمين يگانه سياره در منظومه ي شمسي است كه در آن شرايط محيط فزيكي، بعد از يك سلسله حادثات طبقات الارضي (چهارده دوره ي مختلف معرفت الارضي) زمينه ي حيات را چه در ساحه ي خشكه و چه در ساحات آبي پديد آورده است.
زمين به علت وسعت و پهنايي كه دارد، در نگاه اول به شكل مسطح و هموار به نظر مي رسد و به همين لحاظ انسان هاي گذشته بنابر مشاهدات ظاهري چنين مي پنداشتند كه سياره اي كه ما در آن زيست مي نماييم، مسطح و هموار مي باشد؛ اما براي اولين بار در سده ي پنجم پيش از ميلاد در مدنيت ايجن، تحت تأثير مكتب فيثاغورث، مفكوره ي كروي بودن زمين را ارائه كردند. اين مفكوره سپس در زمان ارسطو (350 ق م) به شكل علمي آن درآمد و ارسطو كرويت زمين را بنابر حادثه ي خسوف به اثبات رسانيد. ارسطو اظهار داشت كه حادثه ي خسوف عبارت از آن است كه سايه ي زمين بالاي مهتاب افتاده و چون سايه به شكل مدور است اين امر دلالت مي كند كه اصل شكل زمين كروي مي باشد و حادثه ي خسوف محض به خاطر افتادن سايه ي زمين روي مهتاب اتفاق مي افتد وكدام حادثه ي ديگر نيست.
در قرن شانزدهم ميلادي يك تعداد ازدانشمندان ديگر مانند كوپرنيك و جان ريچر در صدد آن شدند تا از يك طرف كرويت زمين را كه از خاطره ها فراموش شده بود به اثبات برسانند و از طرف ديگر نظر به تحقيقات و تجارب ثابت نمايند كه زمين شكل كره ي تام را نيز دارا نبوده بلكه استواي آن برآمده و قطبين آن فرورفته مي باشد.
جان ريچر Jean Richer و كوپرنيك Copernicus شعاع استواي زمين را 6378 كيلومتر و شعاع قطبين زمين را 6356 كيلومتر سنجش نمودند كه با محاسبات امروزي بسيار كم فرق دارد؛ يعني فرق بين شعاع استوايي و شعاع قطبين جان ريچر(22 كيلومتر) و بين محاسبات امروزي 16/19 كيلومتر مي باشد. البته ناگفته نبايد گذاشت كه در زمان سابق واحد طول استاديا بوده است و ده استاديا مساوي به يك ميل مي گردد و چنان كه مي دانيم يك ميل مساوي است به 609/1 كيلومتر و ما مي توانيم محاسبات سابقه را به محاسبات امروزي تبديل نماييم. پس بنابر محاسبات و تحقيقات نجومي امروزي نيز چنين مسلم گريده است كه زمين نه شكل كره ي تام و نه شكل بيضوي منظم را دارا بوده بلكه به شكل جيوييد (Geoide) يا زمين وار و يا شكل مخصوص خود زمين مي باشد كه به رياضي قابل افاده نيست.
پيدايش زمين:
تاريخ پيدايش زمين با عمر نظام شمس از هم فرق دارد؛ بدين معني كه دانشمندان پيدايش نظام شمس را هشت ميليارد سال و عمر زمين را 5/4 ميليارد سال تخمين كرده اند. علماي زمين شناسي عمر زمين را به چهار دوره ي مختلف معرفت الارضي تقسيم نموده اند كه ما در اين جا هر يك آن را به صورت اختصار معرفي مي داريم:
1- عهد پري كمبيرين Pre Cambirian اين عهد كه قبل از دوره هاي معرفت الارضي شناخته مي شود و به احتمال زياد 5/4 ميليارد سال پيش شروع شده است. فعاليت هاي آتش فشاني و تشكل كوه ها، پستي و بلندي ها و اقيانوس ها در روي زمين در اين عهد پديد آمده است و تقريباً عمر يا دوره ي اين عهد را 2024 ميليون سال تخمين مي كنند و پيدايش حيوانات و نباتات يك سلولي و ابتدايي را در اين عهد مي دانند.
2- عهد پليوزوييك Paleozoic يا عهد كهن زيست، به پنج دوره ي معرفت الارضي تقسيم شده است و عمر اين عهد را 2115 ميليون سال تخمين مي كنند. در اين عهد به احتمال قوي انواع مختلف حيوانات بي مهره و ماهيان و حيوانات ذومعشتين و خزندگان به وجود آمده اند.
3- عهد ميسوزويك Mesozoic يا عهد ميانه زيست كه عمر آن را تقريباً 390 ميليون سال تخمين مي كنند به سه دوره ي مختلف تقسيم شده است و انواع خزندگان متنوع و اولين پرندگان و پستان داران و نباتات گل وار نيز در اين عهد به وجود آمده اند.
4- عهد سينوزويك Cenozoic يا عهد نو زيست كه به دو دوره تقسيم شده است و عمر آن را يك ميليون سال تخمين كرده اند. با وجود آن كه عمر اين دوره خيلي كوتاه بوده، اما در يان دوره تغييرات و تحولات فوق العاده زياد صورت گرفته است و مشخصات بارز اين عهد پيدايش و ظهورانسان است.
تشكل داخلي زمين:
نظر به باوردانشمندان زمين شناسي، زمين از لحاظ تشكل داخلي به چهار طبقه ي متمايز تقسيم شده است:
طبقه ي اول آن عبارت است از پوسته ي زمين كه ضخامت آن را از 5 تا 50 كيلومتر تخمين كرده اند و اكثريت حصص آن از خاك، سنگ، احجار مختلف و فلزات تشكيل يافته است. نا گفته نبايد گذاشت كه در قسمت هاي سطحي قشر زمين، بحرها و اقيانوس ها نيز قرار دارند.
طبقه ي دوم بعد از قشر زمين كه در حدود 2900 كيلومتر ضخامت دارد و اكثر آن را سليكات آهن و مگنيزيم تشكيل مي دهد. درجه ي حرارت در اين طبقه 1600 درجه ي سانتي گراد تخمين شده است.
طبقه ي سوم كه هسته ي بيروني ناميده مي شود، در حدود 1100 كيلومتر ضخامت داشته و اكثريت فيصدي اين طبقه را شكل و آهن كه به شكل مذاب اند تشكيل داده، درجه ي حرارت اين طبقه بين 2000 تا 5000 درجه ي سانتي گراد تخمين گريده است.
طبقه ي چهارم كره ي زمين از لحاظ موقعيت، هسته ي داخلي زمين را تشكيل داده تقريباً 1370 كيلومتر ضخامت داشته متشكل از نكل و آهن بوده و به علت حرارت زياد به شكل گاز تبارز كرده است.
درگذشته هاي دور، زماني كه قشر زمين سرد و منجمد گرديد، يك قسمت از گازهايي كه اطراف كره را فرا گرفته و قابل تركيب بودند؛ مانند هايدروجن واكسيجن با شرايط مساعد و با يك درجه ي معين حرارت به صورت آب در آمده توسط بارندگي هاي متداوم كه در آن زمان صورت مي گرفت، قسمت هاي فرورفته زمين را پر كرده باعث به وجود آمدن اقيانوس ها، بحيره ها و جهيل ها (درياچه ها) گرديده و پس از تغيير و تحولات فراوان در دوره هاي مختلف جيولوجي ساحه ي آبي امروزي را تشكيل داده اند كه به اصطلاح اين ساحه را هايدروسفيرHydrosphere مي نامند. هايدروسفير يك ساحه ي وسيع را در روي زمين اشغال كرده است؛ بدين معني كه هر گاه با مساحت كل زمين كه 510667000 كيلومتر مربع است مد نظر بگيريم 366607000 كيلومتر مربع آن را آب تشكيل داده و در حدود 150 ميليون كيلومتر مربع ديگر آنرا خشكه ي زمين در برمي گيرد. به عبارت ديگر 71 فيصد زمين را آب و 29 فيصد ديگر آن را خشكه تشكيل مي دهد. بزرگ ترين آب هاي روي زمين اقيانوس آرام با 160ميليون كيلومتر مربع، اقيانوس اطلس با 83 ميليون كيلومتر مربع، اقيانوس هند با 74 ميليون كيلومتر مربع، اقيانوس منجمد جنوبي با 20 ميليون كيلومتر مربع و اقيانوس منجمد شمالي با 15 ميليون كيلومتر مربع مي باشند.
و اما قسمت ديگر از گازها (هايدروجن واكسيجن) كه قابل تركيب نبودند به صورت مخلوط باقي مانده با شرايط مساعد و درجه ي حرارت معين جو، اتموسفير زمين را به وجود آوردند. بناءً جو زمين مخلوطي ازگازهايي كه دورا دور كره ي زمين را فرا گرفته و با زمين به طور دايمي پيوسته بوده و جو لاينفك زمين محسوب مي گردد.
هوا با اقليم و حيات موجودات حيه (زنده) ي روي زمين رابطه ي مستقيم داشته در تغيير دادن قشر زمين نقش مهم را بازي مي كند. مهم ترين عناصري كه در تركيب اتموسفير نقش دارند عبارتند از نايتروجن Nitrogen 03/78%، اكسيجن Oxygen 40/20%، آرگون Argon 94/0 %، كاربن داي آكسيد 02/0 % و بقيه ي گازها را عناصر ديگري مانند Neon، كيو پتان Koypton ، زينان ،Xenon ، هليوم Helium ، هايدروجن و مقدار كم بخارات آب و ذرات گرد و خاك و غبار تشكيل مي دهند.
دانشمندان جو يا اتموسفير، زمين را نظر به كثافت ذرات هوا و درجه ي حرارت متفاوت به طبقات مختلف تقسيم نموده اند. ضخامت طبقه ها ي اتمسفير به صورت دقيق تعيين نشده است بلكه به صورت غير مستقيم ارتفاع آن را تخمين كرده اند؛ بناءً اتموسفير زمين به پنج طبقه تقسيم شده است كه عبارتند از:
طبقه ي اول تروپوسفيرTroposphere كه در حدود 2/11 كيلومتر ضخامت دارد. كثافت ذرات هوا در اين طبقه نظر به هر طبقه ي ديگر بيشتر محاسبه شده است.
طبقه ي دوم استراتوسفير Stratosphere كه به امتداد طبقه ي اولي تمديد يافته است. در اين طبقه سه اتم اكسيجن با هم يكجا شده و طبقه ي اوزون Ozone را به وجود آورده و همين طبقه است كه حيات بشري، حيواني و نباتي را از گزند شعاع ماوراي بنفش محفوظ و مصئون نگاه مي دارد.
طبقه ي سوم ميزوسفيرMesosphere است كه ضخامت آن را 50 كيلومتر تخمين كرده اند. ذرات هوا در اين طبقه رقيق ارزيابي شده است.
طبقه ي چهارم تروموسفير Thermosphere است كه درجه ي حرارت آن خيلي زياد بوده و ضخامت اين طبقه تا 100 كيلومتر تخمين شده است.
طبقه ي پنجم اكزوسفير Exosphere ناميده شده است كه ضخامت آن 1000 كيلومتر تخمين مي گردد. در اين طبقه فشارهوا به حد اصغري خود مي رسد.
مناطق خشك زمين:
چنان كه قبلاً ذكر شد كه در ادوار مختلف معرفت الارض تحولات زياد در قشر زمين- چه در ساحه ي خشكه و چه در ساحه آبي - پديد آمد. كتله هاي وسيع آبي را قبلاً مطالعه كرديم؛ ساحات خشكه نيز مانند آب ها، تحولات زيادي را سپري كرده و خشكه هاي بزرگ كه به شكل امروز تبارز كرده اند عبارت اند از: قاره ي آسيا بامساحت 2/44 ميليون كيلومتر مربع، قاره ي امريكا با 3/42 ميليون كيلومتر مربع، قاره ي افريقا با 8/24 ميليون كيلومتر مربع، قطب جنوب يا انتركتيكا با 3/13 ميليون كيلومتر مربع، قاره ي اروپا با 10 ميليون كيلومتر مربع و اقيانوسيه (استراليا و جزاير دور و اطراف آن) با 0/9 ميليون كيلومتر مربع خشكي.
جرم و حجم زمين:
دانشمندان جرم كره ي زمين را 5883000000000 تن (پنج تريليون وهشت صد و هشتادو سه ميليارد تن) و حجم آن را 1082841310000 كيلومتر مكعب (يك تريليون و هشتاد و دو ميليارد و هشت صد و چهل و يك ميليون و سه صد و ده هزار كيلومتر مكعب) محاسبه كرده اند. وزن مخصوص زمين را 52/5 در هرسانتي متر مكعب تثبيت كرده اند. ضمناً قابل ذكر است كه وزن مخصوص آب يك گرم مساوي به يك سانتي متر مكعب است. اوسط ارتفاع خشكه ي زمين 823 متر و اوسط عمق بحر ها و اقيانوس ها 3810 متر محاسبه شده است.
بلند ترين نقطه ي روي زمين قله اورست (كوه هماليه) مي باشد كه 8884 متر از سطح بحر ارتفاع داشته و عميق ترين نقطه در اقيانوس آرام، گودال ماريانا است كه 10863 متر عمق دارد.
محيط زمين:
محيط زمين در روي خط استوا 40073 كيلومتر و محيط زمين به روي نصف النهار 39944 كيلومتر سنجش شده است. به همين ترتيب قطر استواي زمين 12757 كيلومتر و قطر قطبين زمين 12714 كيلومتر سنجش شده است.
سرعت سير زمين:
سرعت سير زمين به دور خورشيد يعني در هنگام حركت انتقالي 4/40 كيلومتر در ثانيه به طور اوسط محاسبه شده است. به همين ترتيب سرعت سير زمين به دور خودش يعني در هنگام حركت وضعي به طور اوسط 400 متر در ثانيه محاسبه گرديده است. ناگفته نبايد گذاشت كه سرعت حركت زمين به دور خودش در عرض البلدهاي مختلف، ا زهم متفاوت مي باشد؛ چنان كه سرعت سير زمين در خط استوا 465 متر در ثانيه و در عرض البلد 30 درجه 403 متر در ثانيه و در عرض البلد 60 درجه 333 متر در ثانيه سنجش شده است.http://1pezeshk.com/wp-content/pics/2012http://1pezeshk.com/wp-content/pics/2012/07/07-30-2012-10-33-34-AM.jpg/07http://1pezeshk.com/wp-content/pics/2012http://1pezeshk.com/wp-content/pics/2012/07/07-30-2012-10-33-34-AM.jpg/07/07-30-2012-10-33-34-AM.jpg/07-30-2012-10-33-34-AM.jpg
جمعه 27 مرداد 1391برچسب:, :: 23:22 :: نويسنده : علیرضا
خود سازي و روابط اجتماعي
آيا تاكنون در مورد افرادي كه موقعيت هايي به آنها داده شده است فكر كرده ايد؟ آيا افرادي را مي شناسيد كه خود به تنهايي توانايي هايشان را افزايش داده اند. در اين مقاله سعي شده است، آخرين تحقيقات و اطلاعات بدست آمده درباره افزايش توانايي هاي شخصي ارائه شود.
احتمالاً تاكنون با افرادي برخورد داشته ايد كه خوش برخورد هستند و رفتاري دلپذير دارند و اگر در بين جمعي از افراد غريبه قرار گيرند در زمان كمي با آنها ارتباط برقرار مي كنند. اين گونه افراد معمولاً دوست داشتني و جذاب هستند و قادرند افراد را به كارهاي دلخواه خود وادار كنند.
يك فرد با روابط اجتماعي خوب منافع زيادي بدست مي آورد. زيرا رفتار چنين فردي سبب مي شود كه اطرافيان او را به سمت موفقيت سوق دهند. او اعتماد و پشتيباني افراد را به راحتي بدست مي آورد. چنين فردي نه تنها از حمايت اطرافيان برخوردار است، بلكه خود حامي ديگران است و اين چرخه ادامه پيدا مي كند.
او مي تواند با حمايت افراد مختلف در اجتماع كارهاي زيادي انجام دهد. زيرا مي داند چگونه پتانسيل ارتباطات اجتماعي خود را بالا ببرد.
اگر شما هم نگاهي به قدرت ارتباطات اجتماعي خود بكنيد و مهارت هاي ارتباطي خود را بشناسيد و آنها را تقويت كنيد. به سمت تبديل شدن به شخصي اجتماعي و موفق حركت خواهيد كرد. براي افزايش قابليتهاي اجتماعي و تبديل شدن به انساني شادتر و موفق تر بايد روي رفتار و زندگي خود يك بازبيني كلي انجام دهيد. اگر شما يكي از اين افراد (با قدرت روابط اجتماعي بالا) هستيد من دليلي براي عدم موفقيت شما نمي بينم . فقط بايد بدانيد از كجا شروع كنيد.
1ــ وقتي در حال تقويت روابط اجتماعي هستيد سعي كنيد صادق و بي ريا عمل كنيد.
تمايل به ريا و دورويي سبب افت عملكرد شما مي شود. صداقت و پاكي سبب افزايش توانايي و اعتبار فرد مي شود. چون كسي كه نقش بازي مي كند هرگز نمي تواند رفتاري شخصي را داشته باشد كه از ته دل به ديگران محبت مي كند. اگر به اين اصل اعتقاد نداريد بهتر است به خواندن اين مقاله ادامه ندهيد چون موفق نخواهيد بود.
2ــ يكي از مهمترين تمرين هاي خود سازي تمرين «شنونده خوبي بودن» است.
براي بدست آوردن محبت و اعتماد افراد بايد شنونده خوبي باشيد و با آنها صحبت كنيد. فقط به صداي طرف مقابل گوش ندهيد، بلكه با قلب خود اين صحبت ها را پذيرا باشيد. با افرادي كه صحبت مي كنيد ارتباط چشمي برقرار كنيد.طوري به حرفهاي افراد گوش كنيد، كه گويي هر كلمه از حرف هاي آنها را مي شنويد.
3ــ با صداي بلند بخنديد و زندگي را خيلي جدي نگيريد.
من نمي گويم با هر صحبت بي مزه اي خود را وادار به خنديدن كنيد. بلكه سعي كنيد در هر كاري كمي طنز چاشني كنيد. و آن را خيلي جدي نگيريد. يك شخص شوخ طبع افراد و همينطور موفقيت را جذب مي كند.
4ــ قسمتي بزرگي از خودسازي دوست داشتن خود است.
در فرايند تقويت روابط اجتماعي ممكن است آنقدر خود را غرق در توجه به ديگران بكنيد، كه از خود غافل شويد. و به هر كسي اجازه دهيد شما را به كارهاي مختلف وادار كند. هميشه بخاطر داشته باشيد قبل از هر كسي براي خود ارزش قائل شويد و به خود احترام بگذاريد. اگر شما خود را فرد قابل احترام و باارزشي بدانيد. افراد به سمت شما خواهند آمد به جاي آنكه براي اهداف خود بر روي شانه هاي شما پا بگذارند.
5ــ شخصيت خود را پرورش دهيد.
آيا شما بداخلاق، ترشرو و اخمو هستيد. با اين حالتها نمي توانيد وارد زندگي شويد. از شر رفتارها و عادتهاي بد خود خلاص شويد. چون آنها يكي از بزرگترين موانع پيشرفت شما هستند. چه كسي يك دوست بداخلاق مي خواهد؟!
6ــ وقتي در حال كار براي خودسازي هستيد به خود اطمينان داشته باشيد.
توانايي چرخيدن در اطراف اتاق و معرفي خود همراه با لبخند يك فرد برنده منجر به افزايش اعتماد به نفس شما مي شود. و بخاطر داشته باشيد به جاي غرور و خودبيني به خود اعتماد كنيد.
7ــ يكي از نمودهاي خودسازي كنترل خويشتن است.
زمانيكه عصباني مي شويد داد و بيداد نكنيد. آرام و متين باشيد. براي كنترل وضعيت موجود و تبديل خشم خود به چيزي مولد و مثبت بايد به اندازه كافي پخته باشيد.
8ــ روابط خود را تقويت كنيد.
روابط شما با خانواده و دوستان و افرادي كه نقش مهمي در زندگي شما ايفا مي كنند، نبايد مورد غفلت واقع شوند. با اين افراد بيرون برويد و ساعات خوشي را با هم بگذرانيد. كارهاي دلپذيري را با هم انجام دهيد تا زمانيكه افرادي كه براي شما اهميت دارند (خانواده و دوستان و ...) پشتيبان شما باشند. شادي شما را ترك نخواهد كرد.
و در پايان روابط خوب شما با ديگران به شما كمك مي كند تا توانايي هاي فردي خود را افزايش دهيد و در عين حال به عنوان يك فرد دوست داشتني در موقعيت يك فرد برنده قرار گيريد. البته موقعيت شما برنده ــ برنده خواهد بود (براي شما و ديگران) دوستان شما مي دانند كه هر گاه احتياج به كمك داشته باشند مي توانند به شما تكيه كنند.
اكنون شما درباره خودسازي شاخص هايي بدست آورده ايد و مي توانيد به آنها عمل كنيد ولي بدون عمل نمي توانيد از آنچه آموخته ايد بهره ببريد.
جمعه 27 مرداد 1391برچسب:, :: 23:22 :: نويسنده : علیرضا
خود سازي و روابط اجتماعي
آيا تاكنون در مورد افرادي كه موقعيت هايي به آنها داده شده است فكر كرده ايد؟ آيا افرادي را مي شناسيد كه خود به تنهايي توانايي هايشان را افزايش داده اند. در اين مقاله سعي شده است، آخرين تحقيقات و اطلاعات بدست آمده درباره افزايش توانايي هاي شخصي ارائه شود.
احتمالاً تاكنون با افرادي برخورد داشته ايد كه خوش برخورد هستند و رفتاري دلپذير دارند و اگر در بين جمعي از افراد غريبه قرار گيرند در زمان كمي با آنها ارتباط برقرار مي كنند. اين گونه افراد معمولاً دوست داشتني و جذاب هستند و قادرند افراد را به كارهاي دلخواه خود وادار كنند.
يك فرد با روابط اجتماعي خوب منافع زيادي بدست مي آورد. زيرا رفتار چنين فردي سبب مي شود كه اطرافيان او را به سمت موفقيت سوق دهند. او اعتماد و پشتيباني افراد را به راحتي بدست مي آورد. چنين فردي نه تنها از حمايت اطرافيان برخوردار است، بلكه خود حامي ديگران است و اين چرخه ادامه پيدا مي كند.
او مي تواند با حمايت افراد مختلف در اجتماع كارهاي زيادي انجام دهد. زيرا مي داند چگونه پتانسيل ارتباطات اجتماعي خود را بالا ببرد.
اگر شما هم نگاهي به قدرت ارتباطات اجتماعي خود بكنيد و مهارت هاي ارتباطي خود را بشناسيد و آنها را تقويت كنيد. به سمت تبديل شدن به شخصي اجتماعي و موفق حركت خواهيد كرد. براي افزايش قابليتهاي اجتماعي و تبديل شدن به انساني شادتر و موفق تر بايد روي رفتار و زندگي خود يك بازبيني كلي انجام دهيد. اگر شما يكي از اين افراد (با قدرت روابط اجتماعي بالا) هستيد من دليلي براي عدم موفقيت شما نمي بينم . فقط بايد بدانيد از كجا شروع كنيد.
1ــ وقتي در حال تقويت روابط اجتماعي هستيد سعي كنيد صادق و بي ريا عمل كنيد.
تمايل به ريا و دورويي سبب افت عملكرد شما مي شود. صداقت و پاكي سبب افزايش توانايي و اعتبار فرد مي شود. چون كسي كه نقش بازي مي كند هرگز نمي تواند رفتاري شخصي را داشته باشد كه از ته دل به ديگران محبت مي كند. اگر به اين اصل اعتقاد نداريد بهتر است به خواندن اين مقاله ادامه ندهيد چون موفق نخواهيد بود.
2ــ يكي از مهمترين تمرين هاي خود سازي تمرين «شنونده خوبي بودن» است.
براي بدست آوردن محبت و اعتماد افراد بايد شنونده خوبي باشيد و با آنها صحبت كنيد. فقط به صداي طرف مقابل گوش ندهيد، بلكه با قلب خود اين صحبت ها را پذيرا باشيد. با افرادي كه صحبت مي كنيد ارتباط چشمي برقرار كنيد.طوري به حرفهاي افراد گوش كنيد، كه گويي هر كلمه از حرف هاي آنها را مي شنويد.
3ــ با صداي بلند بخنديد و زندگي را خيلي جدي نگيريد.
من نمي گويم با هر صحبت بي مزه اي خود را وادار به خنديدن كنيد. بلكه سعي كنيد در هر كاري كمي طنز چاشني كنيد. و آن را خيلي جدي نگيريد. يك شخص شوخ طبع افراد و همينطور موفقيت را جذب مي كند.
4ــ قسمتي بزرگي از خودسازي دوست داشتن خود است.
در فرايند تقويت روابط اجتماعي ممكن است آنقدر خود را غرق در توجه به ديگران بكنيد، كه از خود غافل شويد. و به هر كسي اجازه دهيد شما را به كارهاي مختلف وادار كند. هميشه بخاطر داشته باشيد قبل از هر كسي براي خود ارزش قائل شويد و به خود احترام بگذاريد. اگر شما خود را فرد قابل احترام و باارزشي بدانيد. افراد به سمت شما خواهند آمد به جاي آنكه براي اهداف خود بر روي شانه هاي شما پا بگذارند.
5ــ شخصيت خود را پرورش دهيد.
آيا شما بداخلاق، ترشرو و اخمو هستيد. با اين حالتها نمي توانيد وارد زندگي شويد. از شر رفتارها و عادتهاي بد خود خلاص شويد. چون آنها يكي از بزرگترين موانع پيشرفت شما هستند. چه كسي يك دوست بداخلاق مي خواهد؟!
6ــ وقتي در حال كار براي خودسازي هستيد به خود اطمينان داشته باشيد.
توانايي چرخيدن در اطراف اتاق و معرفي خود همراه با لبخند يك فرد برنده منجر به افزايش اعتماد به نفس شما مي شود. و بخاطر داشته باشيد به جاي غرور و خودبيني به خود اعتماد كنيد.
7ــ يكي از نمودهاي خودسازي كنترل خويشتن است.
زمانيكه عصباني مي شويد داد و بيداد نكنيد. آرام و متين باشيد. براي كنترل وضعيت موجود و تبديل خشم خود به چيزي مولد و مثبت بايد به اندازه كافي پخته باشيد.
8ــ روابط خود را تقويت كنيد.
روابط شما با خانواده و دوستان و افرادي كه نقش مهمي در زندگي شما ايفا مي كنند، نبايد مورد غفلت واقع شوند. با اين افراد بيرون برويد و ساعات خوشي را با هم بگذرانيد. كارهاي دلپذيري را با هم انجام دهيد تا زمانيكه افرادي كه براي شما اهميت دارند (خانواده و دوستان و ...) پشتيبان شما باشند. شادي شما را ترك نخواهد كرد.
و در پايان روابط خوب شما با ديگران به شما كمك مي كند تا توانايي هاي فردي خود را افزايش دهيد و در عين حال به عنوان يك فرد دوست داشتني در موقعيت يك فرد برنده قرار گيريد. البته موقعيت شما برنده ــ برنده خواهد بود (براي شما و ديگران) دوستان شما مي دانند كه هر گاه احتياج به كمك داشته باشند مي توانند به شما تكيه كنند.
اكنون شما درباره خودسازي شاخص هايي بدست آورده ايد و مي توانيد به آنها عمل كنيد ولي بدون عمل نمي توانيد از آنچه آموخته ايد بهره ببريد.
شنبه 20 خرداد 1391برچسب:, :: 15:57 :: نويسنده : علیرضا
حصبه (نامهای دیگر: مطبقه ، تب روده) یک است، که در اثر باکتری (انگلیسی: Salemonella Typhi) ایجاد میشود، از طریق آب و غذای تب بالا، اسهال، بیاشتهایی و سردرد بروز میکند.
میکروب حصبه در آبهای گل آلود تا یکماه و در یخ تا ۳ ماه زنده میماند، در اثر گرمای ۶۰ تا ۱۰۰ درجه از میان میرود و بخصوص نور آفتاب به سرعت سبب انهدام میکروب میشود . در برابر خشکی هم تا دو ماه مقاومت دارد.
حصبه ممکن است بشکل تک گیر یا همه گیر درآید در فصل پائیز و تابستان بیشتر بصورت همه گیر در میآید، این همه گیری بخصوص در اجتماعات مانند سربازخانهها و مدارس دیده میشود . این بیماری در کشور ما در تمام فصول فراوان است ولی در تابستان و پائیز بیشتر است .
در زمان جنگ که تمام این شرایط موجود است شیوع این بیماری قابل ملاحظهاست . افراد تازه وارد که به مناطق آلوده وارد میشوند بیشتر از افراد بومی مبتلا میگردند، کم شدن ترشح معده هم در آلودگی مؤثر است زیرا اسید معده خاصیت میکروب کشی دارد.
همهگیرشناسی
طبق آمار سازمان بهداشت جهانی در سال ۲۰۰۷، تعداد افراد مبتلا به تب تیفویید بین ۱۶ تا ۳۳ میلیون نفر میباشد، و سالانه بین ۵۰۰٬۰۰۰ تا ۶۰۰٬۰۰۰ تن از این بیماری تلف میشوند.
انتقال این بیماری از طریق جذب غذا یا آب آلوده به مدفوع فردی بیمار یا سالم ولی ناقل صورت میگیرد. تب تیفویید در کشورهای توسعهیافته بسیار نادر است. شیوع آن در آسیای جنوب شرقی، آسیای مرکزی و جنوب آفریقا بیشتر است.
راههای سرایت بیماری
میکروب بیماری تیفوئید از راه دهان وارد دستگاه گوارش شده و از آنجا به سایر نقاط بدن میرسد و نشانههای بیماری را پدیدار میسازد، میکروب باسیل از راه مدفوع به خارج راه مییابد مدفوع و صفرا در دوران استقرار بیماری آلوده میباشند . گاهی در ادرار و استفراغ بیماران نیز باسیل وجود دارد . بیشتر بیماران در دوران نقاهت هم عامل انتشار میکروب بشمار میروند .
- سرایت مستقیم : پرستاران و مراقبان بیماران از راه دستهای خود آلوده میگردند . آنهائی که لگن بیمار را برمیدارند و یا لباس و ملحفههای ویرا عوض میکنند و در معرض آلودگی مستقیم قرار دارند . بنابراین اگر کمال نظافت بعد از تماس با مریض رعایت شود آلودگی ناچیز خواهد شد . برخی از پزشکان حصبه را بیماری دستهای کثیف نامیدهاند .
- سرایت غیرمستقیم : آب - بهترین منبع آلودگی را تشکیل میدهد و این مطلب درآلودگیهای لولههای آب یک محله یا یک قنات و آلوده کردن تعداد زیادی از افراد با ثبات میرسد، گذشته از آب، مواد غذائی، شیر و سبزیجات و نرم تنان دریایی(صدفهاو میگوو...) نیز ممکن است توسط آب آلوده گردند .
• سابقاً یخ غیربهداشتی یک عامل انتقال بیماری در ایران بشمار میرفت .
• آلودگی شیر، پنیر تازه توسط آب آلوده یا دستهای آلوده دیده شدهاست .
• سبزیجات، سبزیجاتی را که با کود انسانی میکارند احتمال آلودگی آن زیاد است .
• نرم تنان دریائی و صدفها و میگو غیره یکی از منابع آلودگی در کشورهای اروپایی محسوب میگردد . صدفهائی که در مسیر فاضلااب آب و رودخانههای کثیف قرار میگیرند آلوده میشوند .
• مگس هم عامل مهمی در پخش بیماری است .
• در آزمایشگاهها افرادی که با کشت و مطالعات این میکروبها سروکار دارند ممکن است تصادفاً آلوده گردند، پزشکان بخشهای عفونی هم بدلایل بالا بیشتر در معرض آلودگی میباشند .
• پودر گوشت، تخم مرغ و سایر مواد غذائی هم ممکن است عامل سرایت بیماری باشند .
نشانههای ابتلا
بیماری به آرامی شروع میشود : تب مختصر، خستگی، سرگیجه، کوفتگی، خواب مختل، دهان تلخ و یبوست . بتدریج این علائم شدت مییابد، بعلاوه سردرد شدید، درد پیشانی بوجود میآید، درد کمر و گردن و بیحالی عارض میشود، شکم نفخ پیدا کرده کمی دردناک میشود مخصوصاً در پهلوی راست و پائین شکم درد محسوس میباشد یا بجای یبوست اسهال فرا میرسد .
طحال بزرگ میشود گاهی خون دماغ وجود دارد . بسیاری از بیماران در چند روز اول بیماری سرفه کرده و نشانههای یک برونشیت حاد را دارند . صبحها تب کم بوده و شبها بالا میرود تا اینکه در ظرف ۴ تا ۵ روز تب به ۴۱ درجه میرسد، نبض نسبت به تب کندتر میباشد .
۵ تا ۸ روز علائم شدت مییابد یعنی استقرار بیماری فرا میرسد بیمار در رختخواب خود بیحرکت میافتد و نسبت به اطرافیان بی اعتنا میباشد و یا اینکه در بیحالی و کوفتگی عمیقی غوطه ور میباشد گاهی هذیان و بی خوابی وجود دارد، بیمار اشیاء مبهمی را در هوا جستجو میکند، عطش زیاد دارد لبها و زبان خشک است، اشتها کم است نفخ شکم زیاد و در لمس پهلوی راست و پائین شکم درد وجود دارد . در حصبه سخت، اسهال آبکی وجود دارد . تب دائماً در ۴۰ درجه سانتیگراد باقی مانده، صبح و شب کمی با هم اختلاف دارد یعنی صبحها کمتر و شبها زیادتر است .
مشخصات بیماری
پس از آن که باکتریهای وارد دستگاه گوارش شدند، دیوارهٔ روده را سوراخ میکنند، و آنگاه، توسط ماکروفاژها بلعیده میشوند (فاگوسیتوز). در این میان، ساختار این باکتریها جهش یافته و دربرابر آنزیمهای ماکروفاژها مقاومت پیدا میکنند. به این ترتیب، این باکتریها درون ماکروفاژها باقی میمانند و توسط دستگاه لنفاوی درون ماکروفاژها تکثیر یافته و در (شامل غدد لنفاوی و سلولهای طحال و کبد)، و سپس در سراسر بدن پخش میشوند.
دورهٔ نهفتگی آن حدود یک هفته است. روند بیماری تب تیفویید به طور معمول به ۴ دوره تقسیم میشود که هر کدام از آنها حدود یک هفته طول میکشد. در هفتهٔ اول بیماری دمای بدن فرد اندکی افزایش پیدا میکند، و او دچار سردرد، برادی کاردی، و در برخی موارد و درد شکم میشود. در این مدت تعداد گلبولهای سفید خون وی کاهش مییابند. سپتیسمی (ورود باکتری به خون) در این مرحله رخ میدهد.
در هفتهٔ دوم بیماری، فرد دچار تبی حدود ۴۰ درجه سانتیگراد، همراه با تعرق ولی بدون افزایش تعداد نبض میشود. این تب میتواند موجب هذیان نیز شود. در برخی از بیماران (حدود یکسوم آنان)، کهیرهایی قرمزرنگ بر روی پوست شکم یا قفسهٔ سینه ظاهر میشوند. درد یا ورم شکم، اسهال (و در برخی افراد یبوست) و بزرگ شدن طحال (اسپلنومگالی) از دیگر علایم این دوره هستند.
در هفتهٔ سوم، تب همچنان بالا میماند، و فرد میتواند دچار خونریزی در روده شود. از بین بردن باکتریهای سالمونلا تیفی موجب آزاد شدن اندوتوکسین آنها میشود. این ماده گاهی موجب سوراخ شدن دیوارههای روده و خونریزی و در مواردی پری تونیت و حتی سپتی سمی شده، که موارد فوق میتوانند مرگآور باشند (احتمال آن حدود ۳۰٪ میباشد). خستگی و اغتشاش ذهنی از دیگر علایم این دوره میباشند. مواردی از کوله سیستیت، آبسههای متاستاتیک، و انسفالیت نیز در این فاز دیده شده اند. احتمال تب در روزهای آخر هفته قدری کاهش میبابد.
در مرحلهٔ چهارم، تب به آهستگی کاهش مییابد، و سایر علایم بیماری ناپدید میشوند.
عوارض حصبه
بسیار متعدد است - خونریزی روده، سوراخ شدن رودهها، ورم آپاندیس، ورم کیسه صفرا، یرقان، ورم غده بناگوشی عوارض دیگر از قبیل نارسائی قلبی، عارضه استخوانی، تنفسی، ادراری، پوستی، ورم بیضه، مننژیت، آماس کلیهها ( پیلونفریت ) و پستانها و تورم مفصلی ملاحظه میشود .
تشخیص آزمایشگاهی
آزمایشهائی که از نظر تشخیص تیفوئید مورد استفاده قرار میگیرد بترتیب اهمیت عبارتند از : کشت خون، کشت ادرار و خلط، کشت مغز استخوان و آزمایشهای سرمی ( ویدال فلیکس )؛ کشت مدفوع ( در کشور ما که بیماری بومی است کشت مثبت مدفوع را باید با آزمایشات دیگر تکمیل کرد ) .
جلوگیری و درمان
تشخیص این بیماری معمولاً از طریق انجام میگیرد که آزمایش فوق در صورت وجود آنتی بادی ضد آنتی ژنهای سطحی ( آنتی ژن O ) یا آنتی ژنهای فلاژل ( آنتی ژن H ) مثبت میشود .
درمان تب تیفویید پس از کنترل عوارض بیماری و پایدار شدن علائم حیاتی با استفاده از آنتیبیوتیک ( قبلا کلرامفنیکل و امروزه فلوئوروکوئینولون یا سفتریاکسون) صورت میگیرد. از اقداماتی که به منظور پیشگیری بیماری انجام میگیرند میتوان رعایت بهداشت فردی و عمومی را نام برد. عدم آشامیدن آبهای ناسالم در مناطقی که بیماری در آن شایع است یکی دیگر از راههای پیشگیری میباشد.
به علاوه، واکسن تب تیفویید نیز در جلوگیری از ابتلا به آن مفید است.
درمان
• رژیم غذائی و الکترولیت : باید به بیماران مقادیر کافی مایع رسانده شود و برای این منظور تشویق بیماران به نوشیدن مایعات زیاد لازم است . توجه به تعادل آب و الکترولیت هنوز مهمترین و فوریترین اقدام است . • درمان با آنتی بیوتیکها با توصیه پزشک که معمولاً کینولونها یا سفالکسینها هستند.
پیشگیری
تیفوئید حاد بصورت همه گیر و تک گیر بروز میکند و بیشتر اوقات مسئول آنها ناقلان سالم یا بیماران میباشند . این بیماری مخصوص انسان است و دو نوع پیشگیری را ایجاب میکند : ۱ - پیش گیری دسته جمعی ۲ - پیش گیری انفرادی
در پیش گیری دسته جمعی میباید بیماران و حاملان سالم را مشخص کرده و آنها را معالجه نمود و خاستگاه سرایت را از بین برد .
در پیش گیری انفرادی باید افرادیکه در معرض آلودگی به بیماری هستند ایمنی بخشید و آنهم بوسیله واکسیناسیون امکان پذیر است . ولی باید دانست که هر دو این وسائل برای جلوگیری از تیفوئید ضرورت دارند و یکی بدون دیگری امکان پذیر نیست .
پیشگیری دسته جمعی : در پیش گیری دسته جمعی پزشک معالج و اداره بهداشت وظیفه عمدهای دارند : پزشک معالج باید هر چه زودتر بیماری را تشخیص داده و نوع آن را بمراکز بهداری گزارش دهد، بعلاوه در جریان ناخوشی به اطرافیان مریض طرز سرایت وگندزدائی ادرار و مدفوع را بیاموزد . همچنین ملحفه و لباس زیر و یا وسائل دیگر آلوده بیمار را بهتر است با آب ژاول و جوشاندن و بخار آب و غیره گندزدائی کنیم، بعد از بهبود بیماری میباید گندزدائی نهائی انجام شود . در صورت امکان بهتر است پزشک معالج خاستگاه سرایت را جستجو کند . بعلاوه مراقبت و بازرسی دقیق مواد خوراکی، صدفها، شیر، آب، مشروبات غیرالکلی و غیره، این مواد را چه از نظر تهیه و توزیع و فروش باید تحت کنترل دقیق قرار داد، تهیه آب قابل شرب و فاضلآب هم در پیشگیری بسیار مهم است . غدغن کردن کاربرد کود انسانی در سبزیکاری، از بین بردن مگس در نقاط آلوده و آموختن بهداشت عمومی بمردم ارکان پیشگیری دسته جمعی را تشکیل میدهد .
جمعه 19 خرداد 1391برچسب:, :: 1:32 :: نويسنده : علیرضا
وَبا بیماری است که از طریق آب توسط باکتری ویبریو کلرا ایجاد میشود. این بیماری در گذشته در ایران به نام مرگامرگی خوانده میشدهاست. این باکتری با نوشیدن آب آلوده یا خوردن ماهی نپخته یا خوردن صدفها وارد بدن میشود. در ایران بیشترین راه انتقال وبا، سبزیهای آلودهاست. سبزیهایی که در هنگام کاشته شدن با کود انسانی (پساب) تغذیه میشوند دارای بیشترین آلودگی هستند. وبا در طول تاریخ هفت بار همهگیری جهانگستر داشتهاست. در قرن نوزدهم چندین بار در اروپا همهگیر شد اما امروزه وبا بیشتر در کشورهای جهان سوم به علت وضعیت ناسالم و غیر بهداشتی آبهای آشامیدنی دیده میشود.
خاستگاه اپیدمیولوژیک وبا
وبا در آغاز بیماری مسری بخشهایی از شبه قاره هند در اطراف رود گنگ بودهاست. این بیماری از راه راههای بازرگانی (زمینی و دریایی) به روسیه و سپس به اروپای غربی و از اروپای غربی به آمریکای شمالی منتقل شد.
شناسایی باکتری وبا
- در صحیفه سجادیه دعای بیست و هفتم در قطعه دوازده به صراحت به ارتباط بین آب و وبا اشاره شده که این نشان دهنده آگاهی اعراب از ارتباط بین آب و وبا قرنها پیش از اروپائیان می باشد
- بیماری وبا برای نخستین بار به شکل علمی توسط پزشک پرتغالی، در هندوستان در سال ۱۵۶۳ توصیف شد.
- پزشک مخصوص ملکه انگلستان، ارتباط میان وبا و آشامیدن آب را در سال ۱۸۵۴ کشف کرد.
- رابرت کخ پزشک آلمانی برای اولین بار در سال ۱۸۸۳ میلادی باکتری وبا را جداسازی کرد و شناسایی کرد. این باکتری، سی سال پیش از آن، بدست کالبدشناس ایتالیایی جدا و شناسایی شده بود ولی نتایج کارهای وی ناشناخته بود. جان اسنو و رابرت کخ نتیجه آزمایشهای پیشین پاسینی را نمیدانستند و برای این کشف سرشناس شدند.
نشانههای بیماری
آغاز ناگهانی اسهال آبکی شدید و بدون درد و تب از نشانههای بیماری وبا است.اسهال وبا به اسهال آب برنجی معروف است وفرد بیمار گاه روزانه بیش از ۳۰لیتر آب دفع میکند که این مقدار دفع آب باعث اسیدوز و نهایتا می تواند منجر به مرگ فرد شود. کمتر از ۵٪ بیماران وبایی تب دارند. گاهی در آغاز بیماری استفراغ دیده میشود. بیمار احساس تشنگی دارد و بیقرار است از درد پشت ساق پا شاکی است، زبان خشک، چشمها گودرفته، نبض ناتوان است.
- تشنگی زیاد
- استفراغ بدون حالت تهوع
- اسهال آبکی و پرفشار و بدون دلدرد که بیمار نتواند آن را کنترل کند.
- گرفتن ماهیچههای پشت ساق پا
- کم شدن ادارار
- ادرار با رنگ زرد
البته باید توجه داشته باشید که هر کدام از این موارد بالا به تنهایی نشانگر وبا نیستند یک فرد ممکن است همه نشانههای بالا را نداشته باشد. مدت زمان بروز بیماری از ۲ تا ۵ روز متغیر است.
پیشگیری
اگرچه بیماری وبا میتواندمرگ آور باشد، میتوان به آسانی از آن پیشگیری کرد. در ایالات متحده آمریکا و اروپای غربی به علت استفاده از سیستمهای آب و دفع پساب پیشرفته، وبا تهدید مهمی نمیباشد.
مهمترین روش پیشگیری دفع مناسب پساب و جلوگیر از ورود آنها به منابع آب آشامیدنب است. تصفیه، جوشاندن و کلریده کردن آب از مدتها قبل روش مناسبی برای جلوگیری از سرایت این بیماری است.
شیر و غذاهای آماده باید پس از گرم کردن مصرف شود. از بین بردن حشرات و دور نگهداشتن مواد غذایی از دسترس مگس، گندزدایی سبزی و میوه جات با محلول پرکلرین یک در ۱۰ هزار به کنترل بیماری کمک میکند. اولین قدم در کنترل بیماری وبا، تشخیص سریع بالینی و آزمایشگاهی و جدا کردن بیماران و افراد ناقل است. وسایل بیمار باید به طور کامل گندزدایی شود. رعایت کامل جداکردن (ایزولاسیون) در مورد بیمار به عمل آید و ملاقات او ممنوع شود.درمان
نخسنین مرحله درمان، نوشاندن آب و الکترولیتها به بیمار است. گام سپسین، دادن آنتیبیوتیک است که هم کمک به کاهش حجم مدفوع میکند و هم مدت بیماری را کوتاه میکند و همچنین سیکل انتقال را کوتاه و قطع میکند.
برای نوشاندن آب و الکترولیت توجه به شدت اسهال و وضع کم آبی بیمار لازم است. در اسهالهای خفیف و دهیدراتاسیون خفیف (زیر ۵٪) دادن آب و الکترولیت خوراکی (ORS) کافی است اگر موجود نبود و یا بیمار تحمل نکرد میتوان از لعاب برنج (۵۰ گرم در لیتر)، نوشابه با نمک و... استفاده کرد.
در بیماران با دهیدراسیون شدید (که بیش از ۱۰٪ آب از دست دادهاند؛ درای چشمهای کاملاً گودرفته، خواب آلوده، فشار خون و نبض ضعیف،) و همچنین در بیمارانی که استفراغ دارند و یا در بیمارانی که در اغما هستند و همچنین بیماران دارای فلج روده باید سرم تزریق شود.آنتی بیوتیک تتراسایکلین و داکسی سیکلین نقش مهمی در کاهش مدت و شدت بیماری وبا دارند. سایر آنتی بیوتیکهایی که بهره گیری میشوند دربرگیرنده سیپروفلوکساسین و آزیترومایسین میباشند. برای کودکان نالیدیکسیک اسید، فورازولیدون، کوتریموکسازول و اریترومایسین مناسب است.
واکسن وبا
واکسنهای ساخته شده از باکتری کشته شده در زیر پوست مصونیتی کوتاه مدت ایجاد میکند. واکسن خوراکی با میکروب کشته شده دارای انواع مختلف است و حدوداً در ۵۰٪ موارد مؤثر است و مدت دوام واکسن حدود ۳ سال است نوع دیگر واکسن با میکروب زنده ضعیف شدهاست که در دست بررسی میباشد. بهطور معمول و یا به طورکلی واکسن به عنوان پیشگیری وبا توصیه نمیشود و رعایت نکات بهداشتی برای جلوگیری وبا کافی است.
سم وبا و مکانیسم بیماری
سم باکتری ویبریو کلرا کُلُراژن (Choleragen) یا زهرابهٔ وبا (Cholera Toxin) نامیده میشود. سم کلرا مهمترین ساز و کارها اصلی بیماریزایی باکتری ویبریو کلرا محسوب میشود.این سم از نوع ویبریو کلرا از معده گذشته و به دوازدهه که جایگاه حساس باکتری است میرسد به قشر مخاطی نفوذ کرده و به سلولهای پوششی و پرزهای دوازدهه میچسبد و پس از چسبیدن به پرزهای دوازدهه و تکثیر زیاد، ۷۰ سانتیمتر ابتدای رودهٔ کوچک را میپوشانند. باکتری ویبریو کلرا پس از تکثیر در روده، پاره شده و درونمایه آن که همان زهرابه یا سم وبا است وارد روده میشود. زهرابهٔ وبا در روده سبب افزایش cAMP (سیکلیک اِ اِم پی) شده که خود سبب افزایش تراوش آب و الکترولیت به درون روده میشود و در همچنچنین از جذب الکترولیتها جلوگیری میکند.
آسیبپذیری به باکتری وبا
باکتری ویبریو کلرا بطور معمولی میتواند باعث ایجاد بیماری وبا در افراد سالم گردد، گرچه افزایش آسیبپذیری بدن افراد با ضعیف شدن سیستم ایمنی بدن رابطه دارد. افرادی که معده آنها بخاطر استفاده داردوهای ضد اسیدی (مانند رانیتیدین، سایمتیدین، امپرازول) یا تغذیه نامناسب کمتر اسیدی است، به این بیماری آسیبپذیرتر هستند. پژوهشهای همهگیرشناختی اخیر نشان میدهد که آسیبپذیری افراد به بیماری وبا با نوع و گروه خونی آنها ارتباط دارد. افرادی که گروه خونی O دارند بیشترین آسیبپذیری نسبت به این بیماری دارند.
چرخه زیستی باکتری وبا
مخزن اصلی وبا انسان است. ولی با تازگی ثابت گردیده که بطور طبیعی در جانداران ریز آب (پلانکتونها) در محل ورود رودخانه به دریا و در آبهای کمی شور مزه نیز وجود دارد. باکتری ویبریو کلرا بطور طبیعی بر روی پلانکتونهای آب شیرین، آب کمی شور و آب دریا زندگی میکند. این منابع آب به ویبریو کلرا آلوده هستند و مواد غذایی شسته شده در آین آبها و صدفهایی که در آن آبها زندگی میکنند، را آلوده میکند و میتوانند سپس به انسان منتقل شوند.
وبا در ایران
- سروتایپ اینهابا اوایل سال۵۰ در ایران دیده شد و سپس بهطور متناوب تا سال ۱۳۵۶ اینهابا و اوگاوا در ایران دیده میشد. پس از سال ۱۳۵۶ تقریباً تمام موارد در ایران اوگاوا بود.
- در ایران از سال ۷۹ تا ۸۴ سالانه نزدیک به ۱۰۰ مورد بیماری وبا گزارش گردیدهاست. (در اپیدمی ۱۳۷۷ حدود ۱۱۰۰۰ مورد وبا در ایران گزارش گردید. که تقریبا در تمام موارد میکروب از نوع التور سروتایپ اوگاوا بودهاست)
قربانیان نامی وبا
- چایکوفسکی یک هفته پس از آغاز سمفونی شماره ۶ او به دلیل بیماری وبا درگذشت.
اطلاعات تاریخی دیگر
در زمانهای گذشته، کسانیکه با کشتیها در دریاها مسافرت میکردند اگر یکی یا شمار بیشتری از خدمه کشتی بیماری وبا میگرفتند پرچم زردی برمی افراشتند. قایقهای با پرچم زرد برافراشته حق نداشتند که در هر بندری پهلو گیرند و بار خود را تهی سازی کنند.
پیوند به بیرون
- Cholera information for travellers - Centers for Disease Control and Prevention
جمعه 19 خرداد 1391برچسب:, :: 1:6 :: نويسنده : علیرضاسِل به زبان فارسی دری «توبر کلوز» یک است. باسیل این بیماری میکوباکتریوم توبرکلوزیس یا باسیل کخ نام دارد زیرا که در سال ۱۸۸۲ (میلادی) پرفسور رابرت کخ دانشمند آلمانی آن را کشف کرد. نوعی از این بیماری که به موسوم است، میان انسان و چهارپایان مشترک است.
این بیماری در کشورهای جهان سوم از معضلات بهداشتی است. مرض سل یا توبرکلوز (به اختصار تیبی) یکی از بیماریهای مهلک در جهان است که عامل آن مایکوباکتریومها یا به طور دقیقتر میکوباکتریومهای سلی است. در بیماری سل معمولاً ششها مورد حمله قرار میگیرند، این نوع سل را تیبی ریوی نیز گویند ولی از سایر اعضای درگیر در سل میتوان سیستم عصبی مرکزی، غدد لنفاوی و گردش خون، دستگاه تناسلی و ادراری، دستگاه گوارش و معده، استخوانها، مفاصل و پوست را نام برد. سایر میکوباکتریومها مانند بوویس، افریکنم، میکرتی و کانتی نیز باعث بیماری میشوند ولی نادر هستند. از انواع نشانههای سل میتوان به سرفه مزمن همراه با خلط سینه آغشته به خون، تب، تعریق شبانگاهی و کاهش وزن اشاره کرد. سل را میتوان با رادیوگرافی قفسه سینه، تست پوستی توبرکولین، بررسی میکروسکوپی خلط و کشت میکروبی خلط و مایعات بدن در آزمایشگاه تشخیص داد.
درمان سل مشکل است و به دورههای طولانی و استفاده از آنتی بیوتیکهای متفاوت نیاز دارد همچنین باید رفتار و تماس افراد کنترل شود. گونههای مقاوم به آنتی بیوتیک مایکوباکتریوم در سالهای اخیر درمان سل را با مشکل روبه رو کردهاست.
محتویات
پیشگیری
پیشگیری از آلوده شدن به سل و کنترل تماسهای افراد و همچنین واکسیناسیون توسط بهترین شیوه مبارزه با سل است. باکتریهای سل میتواند توسط عطسه، سرفه و یا تف کردن افراد آلوده به سل در محیط پخش شود. در حال حاضر حدود یک سوم جمعیت جهان به باکتریهای سل نوع ضعیف آلودهاند و سرعت آلوده شدن افراد درحال حاضر یک نفر در هر ثانیهاست هر چند بسیاری از این عفونتها به صورت نهانی هستند. حدود یک دهم این عفونتها نهایتا به سل فعال تبدیل میشوند و اگر بدون معالجه رها شوند بیش از نیمی از آنها به مرگ منجر میشود. در سال ۲۰۰۴ حدود ۱۴٫۶ میلیون نفر در جهان از بیماری نوع شدید سل رنج میبرند و حدود ۸٫۹ میلیون نفر در جهان مستعد نوع شدید سل هستند و حدود ۱٫۶ میلیون نفر نیز بر اثر سل مردهاند. بیشتر این آمار مربوط به کشورهای جهان سوم است اما این آمار حتی در کشورهای پیشرفته نیز رشد داشته دلیل این امر میتواند گسترش بیماری ایدز باشد. حدود ۸۰٪ افراد سلی در آسیا و آفریقا هستند و در آمریکا حدود ۵٪ تا ۱۰٪ به آزمایش سل جواب مثبت دادهاند. در آمریکا ۲۵٫۰۰۰ نفر مستعد سل وجود دارد و حدود۴۰٪ سل در آمریکا به دلیل مهاجرت افراد آسیایی و آفریقایی رخ میدهد.
راههای ابتلا
اصلیترین راه ابتلا استنشاق ترشحات یا غبار آلوده به باسیل سل میباشد که معمولاً ناشی از تماس با بیمار سلی درمان نشده میباشد. ولی سل گاوی میتواند از طریق مصرف لبنیات آلوده و غیر پاستوریزه نیز انسان را آلوده نماید. بیماری سل به وسیله قطرههای ریز موجود در هوا از فردی به فرد دیگر منتقل میشود و اغلب افرادی را که در ارتباط نزدیک با فرد بیمار باشند را درگیر میکند. لذا باید بیمار به بیمارستان منتقل شود و یا تحت درمان صحیح قرار بگیرد. یک سرفه میتواند حدود ۳٫۰۰۰ ریزقطره عفونی تولید کند. این ریزقطرهها به سرعت خشک میشوند و در هوا معلق میمانند و در صورت استنشاق وارد ریه افراد میشوند. بنابراین افراد مبتلا هنگام عطسه و سرفه باید همیشه برای پوشاندن دهان و بینی خود از دستمال استفاده نمایند و پس از آن، دستهای خود را با دقت بشویند.
البته این به آن معنا نیست که فرد مبتلا به سل باید قرنطینه شود. در تماس کوتاه و گذرا امکان انتقال بسیار کم است. بسیاری از مردم میکروب سل در بدنشان وجود دارد اما مبتلا به بیماری سل فعال نیستند. سل از طریق غذا، آب، تماس جنسی، تزریق خون یا نیش حشرات منتقل نمیشود.
این باکتری میتواند تمامی اعضای بدن را گرفتار کند اما بیشتر ریهها را گرفتار میکند. باکتری سل پس از ورود به ریهها در آنجا تکثیر پیدا میکند و معمولاً پس از تحریک سیستم ایمنی بر آن در همان محل به صورت نهفته باقی میماند و در صورت ایجاد شرایط مساعد ممکن است سل ریوی بروز کند. گاهی باکتری پس از تکثیر در ریهها از طریق خون به سایر اعضای بدن منتقل میشود و ایجاد سل در آن عضو مینماید. ندرتاً باکتری بلافاصله پس از ورود به ریهها، شروع به فعالیت و تکثیر میکند و موجب بیماری فعال درریهها میگردد که این نوع در کودکان و بیمارانی که اختلال سیستم ایمنی دارند، شایعتر است.
دیگر نامهای سل
در گذشته سل را کانسامپشن یا مصرف کننده میگفتند چرا که این گونه تصور میشد که افراد را از داخل میخورد و با سرفه خونی و زردی همراه است. سل جلدی نیز یکی دیگر از نامهای عامیانه بود. دشمن پادشاه نیز نام دیگری بود چون اعتقاد بر این بود که پادشاه با دست زدن به افراد سلی آنها را شفا میدهد. پوت و یا گیبس مفصلی نیز نامیده میشد. نام کُخ نیز متداول است.
در زبان پهلوی به این بیماری xwarišnih میگفتند که برابر با بیماریای بود که سبب تحلیل رفتن آدمی میشود.
سل میلیاری که با نام سل ارزنی نیز شناخته میشود در بیماران با ضعف ایمنی دیده میشود. در این نوع ضایعات تحت پرتو ایکس ظاهری دانه شکل دارند.
اشکال بیماری سل
- سل ریوی که اگر ریهها را درگیر کند بیماری سل ریوی حادث میشود که خود شامل دو گروه میشود:
الف- سل ریوی با خلط
ب- سل ریوی با خلط
بیماران مبتلا به سل ریوی از مهمترین گروه میباشند زیرا این گروه به عنوان مخزن بیماری در جامعه نقش دارند و موجب انتقال بیماری به سایر افراد میگردند.
- سل خارج ریوی: سل ممکن است بجز ریه اعضای مختلفی از بدن را گرفتار کند که این اعضا میتواند شامل غدد لنفاوی، استخوان و مفاصل، ستون مهرهها، دستگاه ادراری و تناسلی، شکم و روده، پریکارد قلب باشد.
عوامل مساعدکننده
بعضی از عواملی که باعث میشود آلودگی به سل تبدیل به بیماری شود یا فرد سالم در معرض بیشتری برای بیمار شدن باشد در زیر آمدهاست:
- عفونت به ایدز (آلودگی به ایدز یکی از عوامل موثر در
- استفاده از مواد مخدر
- عفونت اخیر با میکوباکتریوم توبرکلوزیس (طی ۲ سال گذشته)
- علائم رادیوگرافی قفسه سینه که دال بر سل قبلی باشد (در افرادی کامل درمان نشدهاند یا اصلاً درمان نشدهاند)
- دیابت ملیتوس
- درمان طولانی با کورتیکواستروییدها (داروهای سرکوب کننده سیستم ایمنی)
- سرطان سر و گردن
- بیماریهای خونی (مانند لوسمی)
- بیمارهای کلیوی پیشرفته
- وزن بدن پایین(۱۰٪ یا کمتر از ۱۰٪ وزن مطلوب)
علایم بالینی
سل اولیه معمولاً بینشانهاست و در جریان معاینه اطرافیان بیماران سلی کشف میشود. نشانههای بیماری عبارتاند از سرفه (معمولاً خشک)، تب، کم اشتهایی و در کودکان نارسایی رشد. نشانیهای شدیدتر بیماری ممکن است شامل حملات سرفه و دیده شدن خون در خلط باشد.
سل ممکن است بجز ریه اعضای مختلفی از بدن را گرفتار کند که این اعضا میتواند شامل غدد لنفاوی، استخوان و مفاصل، ستون مهرهها، دستگاه ادراری تناسلی، شکم و روده، پریکارد قلب باشد که بسته به ناحیه گرفتار علایم خاص خود را خواهد داشت.
در بیماریهای نوع شدید سل حدود ۷۵٪ سل ریوی است که علائم آن شامل درد قفسه سینه و سرفه خونی و مزمن بیش از سه هفته و علائم سیستماتیک شامل تب و لرز، عرق شبانه، کاهش اشتها، کاهش وزن و رنگ پریدگی و خستگی مداوم میباشد. در حدود ۲۵٪ سل حاد عفونت از شش شروع شده و به دیگر قسمتها سرایت میکند و باعث بروز انواع تیبی میشود. عفونت غیر ریوی در پرده جنب، سیستم عصبی مرکزی و مننژ، غدد لنفاوی، حلق، سیستم تناسلی، مفاصل و استخوانها دیده میشود. هرچند عفونتهای غیر ریوی واگیر دار نیستند ولی ممکن است با نوع واگیر دار ریوی همزمان باشد.
کلا هر بیماری که یک یا چند علائم زیر را داشته باشد باید مشکوک به بیماری سل شد:
- سرفه(معمولاً خشک) بیش از ۲ هفته(شایعترین علامت)
- تب و عرق شبانه
- بی اشتهایی
- خلط فراوان
- خلط خونی
- درد قفسه سینه
عوارض
بسته به دستگاه درگیر و مدت درگیری سل میتواند منجر به فضای جنب)، آمپیم (پلورزی چرکی سلی)، خنازیر یا کلیهها، اختلالهای باروری در گرفتاری اندامها تناسلی، شکستگی مهرهها و... شود.
پیدایش بیماری
حدود ۹۰٪ افرادی که توسط میکروباکتریوم توبرکولوز آلوده شدهاند دارای عفونت نهانی میباشند و تقریبا بدون علائم تشخیص هستند. حدود یک دهم این افراد نهایتا به سل حاد مبتلا میشوند و اگر بدون معالجه رها شوند بیش از نیمی از آنها به مرگ منجر میشود. عفونت زمانی شروع میشود که میکرو باکتریومها به مکانی میرسند که میتوانند در آنجا تکثیر یابند (اغلب درصورت ضعف دستگاه ایمنی فرد). مکان اولیه شروع عفونت در شش که گون نامیده میشود و به طور معمول در قسمت بالای لوپ پایینی یا در قسمت پایینی لوپ بالای ریه قرار دارد. در ابتدا باکتریها توسط سلول ایمنی برداشته میشوند و به آنها اجازه حمله مکرر داده نمیشود اگر چه این سلولها میتوانند باسیلها را به محل گرههای لنفاوی ببرند، اما در مرحله دوم انتشار توسط جریان خون باکتریها به دیگر ارگانها انتقال مییابند و کل بدن را میتوانند آلوده کنند. اگرچه تاثیرات سل بر روی قلب و ماهیجههای اسکلتی و پانکراس و تیروئید بسیار کم است. بیماری سل میتواند برای دیگر بیماریها زمینه را نیز آماده کند. برای مبارزه با سل در داخل بدن ماکروفاژها، لنفوسیتهای تیوبی و فیبروبلاستها که در بین سلولها قرار دارند با هم جمع شده و تشکیل گرانولار میدهند که در آن یاختههای عفونی توست لنفوسیتها احاطه میشوند و با این عمل از پراکنده شدن باکتریها جلوگیری کرده و محیطی برای فعالیت سیستم حفاظتی ایجاد میکند. در داخل گرانولارها لنفوسیتها سایتوکینهایی را ترشح میکنند تا با فعال کردن ماکروفاژها باکتریها را نابود کند البته لنفوسیتها میتوانند مستقیما نیز باکتریها را نابود کنند. اغلب باکتریها بطور کامل نابود نمیشوند و تعدادی به حالت کمون میروند و عفونت نهایی را ایجاد میکنند. یکی دیگر از ویژگیهای گرانولار درانسان ایجاد سلولهای مرده داخل خودش است که نکروزیس نامیده میشود. نکروزیس یک بافت نرم سفید پنیری رنگ است که با چشم دیده میشود (نکروز کازئوز). اگر چنانچه باکتریها راهی به داخل جریان خون مخصوصا در بافتهای آسیب دیده بیابند به دیگر اعضای بدن رفته و باعث انتشارعفونت میشوند و به صورت دانههای ریز سفید رنگ ظاهر میشوند. این نوع شدید بیماری بیشتر در کودکان خردسال یا بزرگسالان با ضعف ایمنی شایع است و سل میلیاری نامیده میشود. سل میلیاری علیرغم درمان امار مرگ ومیر ۲۰٪درصدی دارد زیرا در بسیاری از موارد عفونت پیشرفت کرده و بافتهای مختلفی درگیر نکروز پنیری شدهاند. در انواع شدید بیماری این حفره راهی به مسیر هوا پیدا کرده واین مواد سفید رنگ توسط سرفه بیرون میاید. این مواد شامل باکتریهای زنده نیز بوده و همچنین روشی است برای انتشارعفونت.
روشهای تشخیص
بیماری سل را میتوان با علائم ظاهری بیماری که روی ارگانهای بدن میگذارد تشخیص داد. روشهای آزمایشگاهی، رادیوگرافی و یا تست پوستی توبرکولین نیز وجود دارند. یکی از مشکلات در تشخیص سل زمانبر بودن بعضی از این روشهاست مثلا کشت ازمایشگاهی خلط به ۴ الی ۱۲ هفته وقت نیاز دارد. تفسیر تست پوستی به عوامل ریسک فرد برای مواجهه با عفونت، سیستم ایمنی و تاریخچه واکسیناسیون فرد بستگی دارد. افراد دارای عفونت نهانی که قبلا واکسینه نشدهاند نسبت به افراد واکسینه شده در تست پوست به مدت زمان بیشتری نیاز دارند تا واکنش نشان دهند. بنابراین این تست باید با دقت و با توجه به محل زندگی بیمار انجام شود. تست توبرکولین پوست ممکن است جواب منفی کاذب نیز بدهد مثلا در بیماران دچار سوء تغذیه، ضعف ایمنی یا سل میلیاری. البته در روشهای جدید برای تشخیص با استفاده از واکنشهای زنجیری پلیمراز به شناسای دیانای باکتری و سنجش میزان پادتنهایی که بدن در عکس العمل به باکتریها ترشح میکند میپردازد. این تستها دقیقتر هستند. روشهای تشخیص عبارتند از:
- آزمون توبرکولین
- کشت خلط
۳ نمونه خلط از بیمار گرفته و به آزمایشگاه ارسال میگردد. نحوه گرفتن نمونه خلط:
- ابتدا در اولین مراجعه فرد مشکوک یک نمونه گرفته میشود.
- ظرفی به بیمار داده میشود که مشخصات بیمار در سطح خارجی ظرف نوشته شدهاست. و بیمار باید نمونه دوم خود را صبح زود و قبل از مراجعه دوم جمعآوری کند.
- در مراجعه دوم نمونه سوم از وی گرفته میشود.
- رادیوگرافی سینه
- نمونه برداری بافتی
درمان
دوره درمان و تعداد داروی مورد مصرف بسته به شدت بیماری و قسمتهای درگیر بدن متفاوت است ولی به طور متوسط بین شش ماه تا یک سال میباشد. آلودگی همزمان به بیماری ایدز میتواند درمان بیماری را بسیار مشکل کند. درمان انواع مقاوم به درمان باسیل سل از چالشهای پزشکی است. در گذشته تنها راههای درمانی استراحت در جاهای خوش آب و هوا و در زیر نور خورشید، نیروبخشی جسمانی، دوری از کارهای سخت و رنج آور، ورزش سبک، گردش و شادی و خوش گذرانی و دوری از غم و اندوه، خوردن خوراکهای سودمند و نیروبخش بود. طول مدت درمان معمول ۶ ماه است که ۲ ماه اول مرحله حملهای شامل ۴ داروی ایزونیازید، ریفامپین،
مشکل مصرف کبدی. مقاومت در برابر آنتیبیوتیکها که به طور منظم مصرف میشوند شامل مقاومت اولیه و ثانویهاست. مقاومت اولیه در افراد آلوده به نوع شدید احتمال بیشتری دارد. برای این افراد نباید فقط داروهای با کیفیت پایین استفاده کرد. موضوع مقاومت دارویی یک مساله فراگیر است چرا که هرچه طول درمان بیشتر باشد نیاز به داروهای گرانتر (داروهای سری دوم درمان) بیشتر میشود. مقاومت میتواند به صورت مقاومت چند دارویی نیز باشد.
در زمانهای گذشته روشهای معالجه سل بیشتر بر رژیم غذایی متمرکز بود. در کتاب تاریخ طبیعی این روشها را بیان میکند: کبد گرگ همراه با شراب رقیق و چربی خوک همراه با سبزی و سوپ مغز خر ماده. نشان داده شده موشهایی که در رژیم غذایی خود ۲٪ پروتئین مصرف میکنند مرگ و میر بیشتری در اثر بیماری سل نسبت به موشهایی دارند که ۲۰٪ پروتئین مصرف میکنند و با افزایش پروتئین در رژیم غذایی گروه اول مرگ و میر کم میشود. علاوه بر این آمارها در بین مهاجران لندن نشان میدهد افرادی که گیاه خوارند و گوشت و ماهی مصرف نمیکنند ۸٫۵ برابر بیشتر در معرض سل قرار دارند چراکه مبتلا به سوء تغذیه هستند.
عوارض داروهای ضد سل
سرگیجه، تهوع، تاری دید، عدم تعادل، زرد شدن سفیدی چشمها، دلدرد، استفراغ و وز وز گوش که در صورت مشاهده این علائم باید مصرف داروها قطع شود و پزشک در جریان قرار گیرد.
- نارنجی شدن یا قرمز شده رنگ ادرار یا سایر ترشحات بدن در اثر مصرف ریفامپین میباشد و هیچگونه خطری ندارد.
پیشگیری
- اصلیترین راه مبارزه با این بیماری شناسایی افراد مبتلا و درمان آنها با داروهای ضد سل میباشد.
- شناسایی افراد آلوده که به هنوز به سل مبتلا نشدهاند.
- واکسیناسیون توسط واکسن
- ارتقاء آموزشهای بهداشتی و سطح اقتصادی فرهنگی در جامعه موجب کاهش بیماری میگردد.
- مبارزه با بیماری ایدز این بیماری موجب شیوع موج جدید از بیماری سل گردیدهاست.
- بعد از ۲ هفته از شروع درمان امکان انتقال بیماری به دیگران وجود ندارد ولی در ۲ هفته اول درمان باید از تماسهای مکرر با بیمار مبتلا به سل خودداری کرد.
- بیماران حتماً از ماسک استفاده کنند. البته در بیماران سل خارج ریوی در صورتی که بیمار سرفه نداشته باشد، بیماری سل واگیردار نیست و نیاز به استفاده ماسک نمیباشد
- از بوسیدن کودکان خودداری شود.
- از پراکندگی اخلاط در هوا و زمین خودداری کنند.
پیشگیری در جامعه
- اصلیترین راه مبارزه با این بیماری شناسایی افراد مبتلا و درمان آنها با داروهای ضد سل میباشد(تحت نظارت مستقیم DOTS).
- شناسایی افراد آلوده که به هنوز به سل مبتلا نشدهاند.
- ارتقاء آموزشهای بهداشتی و سطح اقتصادی فرهنگی در جامعه موجب کاهش بیماری میگردد.
- مبارزه با بیماری ایدز، این بیماری موجب شیوع موج جدید از بیماری سل گردیدهاست.
پیشگیری با واکسن سل (بثژ)
با توجه به دستورالعملهای کشوری واکسن بثژ در حال حاضر در بدو تولد و در یک نوبت تزریق میشود.
- تزریق مکرر واکسن سود بخش نیست و فقط یکبار تزریق کافی است.
باید دانست که واکسن بثژ از بروز موارد خطرناک و مرگ و میر بیماری سل منشتر اعضای بدن و سل مننژیتی جلوگیری به عمل میآورد ولی اثرات ناچیزی در پیشگیری از گسترش بیماری سل در جامعه دارد.
شرایط اتاق بیمار
- نور خورشید به مقدار کافی به درون اتاق نفوذ کند.
- به اندازه کافی پنجره داشته باشد (یک پنجم مساحت کف اتاق).
- از بستن پنجره اتاق بیمار خودداری کنید.
اهمیت مبارزه صحیح با سل
با تشخیص به موقع و درمان صحیح بیماران مبتلا به سل به راحتی میتوان با این بیماری مبارزه کرد. ولی اگر بیماران را نتوانیم تشخیص دهیم به راحتی هر بیمار مسلول سالانه ۱۰ تا ۱۵ نفر دیگر را در خانواده و نزدیکان خود آلوده میکند و مهمتر آنکه اگر بیمار مبتلا به سل ریوی را تشخیص دهیم ولی تحت درمان صحیح و دقیق قرار نگیرد، موجب به وجودآمدن میکروب سل مقاوم به دارو میگردد که دیگر داروهای ضد سل معمولی برآن اثر نمیکند و در نتیجه بیماری وخیمتر شده و به راحتی قابل درمان نیست و اگر به دیگران منتقل شود مشکلات زیادی را به وجود میآورد.
- عدم درمان صحیح و دقیق بیماران سل موجب بروز بیماری لاعلاجی میگردد.
- سل معمولا، بیماری فقرا میباشد.
جستارهای وابسته
سِل به زبان فارسی دری «توبر کلوز» یک است. باسیل این بیماری میکوباکتریوم توبرکلوزیس یا باسیل کخ نام دارد زیرا که در سال ۱۸۸۲ (میلادی) پرفسور رابرت کخ دانشمند آلمانی آن را کشف کرد. نوعی از این بیماری که به موسوم است، میان انسان و چهارپایان مشترک است.
این بیماری در کشورهای جهان سوم از معضلات بهداشتی است. مرض سل یا توبرکلوز (به اختصار تیبی) یکی از بیماریهای مهلک در جهان است که عامل آن مایکوباکتریومها یا به طور دقیقتر میکوباکتریومهای سلی است. در بیماری سل معمولاً ششها مورد حمله قرار میگیرند، این نوع سل را تیبی ریوی نیز گویند ولی از سایر اعضای درگیر در سل میتوان سیستم عصبی مرکزی، غدد لنفاوی و گردش خون، دستگاه تناسلی و ادراری، دستگاه گوارش و معده، استخوانها، مفاصل و GetBC(16);
جمعه 22 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 14:13 :: نويسنده : علیرضا
آريو برزن233 سال پيش در روز 21 مرداد، آريوبرزن سردار بزرگ هخامنشي دفاع مردانه و شهادتجویانه خود را بر عليه دشمن مهاجم و ويرانگر يعني اسکندر مقدوني آغاز کرد.دويست سال بود كه كوروش بزرگ سلسله باشکوه و متمدن هخامنشي را بنياد گذاشته بود. دويست سال بود كه كشور ما نيرومندترين و صلح جوترین كشور جهان به شمار مي رفت. تخت جمشيد با عظمت و شكوه خيره كننده اش مركز فرمانروايي اين سرزمين پهناور بود.
در ميان اين همه شكوه و جلال ناگاه تندبادي سهمگين از سوي باختر وزيدن گرفت. اسكندر، مردي شهرت طلب، از سرزمين مقدونيه قدم بر خاك پاک ايران گذاشت و با لشكري بيكران به سوي قلب كشور ما رو آورد. اميدها به يك باره به نوميدي گراييد. آيا بايد به همين سادگي اجازه داد تا بيگانگان سرزمين مارا لگدكوب سم اسبان خود سازند؟ هرگز! هرگز! ميهن دوستان تا آخرين قطره خون خود در برابر دشمن پايداري خواهند كرد.
اسكندر گجسته با سپاه فراوان خود بخشی از خاك ايران را درنور ديده بود و به سوي تخت جمشيد پيش مي آمد. براي ورود به فارس او و لشكريانش مي بايست از گذرگاهي تنگ در ميان كوه هاي سر به فلك كشيده بگذرند. از اين رو آريو برزن، سردار دلاور ايراني، تنها چاره را آن دانسته بود كه در اين گذرگاه راه را بر اسكندر و سپاه بيكران او بگيرد.
آفتاب تازه تاريكي شب را زدوده بود كه آريوبرزن، برپشت اسبي زيبا و نيرومند سپاه خود را از پشت كوه به سوي بلندترين نقطه آن به پيش راند. اسب سردار، با يال هاي فرو ريخته و دم برافراشته پيش از اسب هاي ديگر، سوار خود را به بالا مي كشيد، هر چند گامي كه برمي داشت، بادي در بيني مي افكند، نفس را به تندي بيرون مي داد و سر را بالا مي كشيد و اين چنين آشفتگي و بي تابي خود را آشكار مي ساخت. گويي او نيز از سر انجام نا گوار اما پرشكوه و سرفرازانه سوار خود آگاه است.
وقتي آريوبرزن و همراهان به بالاي كوه رسيدند، سپاهيان اسكندر وارد گذرگاه شده بودند. در اين هنگام آريوبرزن فرمان داد تا سربازانش همزمان با تیرباران سنگ هاي بزرگ را از بالاي كوه به پايين در غلتانند.
سنگ ها با قدرت هرچه تمام تر به پايين كوه مي غلتيدند و در ميان سپاه اسكندر مي افتادند يا در راه به برآمدگي يا سنگي ديگر برمي خوردند و خرد مي شدند و با شدتي حيرت آور درميان مقدوني ها فرو مي آمدند و گروهي را پس از گروه ديگر نقش بر زمين مي ساختند.
اسكندر كه تا آن هنگام در هيچ جا مانعي در برابر سپاه ویرانگر خود نديده بود، غرق اندوه گرديد، فرمان عقب نشيني داد و در حالي كه در هر لحظه تني چند از سپاهيانش به خاك مي غلتيدند به جلگه برگشت.در اين هنگام يكي از اسيران جنگي كه در سرزميني بيگانه گرفتار شده بود و تاریخنگاران نامش را لیبانی نوشتهاند، به اسكندر پيغام داد كه من پيش از این، به اين سرزمين آمده ام و به اوضاع اين نواحي آگاهي دارم. راهي مي شناسم كه سپاه تو را به بالاي كوه مي رساند.
هنگامی كه شب از نيمه گذشته و تاريكي همه جا سايه افكنده بود، اسكندر، درحاليكه بخشي از سپاه خود را در جلگه جا گذاشته بود، در راهي كه اسير نشان داده بود پيش روي كرد.
آفتاب هنوز فروغ زرين خود را بر كوه و جلگه نتابانده بود كه سپاهيان آريوبرزن دريافتند كه دشمن از هر سو آنان را محاصره كرده است.آيا بايد تسليم شد و چيرگي دشمن را بر خان و مان ديد و ذلت و خفت را به جان خريد يا جنگيد و خاك میهن را از خون خود گلگون كرد؟ دليران جان به کف ايران راه دوم را برگزيدند. آنان نه تنها تسليم نشدند، بلكه نبردي كردند كه پس از دوهزار و سيصد سال هنوز خاطره ي آن در يادها باقي است.
نبرد دلاوران ايراني شگفت آور بود. حتي آنان كه سلاح نداشتند به سپاه دشمن حمله مي كردند و مي كشتند و كشته مي شدند. آريوبرزن با معدودي سوار و پياده خود را به سپاه عظيم دشمن زد. گروهي بسيار از آنان را به خاك افكند و با اينكه بسياري از سربازان خود را از دست داد، توانست حلقهي سپاه دشمن را بشكافد. او مي خواست زودتر از دشمن خود را به تخت جمشيد برساند تا بتواند از آن دفاع كند. در اين هنگام آن قسمت از سپاه اسكندر كه در جلگه مانده بود، راه را بر او گرفت.
در اينجا آريوبرزن، اين سردار شجاع، بي باكانه بر دشمن حمله كرد. خود، خواهر و سپاهيانش چندان جنگيدند كه همگي كشته شدند و نموداري از شجاعت و از جان گذشتگي در راه ميهن را براي آيندگان به يادگار گذاشتند.
آري ايران ما،در درازنای تاریخ پرشکوه و سربلند خود هزاران هزار سرباز و سردار چون آريوبرزن به خود ديده است؛ مردان و زناني كه دلاورانه جنگيدند و با سربلندي و افتخار جان خود را فدا كرده اند؛ به کوچهها و خيابانها بنگريد! همهجا نام اين دلاوران و ایران دوستان را ميتوانيد ببينيد.
جیرفت
جیرفت°۵۷٫۷۳۶۹۴شرقی °۲۸٫۶۷۰۲۸شمالی
اطلاعات کلی کشور ایران استان کرمان شهرستان جیرفت بخش مرکزی نام(های) دیگر سبزواران نام(های) قدیمی جرودس و کامادای سال شهرشدن ۱۳۳۰ مردم جمعیت ۹۵٬۰۳۱ زبان گفتاری فارسی مذهب شیعه جغرافیای طبیعی مساحت ۴۰۰۰هکتار ارتفاع از سطح دریا ۶۹۰ آبوهوا میانگین دمای سالانه ۲- تا ۴۸+ میانگین بارش سالانه 87 میلیمتر روزهای یخبندان سالانه ۱۶ اطلاعات شهری شهردار مهندس امان الله مختاری رهآورد میوه، مرکبات،کلمپه،خرما پیششماره تلفنی ۰۳۴۸ وبگاه www.jiroft.ir تابلوی خوشآمد به شهر به شهر دانشگاهی جیرفت خوش آمدید. پانویس جیرفت مهد تمدن شرق برای شهرنشینی باستانی به این نام به تمدن جیرفت بروید.
جیرُفت شهری است در استان کرمان. این شهر مرکز شهرستان جیرفت است. جمعیت شهر جیرفت بنا بر سرشماری سال ۱۳۸۵ مرکز آمار ایران، برابر ۹۵٬۰۳۱ نفر است.[۱]
وجه تسمیه
جیرفت از دو کلمه (جیر) به معنی پست و پایین و (افت) به معنی افتاده تشکیل شدهاست و به طور کلی جیرفت به معنای (جلگه پست آبرفتی) است.ونظر دیگر اینکه "جی" مخفف جوی آب نام داشته و"رفت" فعل ماضی از مصدر رفتن وروییدن وپاک کردن است که گفته می شود این شهر در گذشته به وسیله سیل مهیبی ازبین رفته که پس از آن گفته شده "جی رفت"
پیشینه جیرفت
پیش از اسلام
مدتها تصور می شد که کهن ترین تمدن جهان در سومر عراق پای گرفته است ; اما کشف یک زیگورات (معبد) با قدمت بیش از پنج هزار سال، آثار سنگی بسیار و همچنین کتیبه های آجری به خطی ناشناخته از منطقه جیرفت باعث شد باستان شناسان درباره ی دانسته ها و ادعاهای پیشین خود تجدید نظر کنند. در این زمان تمدنی کشف شد که قدیمی تر و وسیع تر از تمدن بین النهرین بوده است همچنین مطالعات و کاوش ها نشان می دهد که جیرفت بزرگ ترین مرکز تجاری جهان بوده است". شرایط مطلوب آب و هوایی در جیرفت و وجود انواع محصولات کشاورزی موجب شد تمدنی در این منطقه شکل بگیرد که در دوره باستان بهشت جهان محسوب می شده است".[۲]
آنان با بررسی دوباره ی کتیبه هایی که از پیش در مناطق مهم باستانی کشف شده بودند، سعی کردند اطلاعات بیشتری درباره ی این تمدن عظیم و ناشناخته به دست آورند و در نهایت پس از تحقیقات فراوان، به تعدادی کتیبه دست یافتند. در یکی از این اسناد که از خرابه های شهر اوروک (در جنوب بین النهرین) به دست آمده است، داستان کشمکش میان پادشاه سومر با فرمانروای سرزمین ثروتمندی به نام ارت ثبت شده بود و در کتیبه دیگر، پادشاه سومری سعی کرده بود با گذر از شهر شوش و ۷ رشته کوه، به سرزمین ارت حمله کند. بررسی دقیق این کتیبه ها و آثار کشف شده این فرضیه را به اثبات نزدیک می کند که شهر افسانه ای و گمشده ی ارت که در شرق ایران قرار داشته، به احتمال زیاد همان شهر جیرفت است.[۳]
از آثار کشف شده در حوزه ی تمدن جیرفت می توان به ظروف و پلاک های سنگی با نقوش بسیار ظریف از موجوداتی چون عقاب، عقرب و پلنگ اشاره کرد که نظیر آنها در هیچ یک از محوطه های باستانی جهان کشف نشده است. شاید ادامه ی اکتشافات و تحقیق روی آثار کشف شده، باستان شناسان به این نتیجه برسند که از این پس به جای بین النهرین عراق، می بایست جیرفت ایران را مهد کهن ترین تمدن بشری در جهان نامید. [۴]پروفسور هالی پیتمن، عضو گروه باستانشناسی تمدن جیرفت می گوید: (( در خاورمیانه یاد میشود. در فرانسه، انگلستان، ایتالیا و دیگر كشورهای جهان نیز اهمیت تمدن جیرفت پذیرفته شده و بحثها بیشتر روی جزئیات آن است، مقالات و پژوهشهای درج شده در نشریات و مجلات معتبر و چاپ كتابهای متعدد، تاییدكننده این رویكرد است. بسیاری از پژوهشگران، مورخان و كارشناسان اعتقاد دارند اگر در ۵۰ سال آینده قرار است اتفاق مهمی در باستانشناسی جهان رخ دهد، به یقین در جیرفت و منطقه جنوب شرقی ایران خواهد بود.)) [۵]
در حمله اسكندر به ايران طبق گفته اريستوبولوس اسكندر در گذر از هند به فارس ، از اين منطقه گذر كرده است و در جيرفت با نئاركوس در ياسلار خود ديدار داشته و از آباداني شهر ، منطقه و كاخ ها و نيايشگاههاي آن نام مي برد.
پس از اسلام
جیرفت در زمان خلافت عمر، خلیفه دوم (سال ۲۳ هجری قمری) به دست اعراب(به فرماندهی سهیلبن عَدی) فتح شد. جیرفت در این زمان مرکزِ ولایت کرمان بهشمار میرفت. [۶] بار دیگر در زمان خلافت عثمان، خلیفه سوم (۲۳ـ ۳۵ هجری قمری) مجاشع بن مسعود سُلَمی آن را گشود.[۷]
در سده اول، ولایت کرمان، به ویژه شهر جیرفت، از عمدهترین مراکز خوارج بهشمار میرفت و مُهَلّب بن ابیصُفره اَزْدی، در سال ۷۷ هجری قمری در آنجا با خوارج جنگید که منجر به شکست و رانده شدن آنان از جیرفت شد.[۸] درسال ۱۳۰ هجری قمری، جیرفت نبردگاه عامر بن ضُباره با شَیبان بن عبدالعزیز یشکُری، به سبب مخالفت شیبان با مروان بنمحمد، آخرین خلیفه اموی، بودکهبهشکستشیبانانجامید.
تا قرن سوم هجری جیرفت محل نزاع و کشمکش مخالفین علیه حکومت مرکزی بود. تا اینکه یعقوب لیث صفاری و برادرش عمر، پس از سرکوبی اهالی جیرفت و قوم کوفچ، آنجا را تسخیر کرد. مقارن حکومت صفاریان، بر آبادانی جیرفت افزوده شد. [۹] شاید بتوان بیشترین اهمیت جیرفت را در این دوره و حتی پس از آن، قرارگرفتن شهر در محلاتصال دو راه اصلی دانست: یکی راه هندوستان از طریق جالق، و دیگری راه خلیجفارس، از طریق بندرعباس. در این زمان کالاهای تجاراز قُمادینِ جیرفت به دیگر نقاط کشورصادرمیشد.
جیرفت در سده چهارم، مجمع تجار، بزرگتر از اصطخرِ فارس و بسیار آباد بود. دژی با چهار دروازه به نامهای شاپور، بم، سیرجان و مصلی داشت و دارای مسجدجامع، بازار، حمامهای پاکیزه، میوههای سردسیری و گرمسیری چون خرما و جوز و ترنج، و معادن بسیار، به ویژه نقره، بود و در جویهای آن زر یافت میشد. [۱۰] جغرافینویسان این دوره، از دیورود (هلیلرود)» در جیرفت، که قدرت گرداندن شصت آسیاب را داشت مطالبی آوردهاند. [۱۱] کوره جیرفت دارای شهرهای بسیار بود و شهری به نام هرمزملک، (نباید آن را با هرمزکنونی یکی دانست) متعلق به دوره ساسانی، در راه جیرفت ـ بم قرار داشت. [۱۲] پس از عمر و لیث بعد از مدتی سامانیان جیرفت را در تصرف داشتند.
درسال ۳۲۴ هجری قمری، جیرفت که همچنان مرکز ولایت کرمان محسوب میشد، بهدست معزالدوله دیلمی افتاد. درسال ۳۶۰ هجری قمری عضدالدوله دیلمی آنجا را تصرف کرد. در زمان تسلط آل بویه بر جیرفت این شهر مرکزیت سیاسی زمستانی را مانند دوران سلجوقی داشتهاست.[۱۳] مرگ عضدالدوله و ضعف آل بویه تا قرن پنجم هجری زمینه را برای تهاجم بیگانگان به جیرفت فراهم نمود. درسال ۳۹۰ هجری قمری ابونصربن عزالدوله بختیار (از امرای دیالمه) و سپس بهاءالدوله (فرزند عضدالدوله) و سال بعد طاهربن احمد صفاری (حاکم سیستان) جیرفت را تسخیر کردند. در اواسط سده پنجم، به سبب ضعف امرای دیلمی، بیشتر نواحی کرمان و از جمله جیرفت را اقوام کوفچ غارت میکردند.
در سال ۴۴۳ هجری قمری شخصی به نام ملک قارود پسر چغری بیگ سلجوقی به جیرفت حمله کرده و با مقاومت کوچ نشینان کوفچ روبرو شده و کوفچیان سخت در مقابل او مقاومت کردند. اینها مردمانی بودند که به واسطه پناهگاههای سخت به کسی باج نمیدادند. ولی در نهایت ملک قارود با حیله آنها را شکست داد.
ملک قارود پس از قلع و قمع طوایف قفص (کوچ) و استیلای بر عمان و سواحل خلیج فارس و ایجاد امنیت در جیرفت، پایتخت قشلاقی خود را در سه ماه زمستان تا اردیبهشت ماه به مدت چهار تا پنج ماه در جیرفت انتخاب کرد. زیرا این منطقه بسیار آباد و حاصلخیز بودهاست.
در دوره حکومت سلجوقیان، بهویژه در دوره محمدبن ارسلانشاه بر آبادانی جیرفت افزوده شد و به دستور وی کاروان سراها، مساجد و مدارس بسیاری درجیرفت احداث شد.[۱۴] در همین دوره برای نخستین بار از شهرکی بهنام قُمادین یاد شده [۱۵] کهآن را محلهای خارج از شهر و مسکن عمده تجار خارجی دانستهاند، قمادین مخزن نفایس چین، ختا، هندوستان، حبشه، زنگبار، روم، مصر، ارمینیه، آذربایجان، ماوراءالنهر، عراق، خراسانوفارس بود. [۱۶]
جیرفت تا اوایل نیمه دوم سده ششم، شهری نیکو بود و امالقرای کرمان محسوب میشد. [۱۷] بعد از ارسلانشاه و جانشینان او، دوران فترت و سستی حکومت سلجوقیان شروع شد. در سال ۵۶۲ هجری قمری به سبب شایع شدن بیماری و مرگ، طغرل شاهبن محمد و ترکان و غلامان شهر را غارت کردند. [۱۸] طغرل شاه بیشتر دوران سلطنت را به دلیل علاقه به جیرفت در این شهر گذرانده بود. در بیستم فروردین سال ۵۶۵ هجری قمری در همین شهر وفات یافت.
بعد از مرگ طغرل شاه در اثر رقابت و جنگهای فرزندان وی جیرفت رو به ویرانی نهاد، چنانکه درسال ۵۶۶هجری قمری، بهرامشاه، قمادینِ جیرفت را غارت و شهر و روستاهای آن را ویران کرد. [۱۹] این اختلافات و جنگهای خانگی باعث شد، غزها در نبردی سپاه کرمان را در باغین شکست دادند و متوجه جیرفت گردیدند. در سال۵۷۵ هجری قمری آنها بدون برخورد با هیچ مانعی جیرفت را به تصرف درآوردند و با حملهای وحشیانه جیرفت را به کلی نابود کردند. چنانکه محمدبن ابراهیم در تاریخ سلجوقیان و غزها(ص ۱۳۷-۱۲۹) نوشتهاست: و بیچاره اهل جیرفت، غافل و بیخبر ناگاه به سرایشان فرود آمدند و صد هزار نفس را به انواع تعذیب و شکنجه هلاک کردند و سر در ولایت نهادند و هر کجا ناحیتی معمور بود یا خطهای مسکون دیدند، آثار آن مطموس و مدروس گردانیدند.
پس از آن جیرفت مدتی، در دوره ملک دینارغز در آرامش نسبی به سر برد. در آن دوره، دارالملک کرمان بود و به دلیل آب و هوای مطبوع لقب جَنَّه اَرْبَعَةِ اَشهُر (بهشت چهار ماه) داشت. [۲۰] در سال ۶۰۰ هجری قمری، امیرقطبالدین مبارز، از ملوک شبانکاره، دور جیرفت حصار کشید و قدرت دفاعی شهر را بالا برد. درسال ۶۱۹ هجری قمری، منطقه به دست قراختاییان افتاد.[۲۱]
حمله مغولها
شهر جیرفت بر اثر حمله مغولها، درسال ۶۲۱ هجری قمری به کلی ویران شدجیرفت قبل از حمله مغول یکی از شهرهای آباد و ثروتمند جهان اسلام بود. [۲۲] در اواسط قرن هفتم، که مارکوپولو از جیرفت دیدن کرده، از ویرانی آن به دست تاتارها (مغول) گزارش داده و نام شهر جیرفت (یا شاید قمادین) را «کاماندو» و ناحیه مجاور آن را «رئوبارل» (رودبار) ضبط کردهاست به گفته وی (همانجا)، برخی از شهرهای ناحیه، از ترس حمله دزدانِ قبیله قراوناس (ظاهراً ساکن مکران)، با دیوارهای بلند گلی محصور شده بودند.
از حوادث مهم دوره صفوی، حمله بلوچها به جیرفت و غارت آنجا بودهاست.[۲۳] پس از نابسامانیها و کشمکشهای دیگر حکمرانان بر منطقه جیرفت و در اواسط حکومت صفوی مردم جیرفت رفاه و آسایش بیشتری کسب کردند.
در دوران زند جیرفت بدون حادثه مهم و قابل توجهی زمان را پشت سر گذاشت در دوران قاجار جیرفت مجددا رو به آبادانی گذاشتهاست.
با انقراض حکومت قاجار و روی کار آمدن رضاخان و دوران فترت، حد فاصل قاجار و پهلوی در جیرفت ناامنی و غارت اموال مردم شروع شد. و بر اثر کمی باران و آب این منطقه طی سالهای (۱۳۴۰ تا ۱۳۴۲) دچار خشکسالی و قحطی شدیدی گردید.
مراکز باستانی و تاریخی
مقبره میرحیدر (گورخانه) یادگاری از دوره صفویه میباشد که در باغی بسیار زیبا و محصور از درختان مختلف، در اسفندقه جیرفت قرار دارد. نقشه گنبد آن از داخل چهارضلعی و در مراحل بعد به هشت طاقنما تبدیل شده و گنبد مدوری بر روی آن احداث گردیدهاست.
قلعه سموران از سنگهای مرمر متمایل به قرمز ساخته شده و در فاصله ۳ کیلومتری شمالغربی روستای رودفرق شهرستان عنبرآباد بر بلندای کوهی احداث شدهاست. چاه نسبتاً عمیق قلعه با گذشت قرون متمادی و آسیبهای فراوان هنوز عمق خود را حفظ کرده و طریقه سنگ چینی کنارههای آن بسیار جالب توجه میباشد.
ساختمان این قلعه به قرون قبل از اسلام تعلق دارد، اما در قرون اولیه اسلامی بازسازی شدهاست و در دوران حکومت سلجوقیان قلعه مشهوری بودهاست. این قلعه به علت استحکام و موقعیت طبیعی منطقه شباهت زیادی به قلاع اسماعیلیه دارد.
جاذبههای طبیعی و گردشگری
دلفارد
یکی دیگر از ییلاقات استان کرمان، ییلاقات دلفارد میباشند که ابشارگلماه دخترکش دران قرار دارد. از توابع جیرفت به شمار میآید و در ۳۰ کیلومتری مسیر جیرفت - ساردوئیه قرار گرفته و جاده آن آسفالتهاست. دلفارد از مراکز مهم پرورش زنبور عسل و تهیه عسل است.
ییلاقات درب بهشت ( درب مزار-ساردو )
این ییلاق در مرکز بخش ساردوئیه از بخشهای شهرستان جیرفت در مسیر جاده راین به جیرفت و بافت قرار دارد. فاصله مرکز بخش ساردوئیه تا کرمان ۱۶۰ کیلومتر است.
در بهشت که به آن دوره بهشت نیز میگویند، در تابستان مرکز ییلاق عشایر کوچرو رودبار است. ساردوئیه پوشیده از درخت و جنگل است و چشمههای آب آن در هر گوشه میجوشد.
== اسفندقه== یکی از جاهای خوش آب و هوای منطقه اسفندقه است ناحیه خوش آب و هوای اسفندقه در ۷۲ کیلومتری جیرفت و بافت قرار گرفتهاست و لذا بوتههای اسفند آن نیز معروف است. اسفندقه یک بنای با ارزش تاریخی به نام مقبره میر حیدر یا گور خانه دارد که از دوره صفوی به یادگار ماندهاست. آب معدنی آن به آب بادگشیکی معروف است و برای امراض پوستی و مفصلی مورد استفاده قرار میگیرد.قالی کرمان شهرت جهانی دارد وگل سرسبد قالی کرمان قالی گل سرخ اسفندقه است معادن کرومیت درغرب اسفندقه معدن مس منطقه گچ اهنی سرگز اسفندقه در اسفندقه محصولات باغی سردسیری و پسته درحاشیه رودخانه حدفاصل روستاهای ابشورـ کناروییه کشت میشود ومرکبات بی نظیر در حاشیه رودخانه هلیل ازروستای رود خانه کمال تاروستای روداب کشت میشود محصولات طبیعی مانند زیره سیاه کوهی در ارتفاعات اسفندقه ازجمله کوه سفید (شیخ یعقوب) وکوه بن گلی در شمال غرب روستای کناروییه به صورت خودرو وجود دارد دارد ودر صورت نزول رحمت الهی در اواخر زمستان واوایل بهار زیره با بهترین کیفیت (در صورت عدم بارش به موقع بوته ها در حالیکه در وضعیت گل هستند خشک میشوند)وهمزمان با درو جو وگندم توسط اهالی خصوصا عشایرمنطقه بر داشت میشود.بادام کوهی ،آویشن،شیرین بیان و... .طبیعت اسفندقه بکر است حیوانات وحشی نظیر خرس سیاه ،پلنگ ،کفتار،گرگ ،قوچ ومیش کوهی ،کل وبز ،اهوو...پرندگانی نظیر عقاب ،قوش ،شاهین ،هوبره کبک ،تیهو ،دراج ،کمنزیل انواع مرغ ابی و....زندگی میکنند متأسفانه علیرغم وجود افراد تحصیلکرده داغ محرومیت سالهاست برپیشانی اسفندقه ایهای دلاور وخاک منطقه زرخیزشان خودنمایی میکند .کسی برای اسفندقه دل نسوزانده اخیرا مناطق معدن خیزغرب اسفندقه رابه شهرستان بافت الحاق نمودند سالها قبل تابلو شرکت معادن اسفندقه در شهربافت دردی بود در دلهای محرومان اسفندقه ای بگذریم وبگریزیم که مردم ان مناطق راحت شدند اما حسرت این قسمت ازخاک زادگاه مابر دلمان مانده تنها قطره اشکی تسکین دلمان است بی خیالی مدیران جیرفتی .......چرا کسی حرفی از قالی اسفندقه که شهرت جهانی دارد وزیره خوش عطر اسفندقه پسته اسفندقه واشیاءواثار باستانی اسفندقه که دست کمی ازاشیاءسایر نقاط جیرفت ندارد نمیزندروستاهای اسفندقه محرومند محروم خصوصا فردوس که مدفن پنج شهید گلگون کفن انقلاب اسلامی است شاید مسئولان یادشان رفته اینجا هم جزئی از خاک وطنشان است ...ادامه دارد اسفندقه ایها ویرایش کنید
==کوه سرشک== این کوه با ارتفاع ۴۰۴۸ متر در ۱۰۵ کیلومتری شمالغربی جیرفت قرار دارد و دومین قله از کوههای هزار است که سرچشمه رودهای رود رو و هلیل رود میباشد. از ارتفاعات مهم این کوه قله (دندانه هنزا) است که در غرب روستای هنزا قرار دارد و حدود ۳۶۵۰ متر ارتفاع آن میباشد. جیرُفت را از سه جهت کوهستانهایی به ارتفاع ۴۰۰۰ متر احاطه کردهاند و تنها از جانب جنوب غربی به سمت تنگه هرمز در خلیج فارس سرزمین هموار دارد. این منطقه به دلیل موقعیت خاص طبیعی اش که آن را کاملاً به محاصره در آوردهاست، از مسیر گردشهای جهانگردان و نیز تحقیقات باستانشناسی به دور ماندهاست. بیشتر تحقیقات در منطقه میانرودان انجام شدهاند. بر حسب اتفاق آثار فراوانی از تمدن ناشناختهای در جلگه هلیلرود از زیر خاک سر بیرون آوردند. تمدنی که از سپیده دم بشریت منشا میگیرد. ویژگی منحصر به فرد این گلدانهای حجاری شده که در آن سیر تکوین جهان، انسانها و حیوانات در سبکی بی نظیر به تصویر کشیده شدهاست، جای هیچ شک و تردیدی را برای باستان شناسان نسبت به قدمت و ظرافت فرهنگ هلیل رود باقی نمیگذارد. به نظر میرسد که فرهنگ و تمدن هلیل رود به طور مستقل از تمدن دولت _ شهرهای میانرودان در هزاره سوم قبل از میلاد پای به عرصه حیات نهادهاست و به این ترتیب حتی از تمدن سومر نیز چندین سده تقدم زمانی مییابد. ببخشید هنزا بادفتر ودستک ودندانه تخت سرتشتک وکرفس وگارچیک بندرهنزا ورودخانه وگردوهایش به بافت داده شده است ماشالانمخدا بخش شده میگم مسئولای جیرفت بیاین سد جیرفت وتپه کنار صندل بدین به رفسنجان ته موندی اسفندقه یم بدین به زرند اخه مردمش فقیرن کلاستونو گود میارن ای خدایه بنای ور کارتون بله(بگذاره ) مرغ ری فلکه شهدای سرجازم فربدین درد وبلای امان مختاری ور جان همه اونای سرد سیری گرمسیری میکنند
جمعه 22 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 12:53 :: نويسنده : علیرضاشهر سوخته نام بقایای «دولت شهری» باستانی در ایران است که در ۵۶ کیلومتری زابل و در حاشیه جاده زابل-زاهدان در شرق ایران در استان سیستان و بلوچستان واقع شدهاست. شهر مزبور در روی آبرفتهای مصب رودخانه هیرمند به دریاچه هامون و زمانی ساحل آن رودخانه بنا شده بودهاست. زمان بنای این شهر بزرگ در دوره برنز تمدن جیرفت یعنی استان سیستان و بلوچستان امروزی در ایران باستان میباشد و ایرانیان حدود ۶۰۰۰ سال پیش در این شهر زندگی میکردهاند.
گفته میشود، شهر سوخته پیشرفتهترین شهر جهان قدیم بودهاست و حتی بسیار پیشرفتهتر از «دولت شهر» کرت که سینوهه در کتاب خود از آن یاد کردهاست. به اعتقاد برخی باستانشناسان اگر بخواهیم به معنای کامل و دقیق شهر توجه کنیم، این شهر را باید از قدیمیترین آنها در دنیا دانست، چرا که معدود شهرهائی پیش از آن، از نظر امکانات و اصول شهرنشینی با آن قابل مقایسه هستند.[۱]
پیشینهٔ کاوشها
شهر سوخته یکی از آثار تاریخی و باستانی عصر برنز منطقه جیرفت، استان سیستان و بلوچستان فعلی در ایران، به شمار میآید. شهر در ساحل رودخانه هیرمند و دریاچه هامون زمان خود و کنار جاده کنونی زاهدان - زابل بنا شده بودهاست. ، یکی از ماموران نظامی بریتانیا از نخستین کسانی است که در دوره قاجار و پس از بازدید از سیستان به این محوطه اشاره کرده و نخستین کسی است که در خاطراتش این محوطه را شهر سوخته نامیده و آثار باقیمانده از آتش سوزی را در آن دیدهاست. پس از او سر اورل اشتین با بازدید از این محوطه در ۱۹۳۷، اطلاعات سودمندی در خصوص این محوطه بیان کرده. سپس شهر سوخته توسط باستانشناسان ایتالیایی به سرپرستی از سال ۱۳۴۶ تا ۱۳۵۷ مورد بررسی و کاوش قرار گرفتهاست. پس از آن سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان سیستان و بلوچستان تا به امروز مسئولیت کاوشگری در این بخش از سیستان و بلوچستان را به عهده دارد.
جغرافیا و محیط زیست شهر سوخته
بر مبنای یافتههای باستان شناسان شهر سوخته ۱۵۱ هکتار وسعت دارد و بقایای آن نشان میدهد که این شهر دارای پنج قسمت اساسی بوده که شامل بخش مسکونی واقع در شمال شرقی شهر سوخته؛ بخشهای مرکزی؛ منطقه صنعتی؛ بناهای یادمانی؛ و گورستان است که به صورت تپههای متوالی و چسبیده به هم واقع شدهاند. هشتاد هکتار از شهر سوخته را بخش مسکونی تشکیل میدادهاست.
پژوهشها نشان دادهاست این محوطه بر خلاف اکنون که محیط زیستی کاملاً بیابانی دارد و فقط درختان گز در آنجا دیده میشود، در پنج هزار سال قبل از میلاد منطقهای سبز و خرم با پوشش گیاهی متنوع و بسیار مطلوب بوده و درختان بید مجنون، افرا و سپیدار فراوانی در آنجا وجود داشتهاست. دریاچه هامون در ۳۲۰۰ سال قبل از میلاد دریاچهای بزرگ و پرآب بوده و چندین رودخانه دائمی مانند هیرمند آنرا تغذیه میکرده و هم اکنون نیز کم و بیش هیرمند و رودخانههای دیگر این دریاچه را غالباً بصورت فصلی تغذیه میکنند. ولی افت بیش از اندازه آب در این رودخانهها به علت عدم رعایت پروتکلهای فی مابین دو کشور همسایه، ایران و افغانستان، و برداشت بی رویه آب درون خاک افغانستان مسبب خشکی دریاچه هامون و مناطق اطراف آن شدهاست. در اطراف دریاچه هامون، در آن زمان نیزارهای وسیعی وجود داشتهاست. همچنین کاوشها نشان میدهند که نهرهاو شاخههای قوی آبیاری از آن منشعب میشدهاست. در بررسیهای منطقهای در اطراف شهر سوخته بستر نهرها و آبراههای گوناگونی پیدا شده که میتوان گمان برد به مزارع کشاورزی آن شهر آب میرساندهاند.
رود هیرمند پیش ازآنکه درمیان شنزارهای سیستان گم گردد، درجلگههای مجاورش وضعی شبیه به درة نیل بوجود آورده بود، به این معنی که در مواقع معینی بعلت بالاآمدن سطح آب، در نتیجه جذر و مد دریاچه هامون، زمینهای ساحلی آن مشروب و لذا، خاک آنها حاصل خیز میشدهاست. این امر سبب شده بود که ساکنان این ناحیه بتوانند به کار زراعت بپردازند و در مراحل شهرنشینی موفق به پیشرفتهایی گردند. در آن دوران نیز این منطقه بسیار گرم بوده، اما آب رودخانه هیرمند و شاخههایش به خوبی زمینهای کشاورزی شهر سوخته را سیراب میکردهاست.
منطقه مسکونی
منطقه مسکونی شهر سوخته در شمال شرقی منطقه کاوشگری این شهر واقع شده و حدود ۸۰ هکتار شهر را شامل میشود. قدیمترین سازههای یافت شده در این بخش به
منطقه مرکزی
منطقه صنعتی
منطقه بناهای یادمانی
منطقه گورستان
از سال ۱۳۷۶ تا ۱۳۸۳ تعداد ۱۴ گمانه به مساحت تقریبی ۲۳۰۰ متر مربع در گورستان شهر حفاری شده و در نتیجه ۳۱۰ گور کشف شدهاند.
طی کاوشهای بهعمل آمده توسط باستان شناسان، برخی از مردم شهر سوخته را با لباس و پارچه کفنی دفن میکردهاند. در تعدادی از قبرها، آثار پارچه در روی بدن اجساد مردگان دیده میشود.
پارچهها به سه شکل گوناگون در گورها دیده میشود:
- به صورت کفن، که مردهها را در آن میپیچیدهاند؛
- به شکل لباس زیر انداز و رو انداز؛
- کف گور فرش شده و مرده را با لباس در آن میگذاشتند.
اشیاء
صنعت و پیشهها در شهر سوخته
شهر سوخته مرکز بسیاری از فعالیتهای صنعتی و هنری بوده، در نوبت ششم کاوش در شهر سوخته نمونههای جالب و بدیعی از
باستان شناسان با یافتن مهرهها و گردنبندهایی از لاجورد و طلا در یک گور، پس از پژوهش در باره روشهای ساخت ورقهها و مفتولهای طلایی، محققان دریافتند که صنعتگران شهر سوخته با ابزار بسیار ابتدایی در آغاز صفحهات طلایی بسیار نازکی به قطر کمتر از یک میلیمتر تهیه کرده و بعد آنها را به شکل استوانهای لوله نموده و فیمابین استوانهای طلا مهرههای لاجورد قرار میدادهاند.
جمعه 22 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 12:38 :: نويسنده : علیرضا
روستا چگونه بوجود آمد؟
کوچ نشینان در کنار آب های دائمی ساکن شدند و با یکجانشینی به زندگی خود ادامه دادند و دیگر مجبور به تغییر محل زندگی خودشان نبودند.
چون می دانستند که با ساختن خانه های دائمی از سنگ، گل و چوب می توانند خود و دامهایشان را از سرما و گرما حفظ کنند و با ذخیره کردن علوفه و غذا در تمام سال خود و دامهایشان زنده بمانند.
آغاز کشاورزی:
مهمترین اختراع انسان در روزگار قدیم اختراع چرخ با استفاده از چوب و فلزات بود.
اختراعات انسان اولیه همراه با کسب تجربیات گرانبهایی بود. یعنی هر چیزی که کشف یا اختراع می شد حاصل تلاش و فکر چندین سال و چند فرد بود که بطور اتفاقی بدست می آمد. مثلا ذوب فلزات که با گداخته شدن سنگ آهن در کوره و استفاده از آن توسط انسانها و کمک گرفتن از آتش برای تغییر شکل آهن برای ساختن وسایل مختلف باعث تغییر در نوع زندگی و شکل جامعه ی انسان شد. عصر آهن از 4000 سال پیش تاکنون انسان را از عصر حجر به دوران طلایی سوق داد و فلزات دیگر نیز چون دارای خاصیت های متعددی مانند استحکام و شکل پذیری بودند کمک فراوانی به بهبودی زندگی انسان کردند. و به همراه سنگ، گیاه، جانور و آتش زمینه را برای آغاز فعالیت در زندگی انسان یکجانشین فراهم آوردند.
جدول مقایسه زندگی کوچ نشینان و یکجانشینان
کوچنشنیان
یکجانشینان
رئیس
پیرترین فرد قبیله (رهبر قبیله)
ریش سفید (کدخدا)
مسکن
شاخ و برگ درختان و چوست حیوانات و بعدها چادر
خانه دائمی از سنگ و گل و چوب
کار اصلی
دامداری
کشاورزی به همراه دامداری مختصر
نحوه زندگی
با تغییر فصل، تغییر مکان می دادند
سکونت دائمی در کنار رودها و چشمه ها
جمعه 22 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 12:32 :: نويسنده : علیرضا
انسان های اولیه چگونه می زیستند؟
مسیر حرکت کوچ نشینانی که در کوهستان ها زندگی می کردند
کار اصلی کوچ نشینان دام داری بود.
کوچ نشینان در ابتدا از شاخ و برگ درختان یا پوست حیوانات برای خود مسکن می ساختند ولی آنها موفق به ساختن چادر از پشم و موی حیوانات خود شدند و به همین دلیل به آنها چادرنشین می گویند.
قبیله چیست؟ کوچ نشینان به دسته های بزرگی که قبیله نامیده می شوند، تقسیم می شدند.
رئیس قبیله یا رهبر قبیله پیرترین فرد قبیله بود.
افراد قبیله وظیفه داشتند که زیر نظر رهبر قبیله برای دفاع از قبیله با هم اتحاد و همکاری داشته باشند.
به خاطر وجود این خطرات کوچ نشینان کم کم تصمیم گرفتند در مجاورت آب های دائمی مثل چشمه ها و رودهای دائمی زندگی کنند تا در تمام طول سال آب داشته باشند و از چراگاهایی که در کنار آبهای دائمی بود استفاده کنند و بدین ترتیب زندگی آنها از کوچ نشینی به یکجانشینی تغییر کرد و آن منطقه و مکان سرزمین آنها شد.
همان طور که در درس گفتیم انسانهای کوچ نشین تابستان را در کوهستان ها و زمستان را در کوهپایه ها و دشت ها به سر می بردند عده ای از اینان چون برای همیشه در دشتها ساکن گشتند شیوه ی زندگیشان دگرگون شد. در دشت چون غار نبود انسان می بایست از چوب درختان و پوست حیوانات یا سنگ و گل، خانه می ساخت و ساختن خانه با این وسایل به ضرورت زندگی در یک محل و پرداختن به کشاورزی صورت می گرفت و کم کم زندگی در طبیعت به سمت شروع مدنیت و آغاز زندگی یکجانشینی آغاز شد.
جمعه 22 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 12:11 :: نويسنده : علیرضا
ولادت
ولادت حضرت علی (علیه السّلام) نخستین فرزند خانواده هاشمی است که پدر و مادر او هر دو
فرزند هاشم اند . پدرش ابوطالب فرزند عبدالمطلب فرزند هاشم بن عبدمناف است و مادر او فاطمه
دختر اسد فرزند هاشم بن عبدمناف می باشد .خاندان هاشمی از لحاظ فضائل اخلاقی و صفات عالیه
انسانی در قبیله قریش واین طایفه در طوایف عرب ، زبانزد خاص و عام بوده است . فتوت ، مروت ،
شجاعت و بسیاری از فضایل دیگر اختصاص به بنی هاشم داشته است . یک از این فضیلتها در
مرتبهعالی در وجود مبارک حضرت علی (علیه السّلام) موجود بوده است.
دختر اسد فاطمه د به هنگام درد زایمان راه مسجدالحرام را در پیش گرفت و خود را به دیوار کعبه
نزدیک ساخت و چنین گفت :” خداوندا ! به تو و پیامبران و کتابهایی که از طرف تو نازل شده اند و
نیز به سخن جدم ابراهیم سازنده این خانه ایمان راسخ دارم . پرودگارا ! به پاس احترام کسی که
ان خانه را ساخت ، و به حق ” کودکی که در رحم من است ، تولد این کودک را بر من آسان فرما !
لحظه ای نگذشت که دیوار جنوب شرقی کعبه در برابر دیدگان عباس بن عبدالمطلب و یزید بن
تعفشکافته شد . فاطمه وارد کعبه شد ، و دیوار به هم پیوست . فاطمه تا سه روز در شریفترین مکان
گیتی مهمان خدا بود . و نوزاد خویش سه روز پس از سیزدهم رجب سی ام عام الفیل فاطمه را به
دنیا آورد . دختر اسد از همان شکاف دیوار که دوباره گشوده شده بود بیرون آمد و گفت :” پیامی
از غیب شنیدم که نامش را علی بگذار . ”
دوران کودک
یحضرت علی (علیه السّلام) تا سه سالگی نزد پدر و مادرش بسر برد و از آنجا که خداوند می
خواست ایشان به کمالات بیشتری نائل آید ، پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) وی را از بدو
تولد تحت تربیت غیر مستقیم خود قرار داد . تا آنکه ، خشکسالی عجیبی در مکه واقع شد .
ابوطالب عموی پیامبر ، با چند فرزند با هزینه سنگین زندگی روبرو شد . رسول اکرم (صلّی الله علیه
و آله و سلّم) با مشورت عموی خود عباس توافق کردند که هر یک از آنان فرزندی از ابوطالب را به
نزد خود ببرند تا گشایشی در کار ابوطالب باشد . عباس ، جعفر را و پیامبر (صلّی الله علیه و آله و
سلّم) ، علی (علیه السّلام) را به خانه خود بردند . به این طریق حضرت علی (علیه السّلام) به طور
کامل در کنار پیامبر قرار گرفت .علی (علیه السّلام) آنچنان با پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم)
همراه بود ، حتی هرگاه پیامبر از شهر خارج می شد و به کوه و بیابان می رفت او را نیز همراه خود
می برد . بعثت پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و حضرت علی (علیه السّلام) شکی نیست که
سبقت در کارهای خیر نوعی امتیاز و فضیلت است . و خداوند در آیات بسیاری بندگانش را به انجام
آنها ، و سبقت گرفتن بر یکدیگر دعوت فرموده است .از فضایل حضرت علی (علیه السّلام) است که
او نخستین فرد ایمان آورنده به پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) باشند . ابن ابی الحدید در این
باره می گوید : بدان که در میان اکابر و بزرگان و متکلمین گروه معتزله اختلافی نیست که علی
بن ابیطالب نخستین فردی است که به اسلام ایمان آورده و پیامبر خدا را تایید کرده است .
حضرت علی (علیه السّلام) نخستین یاور پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم)
پساز وحی خدا و برگزیده شدن حضرت محمد (صلّی الله علیه و آله و سلّم) به پیامبری و سه سال
دعوت مخفیانه ، سرانجام پیک وحی فرا رسید و فرمان دعوت همگانی داده شد . در این میان تنها
حضرت علی (علیه السّلام) مجری طرحهای پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در دعوت الهیش و
تنها همراه و دلسوز آن حضرت در ضیافتی بود که وی برای آشناکردن خویشاوندانش با اسلام و
دعوتشان به دین خدا ترتیب داد . در همین ضیافت پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) از حاضران
سؤوال کرد : چه کسی از شما مرا در این راه کمک می کند تا برادر و وصی و نماینده من در میان
شما باشد ؟فقط علی (علیه السّلام) پاسخ داد : ای پیامبر خدا ! من تو را در این راه یاری می کنم
پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بعد از سه بار تکرار سؤوال و شنیدن همان جواب فرمود : ای
خویشاوندان و بستگان من ، بدانید که علی (علیه السّلام) برادر و وصی و خلیفه پس از من در میان
شماست . از افتخارات دیگر حضرت علی (علیه السّلام) این است که با شجاعت کامل برای خنثی
کردن توطئه مشرکان مبنی بر قتل رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در بستر ایشان خوابید و
زمینه هجرت پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) را آماده ساخت .
حضرت علی (علیه السّلام) بعد از هجرت
بعد از هجرت حضرت علی (علیه السّلام) و پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) به مدینه دو نمونه از
فضایل علی (علیه السّلام) را بیان می نمائیم :۱ – جانبازی و فداکاری در میدان جهاد : حضور وی
در ۲۶ غزوه از ۲۷غزوه پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و شرکت در سریه های مختلف از
افتخارات و فضایل آن حضرت است .۲ – ضبط و کتابت وحی ( قرآن ) کتابت وحی و تنظیم بسیاری
از اسناد تاریخی و سیاسی و نوشتن نامه های تبلیغی و دعوتی از کارهای حساس و پرارج امام
(علیه السّلام) بود . ایشان آیات قرآن چه مکی و چه مدنی ، را ضبط می کرد . به همین علت است که
وی را از کاتبان وحی و حافظان قرآن به شمار می آورند . در این دوران بود که پیامبر (صلّی الله علیه
و آله و سلّم) فرمان اخوت و برادری مسلمانان را صادر فرمود و با حضرت علی (علیه السّلام) پیمان
برادری و اخوت بست و به حضرت علی (علیه السّلام) فرمود : ” تو برادر من در این جهان و سرای
دیگر هستی . به خدایی که مرا به حق برانگیخته است … تو را به برادری خود انتخاب می کنم ،
خوتی که دامنه آن هر دو جهان را فرا گیرد .”حضرت علی (علیه السّلام) داماد رسول اکرم (صلّی
الله علیه و آله و سلّم) عمر و ابوبکر با مشورت با سعد معاذ رئیس قبیله اوس دریافتند جز علی (علیه
السّلام) کسی شایستگی زهرا ( س ) را ندارد . لذا هنگامی که علی (علیه السّلام) در میان
نخلهای باغ یکی از انصار مشغول آبیاری بود موضوع را با ایشان در میان نهادند و ایشان فرمود : دختر
پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) مورد میل و علاقه من است . و به سوی خانه رسول به راه افتاد .
وقتی به حضور رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) رسید ، عظمت محضر پیامبر (صلّی الله علیه
و آله و سلّم) مانع از آن شد که سخنی بگوید ، تا اینکه رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم)
علت رجوع ایشان را جویا شد و حضرت علی (علیه السّلام) با تکیه به فضایل و تقوا و سوابق درخشان
خوددر اسلام فرمود :” آیا صلاح می دانید که فاطمه را در عقد من درآورید ؟ پس از موافقت حضرت
زهرا (سلام الله علیها) آن حضرت به دامادی رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نائل آمدند.
غدیر خم
پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بعد از اتمام مراسم حج در آخرین سال عمر پربرکتش در راه
برگشت در محلی به نام غدیرخم در نزدیکی جحفه دستور توقف داد ، زیرا پیک وحی فرمان داده
بود که پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) باید رسالتش را به اتمام برساند . پس از نماز ظهر پیامبر
(صلّی الله علیه و آله و سلّم) بر بالای منبری از جهاز شتران رفت و فرمود : ” ای مردم ! نزدیک است
که من دعوت حق را لبیک گویم و از میان شما بروم درباره من چه فکر می کنید ؟ ” مردم گفتند : ”
گواهی می دهیم که تو آیین خدا را تبلیغ می کردی ” پیامبر فرمود : ” آیا شما گواهی نمی دهید که
جز خدای یگانه ، خدایی نیست و محمد بنده خدا و پیامبر اوست ؟ ” مردم گفتند : ” آری ، گواهی
می دهیم . ” سپس پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) دست حضرت علی (علیه السّلام) را بالا
گرفتو فرمود : ” ای مردم ! در نزد مؤمنان سزاوارتر از خودشان کیست ؟ ” مردم گفتند : ” خداوند و
پیامبر او بهتر می دانند .
” سپس پیامبر فرموند : ” ای مردم ! هر کس من مولا و رهبر او هستم ، علی هم مولا و رهبر اوست . ”
و این جمله را سه بار تکرار فرمودند . بعد مردم این انتخاب را به حضرت علی (علیه السّلام) تبریک
گفتند و با وی بیعت نمودند .حضرت علی (علیه السّلام) بعد از رحلت رسول اکرم (صلّی الله علیه و
آله و سلّم)پس از رحلت رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) به علت شرایط خاصی که بوجود
آمده بود ، حضرت علی (علیه السّلام) از صحنه اجتماع کناره گرفت و سکوت اختیار کرد. نه در
جهادی شرکت می کرد و نه در اجتماع به طور رسمی سخن می گفت . شمشیر در نیام کرد و به
وظایف فردی و سازندگی افراد می پرداخت .
فعالیتهای امام در این دوران به طور خلاصه اینگونه است :
۱ – عبادت خدا آنهم در شان حضرت علی (علیه السّلام)۲ – تفسیر قرآن و حل مسائل دینی و فتوای
حکم حوادثی که در طول ۲۳سال زندگی پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) مشابه نداشت .۳ –
پاسخ به پرسشهای دانشمندان ملل و شهرهای دیگر .۴ – بیان حکم بسیاری از رویدادهای نوظهور که
در اسلام سابقه نداشت .۵ – حل مسائل هنگامی که دستگاه خلافت در مسائل سیاسی و پاره ای از
مشکلات با بن بست روبرو می شد .۶ – تربیت و پرورش گروهی که از ضمیر پاک و روح آماده ،
برای سیر و سلوک برخوردار هستند .۷ – کار و کوشش برای تامین زندگی بسیاری از بینوایان و
درماندگان تا آنجا که با دست خویش باغ احداث می کرد و قنات استخراج می نمود و سپس آنها را
در راه خدا وقف می نمود .خلافت حضرت علی (علیه السّلام)در زمان خلافت حضرت علی (علیه
پالسّلام) جنگهای فراوانی رخ داد از جمله صفین ، جمل و نهروان که هر یک پیامدهای خاصی به
دنبال داشت .
شهادت امام علی (علیه السّلام)
بعد از جنگ نهروان و سرکوب خوارج برخی از خوارج از جمله عبدالرحمان بن ملجم مرادی ، و
برک بن عبدالله تمیمی و عمروبن بکر تمیمی در یکی از شبها گرد هم آمدند و اوضاع آن روز و
خونریزی ها و جنگهای داخلی را بررسی کردند و از نهروان و کشتگان خود یاد کردند و سرانجام
به این نتیجه رسیدند که باعث این خونریزی و برادرکشی حضرت علی (علیه السّلام) و معاویه و
عمروعاص است . و اگر این سه نفر از میان برداشته شوند ، مسلمانان تکلیف خود را خواهنددانست .
سپس با هم پیمان بستند که هر یک از آنان متعهد کشتن یکی از سه نفر گردد . ابن ملجم متعهد
قتل امام علی (علیه السّلام) شد و در شب نوزدهم ماه رمضان همراه چند نفر در مسجد کوفه
نشستند .
آن شب حضرت علی (علیه السّلام) در خانه دخترش مهمان بودند و از واقعه صبح با خبر بودند ،
وقتی موضوع را با دخترش در میان نهاد ، ام کلثوم گفت : فردا جعده را به مسجد بفرستید .حضرت
علی (علیه السّلام) فرمود : از قضای الهی نمی توان گریخت . آنگاه کمربند خود را محکم بست و
در حالی که این دو بیت را زمزمه می کرد عازم مسجد شد . کمر خود را برای مرگ محکم ببند ،
زیرا مرگ تو را ملاقات خواهدکرد . و از مرگ ، آنگاه که به سرای تو درآید . جزع و فریاد مکن ابن
ملجم ، در حالی که حضرت علی (علیه السّلام) در سجده بودند ، ضربتی بر فرق مبارک خون از سر
حضرتش در محراب جاری شد و محاسن آن حضرت وارد ساخت . شریفش را رنگین کرد . در این
حال آن حضرت فرمود : ” فزت و رب الکعبه ” به خدای کعبه سوگند که رستگار شدم سپس آیه
۵۵سوره طه را تلاوت فرمود : ” شما را از خاک آفریدیم و در آن بازتان می گردانیم و بار دیگر از
آن بیرونتان می آوریم .حضرت علی (علیه السّلام) در واپسین لحظات زندگی نیز به فکر صلاح و
سعادت مردم بود و به فرزندان و بستگان و تمام مسلمانان چنین وصیت فرمود : ” شما را به
پرهیزکاری سفارش می کنم و به اینکه کارهای خود را منظم کنید و اینکه همواره در فکر اصلاح بین
پمسلمانان باشید . یتیمان را فراموش نکنید ، حقوق همسایگان را مراعات کنید . قرآن را برنامه ی
عملی خود قرار دهید . نماز را بسیار گرامی بدارید که ستون دین شماست .حضرت علی (علیه
السّلام) در ۲۱ماه رمضان به شهادت رسید و در نجف اشرف به خاک سپرده شد ، و مزارش میعادگاه
عاشقان حق و حقیقت شد.
جمعه 22 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 11:52 :: نويسنده : علیرضا
کوروش بزرگ
شاه چهارگوشهٔ جهان[]دوران ۵۵۹–۵۲۹ پیش از میلاد.[۱] (۳۰ سال) تاجگذاری انشان، پارس زادروز ۶۰۰ یا ۵۷۶ پیش از میلاد زادگاه انشان، پارس مرگ ۵۲۹ پیش از میلاد محل مرگ محل قطعی درگذشت مشخص نیست. آرامگاه پاسارگاد پیش از کمبوجیه دوم پس از کمبوجیه یکم همسر کاساندان دودمان هخامنشیان پدر کمبوجیه یکم مادر ماندانا فرزندان کمبوجیه
بردیا
آتوسا
آرتیستون
رکسانا
[نمایش] جنگهای کوروش بزرگ کوروش دوم(در بین یونانی ها شناخته شده تحت عنوان کوروش بزرگ یا کوروش کبیر[۲]؛به پارسی باستان: GetBC(9);
جمعه 22 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 11:35 :: نويسنده : علیرضا
داریوش بزرگ را میتوان به جرات یکی از نوابغ هوشمند و شایسته برای قدرت و شاهنشاهی آسیا نامید . در اینجا بر این هستیم تا گوشه ای از کارهای شگفت انگیز این فرزند پاک ایران و شاهنشاه 28 کشور آسیا را بررسی کنیم و همچنین با اندیشه های اهورایی این ابر مرد وطن پرست تاریخ ایران و جهان که بدون تردید وی ادامه دهنده راه کورش بزرگ بوده است آشنایی بیشتری داشته باشیم .
وی در سال 522 پیش از میلاد بر اریکه شاهنشاهی آسیا نشست و در سال 486 پیش از میلاد چشم از جهان فرو بست و ایرانی را برای ما به ارث گذاشت که درجهان بی سابقه بود . پس از وی خشیارشا بزرگ بر اریکه شاهنشاهی 28 کشور آسیایی نشست و راه پدر بزرگوار خود را ادامه داد .
داریوش بزرگ را میتوان به جرات یکی از نوابغ هوشمند و شایسته برای قدرت و شاهنشاهی آسیا نامید . در اینجا بر این هستیم تا گوشه ای از کارهای شگفت انگیز این فرزند پاک ایران و شاهنشاه 28 کشور آسیا را بررسی کنیم و همچنین با اندیشه های اهورایی این ابر مرد وطن پرست تاریخ ایران و جهان که بدون تردید وی ادامه دهنده راه کورش بزرگ بوده است آشنایی بیشتری داشته باشیم .
وی در سال 522 پیش از میلاد بر اریکه شاهنشاهی آسیا نشست و در سال 486 پیش از میلاد چشم از جهان فرو بست و ایرانی را برای ما به ارث گذاشت که درجهان بی سابقه بود . پس از وی خشیارشا بزرگ بر اریکه شاهنشاهی 28 کشور آسیایی نشست و راه پدر بزرگوار خود را ادامه داد .
داریوش پور( پسر) گشتاسب - پور ارشام - پور آریارمن - پور چیش پش بود که نیاکانش در سه نسل به کورش بزرگ بازمی گشت. وی یکی از سرداران نامی ارتش کمبوجیه فرزند کورش بزرگ بود . پس از درگذشت کمبوجیه داریوش بزرگ بر ضد بردیای دروغین که خود را فرزند کورش معرفی کرده بود قیام کرد و سلطنت را از وی بازستاند . داریوش با همکاری 6 سردار برجسته از ارتش کمبوجیه که نامشان : وینددفرنه، اوتن، گائوبرووه، ویدرنه، بغ بوخش و اردومنش بود بر ضد شاه دروغین قیام کردند و وی را از مقام شاهی برکنار و مجازات کردند . سپس یکی از 7 تن سردار ایرانی در طی مسابقه ای در میدان اصلی شهر به مقام پادشاهی رسید و او کسی نبود جز داریوش بزرگ . به گفته هرودوت 3 سال نخست سلطنت وی برای سرکوب شورشیان و برقراری ایران یکپارچه صرف شد .
یکی از مهم ترین اقدامات داریوش بزرگ قراردادن مصر به عنوان یکی از ولایات ایران بود. این اقدام برابر با 4 ژوئیه سال 489 پیش از میلاد صورت گرفت. وی قلمرو امپراتوری ایران را به 30 ایالت تقسیم کرد و هر ایالت را ساتراپی (واژه ای مادی است) نامید و دستور داد که با تاسیس پستخانه ارتباط مردم این ایالتها با هم تامین شود و داد و ستد با پول انجام شود (سكه هایی که ضرب کرده بود). مصر یكی از ساتراپی های ایران آن زمان بود که داریوش توجه خاصی به آن داشت. نظم دادن انسانی به مالیات های کشوری یکی دیگر از مهم ترین اقدامات داریوش بزرگ است. به گفته پلوتارخ مورخ نامی سالهای 46 تا 120 پس از میلاد همه ساله از کشورهای مختلف هدایایی به دربار شاهنشاهی ایران می آوردند تا اینکه داریوش مقدار مالیات را برای هر ایالت معین کرد. سپس مامورانی را فرستاد به ایالتهای امپراتوری تا ببینند چه مقدارمردم توانایی پرداخت مالیات را دارند؟ آیا مبلغ تعیین شده فشاری را بر مردم تحمیل نمی کند؟ سپس ماموران یه حضور شاهنشاه آمدند گفتند همه قادر هستند این مبلغ را بپردازند. با این حال داریوش بزرگ دستور داد همان مقدار را هم نصف کنند. که درباریان علت را پرسیدند. وی پاسخ داد ممکن است شهربانان هم برای خود مبلغی از مردم به صورت غیر قانونی دریافت کنند پس باید این را در نظر گرفت.
ساخت راه شاهی با زیرسازی اصولی و مستحکم به طول 2700 کیلومتر یکی از شگفت انگیز ترین کارهای وی در 2500 سال پیش به حساب می آید. این راه از شوش به سارد در نزدیکی مدیترانه بود. زیرسازی مستحکم این راه که بسیار شبیه به آسفالتهای امروزی است از نبوغ امپراتوری داریوش بزرگ و برگزیدن اصولی ترین شیوه حکومتی و راه سازی به حساب می آید. ماریژان موله اولین راه شوسه و زیر سازی شده در جهان را به داریوش نسبت داده است .
آباد سازی مصر از دیگر اقدامات وی بود. مصر به مدت 121 سال یکی از ایالتهای ایران به حساب می آمد که داریوش آنرا سامان و گسترش داده بود. داریوش نگاهی مثبت به مصرکهن داشت و در نوسازی آنجا تلاشی بسیار کرد. وی هیچگاه معابد آنان را ویران نکرد و به آنان آزادی در گزینش دین داد. وی در مراسم عزای ملی مصریان ( آپیس ) شرکت کرد و هزینه هنگفتی را برای اجرای ان مراسم تعیین نمود. سپس به نزد معابد آنان رفت و به خدای مصریان احترام گذاشت و معبد خدای بزرگ مصر ( آمون ) را به کلی بازسازی کرد. داریوش مدرسه طب مصر را که مدتها بسته بود و استادانش از کار بیکار شده بودن را دوباره گشود و "اودجاهور" را مامور رسیدگی به آنجا کرد. سپس استادان و افراد برجسته علمی جهان را به آنجا دعوت کرد تا در آنجا یک مرکز بین المللی طب راه اندازی کند. اودجاهور در نوشته ای که از خود بر جای گذاشته گفته است : شاهنشاه داریوش فرمان داد که همه چیز خوب به دانش آموزان و استادان داده شود تا پیشیه و کاردانی خود را گسترش دهند. شاهنشاه این کار را کرد زیرا فضیلت علم و دانش را میشناخت. روش برجسته مدیریت و فرهنگ ایرانی داریوش بزرگ سه قرن در مصر باقی بود.
کارول نوشته است: با وجود برچیده شدن حكومت ایرانیان بر مصر در سال 404 پیش از میلاد، مصریان تا دهها سال پس از آن هم خود را از اتباع امپراتوری ایران می دانستند. مصر توسط کامبوزیا (کامبیز- کمبوجیه ) دوم پسر کوروش بزرگ بدلیل کشتار عده ای ایرانی تصرف شده بود. وی شرق لیبی و شمال سودان را هم برخاك مصر اضافه کرده بود و مصر را که سالها به دو بخش علیا و سفلی تقسیم شده بود و دارای دو حكومت جدا از هم بود به صورت یك آشور واحد درآورده و داریوش بزرگ شهر ممفیس را پایتخت مصر واحد قرار داده بود. داریوش بزرگ طرح تعلمیات عمومی و سوادآموزی را اجباری و به صورت کاملا رایگان بنیان گذاشت که به موجب آن همه مردم می بایست خواندن و نوشتن بداند. وی اینگونه می اندیشید که پادشاه زمانی میتواند در اندیشه آباد ساختن کشور باشد و ویرانی ها را آباد کند که مردمانش از شعور و سواد کافی برخوردار باشند و اقدامات شاهنشاه را برای اقتدار کشور درک کنند. ( پرفسور هرتسفلد )
هنر هخامنشی در زمان داریوش بزرگ به منتهی عظمت خود رسید و داریوش شاه تمام هنرهای آسیا را برای شاهنشاهی ایران استفاده نمود. از گاوهای بالدار عظیم الجسته در شوش یا کاخهای هنر خاورمیانه در پرسپولیس یا کاخهای سلطنتی شوش یا سنگتراشه های بیستون و غیره. وی شاهی مقتدر و هنر دوست نامیده شده بود که ایران را به سبک شگرفی اداره نمود. مورخین یونانی نوشته اند وی هنری را در پارسه اجرا کرد که دیگر بالاتر از آن ممکن نبود و عالی ترین شکل ممکن را وی پیداه کرد .
داریوش بزرگ در پایئز و زمستان 518 - 519 قبل از میلاد نقشه ساخت ابنیه های شگفت انگیز پرسپولیس را طراحی کرد و با الهام گرفتن از اهرام مصر و دیگر هنرهای آسیایی که همگی زیر مجوعه ای از ایران بودند نقشه آن را با کمک چندین تن از معماران مصری بروی کاغذ آورد و یادگاری خارق العاده به نام کاخهای پرسپولیس بنا کرد که ساخت آن 65 سال به طول انجامید، ولی زندگی اهورایی وی کفای دیدن پایان کاخ را نداد. وی با این اندیشه که ایران با تمدنی کهن و شاهنشاهی قدرتمندی همچون ایران که مناطق زیادی از آسیا را به زیر پرچم ایران در آورده است شایسته یک مرکز قدرتمند با طراحی فوق العاده است که تا هزاران سال برای آیندگان بماند و آنان درس عبرت بگیرند و راه نیاکان خود را ادامه دهند.
می بینیم که بعد از گذشت 2500 سال از ساخت پرسپولیس با وجود ویران شدنش توسط اسکندر گجستک و آتش کشیدن آن هنوز با قدم نهاندن در این یادگار داریوش شاه ابهت این مکان انسان را تحت تاثیر قرار میدهند و همگان این وطن پرستی آنان را ستایش میکنند. نکته مهم این ساختمانها بزرگ رعایت حقوق انسانی کارگران و معماران است که داریوش شاه تمام مزایا و حقوق روزانه آنان را بر کتیبه ها نوشته است. داریوش بزرگ در هر سال برای ساخت کاخ به کارگران بیش از نیم میلیون طلا مزد می داده است که به گفته مورخان گران ترین کاخ دنیا محسوب میشده. این در حالی است که در همان زمان در مصر کارگران به بیگاری مشغول بوده اند بدون پرداخت مزد که با شلاق همراه بوده است.
داریوش بزرگ برای ساخت کاخ پرسپولیس که نمایشگاه هنر آسیا بوده 25 هزار کارگر به صورت 10 ساعت در تابستان و 8 ساعت در زمستان به کار گماشته بود و به هر استادکار هر 5 روز یكبار یك سكه طلا ( داریك ) می داده و به هر خانواده از کارگران به غیر از مزد آنها روزانه 250 گرم گوشت همراه با روغن، کره، عسل و پنیر میداده است و هر 10 روز یكبار استراحت داشتند. (جای بسی تاسف است که ما ابداع کننده این قوانین را ملل غرب بدانیم، حال آنکه خود وضع کننده این قوانین بوده ایم. بنجامین فرانکلین یکی از اولین رئیس جمهورهای آمریکا کتابی در رابطه با کورش کبیر داشته که همیشه با خود حمل می کرده - رجوع شود به برنامه ای از نشنال جئوگرافیک در رابطه با بنجامین فرانکلین)
حس ملی گرایی و وطن پرستی داریوش بزرگ در برابر کشوری مقدس همچون ایران از دیگر سرمشق های این ابر مرد تاریخ است. هرودوت میگوید هرگز یک پارسی از خدای خود برای شخص خویشتن آروزی سلامتی و نیکی نمیکند بلکه او درخواست سعادت برای تمام ملت پارس - برای کشور پارس و سپس برای شاه پارس میکند آنگاه خود را مشمول این دعا میداند. به گفته پرفسور گیریشمن حس وطن پرستی داریوش بزرگ در درجه عالی و به شکل بی سابقه ای نمایان است و همه هم و غم او آرزوی ایرانی بود بدون شورش، با اقتدار شاهنشاهی بزرگ، مردمانی که در صلح زندگی کنند، برده داری و غلامی در آنجا نباشد، کشور در قحطی به سر نبرد و مردمان آزادی انتخاب دین داشته باشند. این گفته در کتیبه های وی به روشنی دیده میشود و می بینیم که تلاش وی برای این امر مهم به حقیقت پیوست و شاهنشاهی وی در تاریخ به صورت بی سابقه به ثبت رسید.
برجسته ترین اقدام داریوش بزرگ بنیانگذاری نیروی دریایی ارتش ایران برای نخستین بار در تاریخ آریا بوده است. به گفته هرودوت داریوش 2 گروه اکتشافی به دریا گسیل داشت. یکی از هند به دریای عمان و دریای سرخ و سپس از رود نیل روانه دریای مدینترانه نمود. گروهی را تا دریای اژه در کنار ایتالیا و از طرف دیگر گروهی را تا نزدیکی آفریقا فرستاد. این اقدام داریوش بزرگ به حدی به سرعت پیشرفت کرد که در زمان لشگر کشی تاریخی خشیارشا به اروپا به گفته هرودوت 4000 تا 5000 هزار ناوگان دریایی ارتش شاهنشاهی ایران روانه اروپا شده بود. (هرودوت به طور کلی به ایرانیان خصومت بسیار می ورزید و این را می توان از کتابهایش پیدا کرد. او برای بزرگ کردن شکست یونانیان از ایرانیان اینگونه نوشته که تعداد ایرانیان به بالای یک میلیون نفر می رسید. حال آنکه در دنیای آن زمان گردآوری ارتشی به آن بزرگی، خرجی بسیار داشته - برای اطلاع بیشتر لطفاً رجوع شود به کتاب سرزمین جاوید جلد اول - ترجمه زنده یاد ذبیح الله منصوری) که خشیارشا آنان را به 4 دسته تقسیم کرده بود : " ناوگان جنگی" برای پرتاب گوی های آتشین، ناوگان سرگور برای دنبال کردن دشمن و تعقیب آنان، ناوگان بارکش برای جابجایی ارتش و سربازان، و ناوگان مهندسی برای جابجایی وسایل مهندسی برای پل سازی و کانال زدن و اقدامات مهندسی نظامی.
تقویم آنونی ( ماه 30 روز ) به دستور داریوش بزرگ پایه گذاری شد و او هیاتی را برای اصلاح تقویم ایران به ریاست دانشمند بابلی “دنی تون” بسیج کرده بود. بر طبق تقویم جدید داریوش روز اول و پانزدهم ماه تعطیل بوده، و در طول سال دارای 5 عید مذهبی و 31 روز تعطیلی رسمی که یكی از آنها نوروز و دیگری سوگ سیاوش بوده است ( ماریژان موله و پرفسور هرتزفلد ).
از دیگر اقدامات مهم داریوش شاه ابداع خط میخی پارسی باستان است. وی خطوط بین المللی ( ایلامی - بابلی ) را در ایران رواج داد و یک خط مشترک برای قلمرو شاهنشاهی ایران توسط اندیشمندان ایرانی ساخت که نام آنرا میخی پارسی نام نهاد که به زودی در 28 کشور جهان رونق یافت. ( هرودوت )
داریوش بزرگ پادگان و نظام وظیفه را در ایران پایه گذاری کرد و به مناسبت آن تمام جوانان چه فرزند شاه و چه فرزند وزیر باید به خدمت بروند و تعلیمات نظامی ببینند تا بتوانند از سرزمین پارس دفاع کنند.
داریوش بزرگ برای اولین بار در ایران وزارت راه، وزارت آب، سازمان املاك، سازمان پست و تلگراف ( چاپارخانه ) را بنیان نهاد که این اقدام وی نخستین وزارت پست سریع جهانی شناخته شده است. علاقه به آبادی، رونق کشاورزی و سرسبزی از دیگر خصوصیات برجسته داریوش بزرگ بود. وی شهربان ( ساتراپ ) ایالت های خود را به موظف به کاشت درختان و رونق کشاورزی میکرد. در نامه ای که باستان شناسان آنرا پیدا کرده اند و پرفسور ایران شناس گیریشمن آنرا به چاپ رساند داریوش بزرگ به حاکمان روسیه و آسیای صغیر چنین فرمان میدهد: من نیت شما را در بهبود بخشیدن کشورم به وسیله انتقال و کاشت درختان میوه در آن سوی فرات و در بخش علیای آسیا تقدیر و سپاس میگویم. داریوش بزرگ برای جلوگیری از قحطی آب در هندوستان که جزوی از ایران بوده سدی عظیم بروی رود سند بنا
نهاد و مرمان آنجا را از خود خشنود نمود و جلوی قحطی را گرفت.
در طول سلطنت داریوش بزرگ 242 حكمران بر علیه او شورش کرده بودند و او پادشاهی بوده که با 242 مورد شورش مقابله کرد و همه را بر جای خود نشاند و مانع از تجزیه ایران توسط حکمرانان خائن شد و عدالت و یکپارچگی ایرانی را در سرتاسر کشور بسط داد. او در سال آخر پادشاهی به اندازه 10 میلیون لیره انگلستان ذخیره مالی در خزانه دولتی بر جای گذاشت. احترام داریوش شاه به زنان و حفظ حقوق آنان از دیگر اقدامات برجسته وی به حساب می آید. طبق گفته پرفسور گیل استاین - دکتر دیوید استروناخ - پرفسور ریچای فرای و پرفسور علیرضا شاپور شهبازی ( موسسه شرق شناسی شیکاگو و موزه ایران باستان ) داریوش بزرگ برای بنا نهادن ساخت کاخهای پارسه از زنان به عنوان یکی از مهم ترین نیروهای کاری استفاده می کرد. به شکلی که در چندین مورد کتیبه بدست آمده نوشته شده است که زنی در اینجا مسئول بیش از 100 نفر کارگر مرد بود و یا زنی دیگر به دلیل مهارت شغلی اش حقوقی معادل 3 مرد دریافت میکرد. یا در کتیبه ای دیگر آمده زنان کارگر باردار در ساختن پارسه از حقوق شاهنشاهی برای استراحت و بارداری استفاده کردند.
از دیگر اقدامات داریوش بزرگ دادن پناهندگی سیاسی به فیثاغورث بود که بدلایل مذهبی از کشور خود گریخته بود و به ایران پناه آورده بوده است و سپس توسط داریوش بزرگ دارای یك زندگی خوب همراه با مستمری دائم شده بود.
داریوش برای سهولت رفت و آمد میان ایران وایالت مصر دستور داد که میان دریای سرخ و رود نیل آبراهی ( کانال سوئز کنونی ) بسازند که آثار آن و کتیبه مربوط به اتمام این آبراه که صدها سال دایر بود و بر اثر توفان شن پر شده است به دست آمده و موجود است. (رجوع شود به برنامه ای از نشنال جئوگرافیک در رابه با کانال سوئز) در طول این کانال تخته سنگهای تراشیده شده به دست آمده که در آنها تاریخ اتمام هر قطعه از آبراه حك شده است و این سنگها در دست است. در یك سنگ نبشته آمده است که روز افتتاح آبراه، 26 آشتی از آن عبور کردند و این نوشته به چهار زبان و دو خط است (میخی و هیروگلیف). از همین دوران اثری به دست آمده که عبارت است از مخلوطی از علامت ایران (بالهای باز شده مرغ با سرانسان و کلاه پارسی) و علائم قدیم مصر علیا و مصر سفلی که نشانه وحدت مصر واحد با امپراتوری ایران است. لوح در قرن 20 به دست آمده است. وی در سنگنبشته هایش در « دریای سرخ - نیل » داریوش به مناسبت پایان آبراه مصر خود را داریوش پسر ویشتاسپ هخامنش (ویشتاسپ در فارسی امروز به گشتاسپ تبدیل شده است) خوانده که از همان زمان احترام عمیق به پدر و بكار رفتن نام او پس از نام فرد در جهان رواج یافته است. معبدی که داریوش در مصر ساخت، هنوز تقریبا به طور کامل درمنطقه واحه موجود است. وی به ادیان مصر احترام گذاشت و هیچگاه دین مزدیسنای ایرانی ( زرتشت ) را در آنجا تبلیغ نکرد.
از دیگر یادگارهای داریوش بزرگ ستایش مصریان از وی بود. زیرا داریوش شاه - مردمان و کارگران و بردگان مصر را رهایی بخشید و خود در راس فرعونهای مصر شاه آنجا شد. کتیبه ای از کاهنان مصری باقی است که استاد پیرنیا در کتاب تاریخ ایران باستان آنرا اینگونه ترجمه کرده است :
داریوش زاده نیت و متولی سائیس شهر خدایان مصر است. کارهایی که خدا به اراده خویش آغاز کرده بود داریوش به اتمام رساند. وقتی داریوش در شکم مادرش بود نیت ( خدایان مصر ) او را فرزند خود دانست. داریوش دست در کمان به سویش برد تا دشمنان خدای را بر اندازد. او نیرومند است و دشمنانش را در همه سرزمینها نابود خواهد کرد. شاه مصر داریوش است که تا ابد جاوید بماند. شاه بزرگ پسر ویشتاسب هخامنشی. او فرزند خدایان است که نیرومند و جهانگیر است پس مردمان سرزمینهای دور برایش هدایا می آوردند و برایش خدمت میکنند.
داریوش بزرگ ایران را به ایالتهای بسیاری تقسیم کرد و در راس همه ایالتهای دولت مقتدر شاهنشاهی ایران را قرار داد. برای هر ایالت شهربان مقرر فرمود. برای هر شهربان دبیری گذاشت. در پایان در کل امپراتوری اشخاصی را گمارد تا وظع کشور را بررسی کنند و خطاها و کارهای غیر قانونی شهربانان را گزارش دهند. این افرار گوشهای شاه نامیده میشدند. به گفته پرفسور گیریشمن در کتاب ایران از آغاز تا اسلام این کار وی مورد ستایش همگان شده بود. زیرا دولت مردان از ترس این افراد که با لباسهای شخصی در جامعه بودند از هر اقدام غیر قانونی سرباز میزدند. پاداش به نیکو کاران و وطن پرستان و کیفر دادن به خائین از دیگر اقدامات داریوش بزرک بود. زوپیر سردار برجسته ایرانی یک نمونه از این صداق ها بود. زوپیر پسر مگابیز یود. هرودوت مینویسد به داریوش خبر رسید که بابل شهر متمدن جهان آن روز که جزوی از ایران کورش بود سر به شورش نهاده است و مردان بابلی زنان خودشان را در منطقه ای گرد آورده اند و همگی را خفه کرده اند. چون این خبر به داریوش بزرگ رسید وی لشگری بزرگ روانه بابل کرد. ولی شهر بابل دیوارهای بسیار بلندی داشت و نتوانستند وارد شوند. ماهها ارتش شاهنشاهی ایران در کنار دیوارها منتظر ماند ولی نتوانست وارد بابل شود. تا اینکه زوپیر نقشه ای کشید و گوشها و بینی خود را برید و خود را با ضربات شلاق آغشته به خون کرد و به پیش داریوش شاه رفت. شاهنشاه از دیدن این منظره سردار خود تاسف خورد و گفت چه کسی تو را چنین کرد؟ وی پاسخ داد من این کار را برای گشودن درب بروی سپاه ایران زمین کرده ام و هم اکنون به سوی بابل می روم و خود را فراری خطاب میکنم که داریوش من را چنین کرده است. داریوش شاه پاسخ داد به خدای که من راضی به این نبودم که تو با خود چنین کنی و حاضر بودم از بابل صرفه نظر کنم. نقشه زوپیر عملی شد و بابلی ها وی را به درون شهر راه دادن و به وی لشگری برای مبارزه با داریوش دادند که در 2 نوبت وی 2000 نفر از ارتش شاهنشاهی را کشت تا شک ها به یقین تبدیل شود. زوپیر در سومین نبرد با ایرانیان دروازه شهر را گشود و بابل توسط سپاه وطن پرست داریوش فتح شد. داریوش در فرمانی تاریخی زوپیر را بالاترین وطن پرست ( بعد از کورش بزرگ ) نامید و خاندان وی را برای همیشه مورد حمایت دولت قرار داد و هر ساله هزاران سکه به خاندان وی عطا نمود. با تمامی این اقدامات شگفت انگیز و قدرت جهانی داریوش بزرگ او هیچگاه خود را در کتیبه هایش - خدا یا فرزند خدا نخواند و در سنگ نبشته هایش همیشه این قدرت جهانی ایران را مدیون خداوند ( اهورامزدا ) دانسته است. در حالی که شاهان سامی آنروزگار یا فرعونهای مصر و شاهان بابل با جلوس بر تخت بدون وقفه ای خود را فرزند خدایان میخواندند. نمونه بارز این مهم اسکندر گجستک است که به گفته مورخین یونانی پس از تصرف ایران وی خود را خدا نامید و فرزند پدر بودنش را رد کرد و گفت که خدایان با مادر من همبستر شدند و من زائیده شدم و همگی باید مرا ستایش و پرستش کنید.
یکی دیگر از لشگر کشی های وطن پرستانه داریوش عظیمت به سرزمین سکاها بود. سکاها به گفته هردوت پدر تاریخ جهان یکی از خونخوارین اقوام بشریت بودند. زن در بین این اقوام مشترک بود. سکاها از پیش از به قدرت رسیدن کورش بزرگ همه ساله به ایران تجاوز میکردند و سرمایه های ایران را به یغما می بردند. ولی کورش توانست تا مقدار زیادی دست آنان را از ایران کوتاه کند. داریوش در ادامه سرکوب وحشیگری های آنان و انتقام از سکاها لشگری به اروپا مرکز سکاها کرد. داریوش پلی عظیم بین قاره آسیا و اروپا بنا کرد و در کنار آن پل کتیبه ای نوشت به این مضمون:
داریوش – شاه ایرانیان و آسیایی ها این پل را بروی رود تایی بنا کرد. رودی بسیار زیبا و بزرگ.
ولی ارتش داریوش بدلیل موقعیت سوق الجیشی سرزمین سکاها نتوانست مستیقم با آنان روبرو شود و در نهایت به کشور بازگشتند.
مردم فریبکار دروغ میگویند به این اندیشه که از فریب دیگران بهره مند شوند و سود مادی نصیب شان شود. مردمان فریبکار راست میگوند زیرا در انتظار پاداش راستگویی خویش هستند تا دیگران را از خود خشنود سازند تا آنان را مورد اعتماد بدانند. پس در همه حال هشیار باشید و با خرد و شعور و منطق گفته ها را بررسی کیند.
برگرفته از:
تاریخ هرودوت - اوانس - ترجمه وحید مازندرانی
ایران از آغاز تا اسلام - پرفسور گیریشمن
سرزمین جاوید - پرفسور هرتزفلد - ماریژان موله - ترجمه زنده یاد ذبیح الله منصوری
آرمانهای شهریاران ایران باستان - دلفگانگ گنادت - ترجمه سیف الدین دولتشاه
ایران باستان - استاد پیرنیاجمعه 22 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 11:22 :: نويسنده : علیرضادر طی چهار قرن، دولت ساسانی یکی از دو دولت بزرگ جهان متمدن آن روز (در آسیای غربی) بودهاست که مرزهای آن در مشرق، تا دره رود سند و پیشاورو در شمال شرقی، گاهی تا کاشغر کشیده شده بود. در شمال غربی، تا کوههای قفقاز و دربند در ساحل دریای خزر و گاهی هم، تا دریای سیاه میرسید و در مغرب، رود فرات به طور کلی مرز این دولت با حکومت روم و جانشین آن یعنی روم شرقی با بیزانس بود. البته گاهی این مرز خیلی فراتر از رود فرات میرفت و گاهی هم به این سوی فرات منتهی میشد، ولی صرف نظر از کششها و فشردگیها میتوان رود فرات را مرزی طبیعی میان دو دولت بیزانس و ساسانی دانست.
تورج دریایی، استاد رشته ایرانشناسی در دانشگاه کالیفرنیا در ارواین، و نویسنده کتاب «ایران ساسانی: ظهور و سقوط یک امپراتوری» به زبان انگلیسی، میگوید که میراث ساسانیان برای ایران بسیار بزرگتر از شکست در برابر اعراب است.[۱][۲] میراث مهمی که ساسانیان برای ایران به جا گذاشتند، به گفته او، شکل گیری مفهوم ایران به عنوان یک فرهنگ و ملت است.[۳][۴] یکی از عناصر مهم شکل گیری این مفهوم پیدایش خداینامه در زمان ساسانیان است. این همان کتابی است که شاهنامه از آن سرچشمه گرفتهاست.آقای دریایی میگوید: «اهمیت دیگر ساسانیان این است که در زمان خسرو انوشیروان در همان قرن سوم، تاریخ ملی ایران به نام خداینامه تدوین میشود. و آن تاریخ و یادی است از گذشته، آنچه که ایرانیان بودند، از کجا آمدند، چگونه جهان آغاز شد، تا زمان فروپاشی شاهنشاهی ساسانی.»[۵][۶]
روابط با بیزانس
دولت بیزانس که در مشرق متصرفات خود با دولتی نیرومند مانند دولت ساسانی سروکار داشت و آن را قویترین خصم خود میدانست، گرفتاریهای زیادی هم در مغرب و هم در شمال متصرفات خود به خصوص در اروپا داشت. این گرفتاریها مانع میشد که دولت بیزانس همه توجه خود را مصروف مرزهای شرقی خود کند و به همین سبب، دولت ساسانی مانند دولت اشکانی توانسته بود پایتخت خود را تیسفون در کنار دجله قرار دهد و از نزدیکی پایتخت به مرزهای دشمن بیمی نداشته باشد. دولت ساسانی هم در مشرق و شمال مرزهای خود، گرفتاریهای زیادی داشت که گاهی به مرحله خطرناک و تهدیدکنندهای میرسید. بدینگونه سیاست خارجی دولت ساسانی در سرتاسر این جهان قرن، در «روابط با شرق و غرب» خلاصه میشد. اما دولت ساسانی در این مدت خود را به حد کافی نیرومند نشان داد و توانست مملکت ایران را از آسیبهای مخرب و خطرناک نگهدارد و در داخل مملکت برای مردم ایران زندگی مرفه قرین با امنیت تامین کند.
این حکومت، فرهنگی در زمینه سیاست و مملکتداری و اخلاق و روابط سالم اجتماعی و هنر به وجود آورد که پس از انقراض و اضمحلال سیاسی، اثر خود را در نسلهای بعدی و فرهنگی اقوام مجاور، به طور بارزی نشانداد.
با اینکه دشمنان شناخته شده دولت ساسانی، دولت متمدن بیزانس و دولتهای نیمهمتمدن شمال و مشرق کشور بودند، سقوط این دولت نه از سوی این دشمنان بلکه از جانبی بود که هرگز انتظار آن نمیرفت و آن دولتی بود که جنبه نظامی آن از اقوام بیابانگرد بود. دولت اسلامی که در اوایل قرن هفتم میلادی در مدینه تشکیل شده بود، دولت قدرتمندی بود که تسلط آن بر ممالک مجاور، مانند تسلط اقوام بادیهنشین و صحرانورد دیگر موقتی نبود، زادگاه دولت ساسانی بود. چنانکه معلوم است در دولت پارتی یا اشکانی در ایالات و ولایات مختلف ایران، حکومتهای محلی نیمهمستقلی بودند که از لحاظ سیاست خارجی تابع دولت مرکزی بودند که دولت سلطنتی بود و در راس آن شاهنشاه قرار داشت. در ایالت پارس نیز چنین حالتی وجود داشت. از این پادشاهان مانند اردشیر، دارا و منوچهر (در صورتهای قدیمی آن) روی آن نوشته شده و نشان میدهد که یاد پادشاهان هخامنشی و اساطیری در میان حکام محلی زنده بودهاست. وجود بناهای عظیم تخت جمشید و بناهای دیگر در زندهبودن خاطرات گذشته در میان فرمانروایان پارس به طور قطع موثر بودهاست. بر روی سکههای قدیمیتر، عنوان این پادشاهان به خط آرامی درفشی که به احتمال همان درفش کاویان است دیدهمیشود. بنابر تاریخ طبری (که منقول از خداینامه است) در اواخر حکومت اشکانیان، در ایالت پارس حکام متعددی بودهاند و در ناحیه استخر حکومت در دست خاندان بازرنگی بودهاست. در این زمان که مقارن ظهور اردشیر بوده، مردی به نام
ساسان
ساسان که نام خاندان ساسانی از اوست، به گفته طبری، صاحب (نگهدار) آتشکده استخر بودهاست که به نام یا آناهید معروف بود. در کتیبه سهزبانه کعبه زرتشت که به دستور شاپور اول–پادشاه ساسانی– نقش شدهاست، ساسان عنوان «خدا» دارد که به معنای «خدای آفریننده جهان» نیست، بلکه عنوان سلطنتی باید باشد (مانند اعلیحضرت. رجوع شود به «میراث ایران»، فرای، ص۲۰۸ و نیز کلماتی چون خانه خدا و کدخدا و در مقیاس بالاتر یعنی کشور خدا = پادشاه). شاپور در این کتیبه خود را نیز «خدا» ولی پرستنده مزدا خوانده که دلیل کافی بر این است که مقصود از «خدا» معنای مصطلح امروزی آن نبودهاست. شاپور پدرش اردشیر را نیز خدا و پرستنده «مزدا» و شاهنشاه ایرانیان معرفی کرده، درحالیکه خود را «شاهنشاه ایرانیان و جز ایرانیان» خوانده و جد خود بابک را فقط شاه نامیدهاست. این به آن معنی است که بابک فقط یک حاکم یا شاه محلی بوده و حکومت اردشیر از سرزمین واقعی ایرانیان تجاوز نکرده بودهاست. همچنین فقط شاپور در این کتیبه نذورات و قربانیهایی برای ارواح خاندان و خویشان سلطنتی دستور داده، از ساسان نام برده ولی او را «شاه» نخوانده. میتوان از این نکته چنین استنباط کرد که آنچه در کارنامه اردشیر بابکان و در شاهنامه فردوسی آمده (درباره اینکه ساسان پدر واقعی اردشیر بودهاست) به حقیقت نزدیکتر است. در این دو روایت که قسمت بیشتر آن افسانهاست، ساسان از تبار شاهان کیان معرفی شده که پس از آوارگی و دربهدری پدرانش، از هند به ایران آمده و چوپان بابک پادشاه پارس شده و بابک پس از دیدن خوابی، دختر خود را به ساسان داده و اردشیر از این ازدواج به وجود آمده و بابک او را پسر خود خواندهاست. به همین سبب شاپور در کتیبه خود صورت رسمی را که اردشیر پسر بابک بوده آورده، اما از ساسان به عنوان جد بزرگ خود یاد نکردهاست. البته بودن ساسان از تبار کیانیان و آوارگی نیاکان ساسان و چوپان بودن او افسانه است.[۷]
اردشیر یکم
اردشیر بابکان «اردشیر یکم» { ۲۲۶ تا ۲۴۰ میلادی} در زمان پادشاهی اردوان پنجم، به پادشاهی اشک بیست و نهم در صحنه نبرد کشته شد «۲۲۴ میلادی». بدین ترتیب سلطنت ایران در کف اردشـیر بابکان قرار گرفت.
اردشیر بابکان به تلافی شکستهایی که اشکانیان در اواخر حکومتشان از رومیان میخوردند به روم لشکر کشید (در این زمان تراژان امپراتور روم بود) او رومیان را شکست داد و نصیبین، حران و ارمنستان را تصرف کرد.
به طور کلّی کارهای اردشیر در زیر خلاصه میشود:
- تقسیم مردم به طبقات مختلف و تعیین حداقل معیشت و امکانات
- احیای سپاه جاویدان مانند هخامنشیان
- توجّه ویژه به امنیت عمومی توسط مامورانی که از مرکز به نقاط مختلف فرستاده میشدند
- تصرف هند تا پنجاب
بابک نیز بنابر روایت طبری، منصب روحانی ریاست آتشکده آناهید را دارا بود و از زنش که رودک یا روتک نام داشت، اردشیر بهوجود آمد. البته بابک پسر دیگری هم به نام شاپور داشته که ظاهراً بزرگتر از اردشیر بودهاست. گزهر یا گوچثر، پادشاه بازرنگی، غلامی اخته به نام «تیرا» داشت که «ارگبذ» شهر دارابگرد بود. (ارگبذ به معنی کوتوال یا صاحب و دارنده قلعه میباشد). بابک که هنوز شاه یا حاکم نبود و فقط نگهدار آتشکده استخر بود، از گزهر خواست که تیرا فرزند او (اردشیر) را تربیت کند تا بتواند پس از او ارگبذ دارابگرد گردد. اردشیر پس از تیرا ارگبذ دارابگرد شد ولی به آن اکتفا نکرد و حکومت خود را به تدریج به شهرهای مجاور بسط داد و سرانجام برخود گزهر عاصی شد و از پدرش بابک خواست تا او گزهر را بکشد. بابک پس از تحقق خواست اردشیر، از مردم ماد و پادشاهان آدیابنه و کرکوک متحد شدند و سرانجام دولت پارت را برانداختند. از این گفته برمیآید که بابک در آغاز مخالفت با اشکانیان، از ایشان شکست خورده بود. پس از مرگ بابک، شاپور (پسر بزرگتر او) به حکومت رسید ولی در اثر حادثهای کشتهشد و اردشیر حکومت پارس را بهدست آورد ومخالفان خود را در پارس یکی پس از دیگری مغلوب کرد و بعد از آن به کرمان حمله برد و پادشاه آن را که بلاش نام داشت دستگیر نمود. پس از آن، یکی از پسران خود را که اردشیر نام داشت حاکم کرمان کرد و سپس بر سواحل خلیج فارس مسلط شد. اردوان شاهنشاه اشکانی، پس از شنیدن اعمال خودسرانه اردشیر، نامه تهدیدآمیزی به او نوشت و پادشاه اهواز را مامور کرد که او را دستگیر کند. پادشاه اهواز در محل اردشیر خره(از نواحی پارس) از ابر سام (فرستاده اردشیر) شکست خورد. اردشیر به اصفهان حمله کرد و پادشاه آن را که
میسان با میشان یا مسنه و خاراکنه، از دیرباز برای خود دولتی مستقل داشت که البته از شاهنشاه اشکانی اطاعت میکرد. تاریخ تصرف میسان یا مسنه، در سال ۲۲۳ مسیحی بودهاست. جنگ سرنوشتساز میان اردوان و اردشیر در صحرای «هرمزدجان» یا «هرمزدگان» رویداد که موقعیت آن معلوم نیست ولی آن را در خوزستان دانستهاند.
«ویدن گرن» خاورشناس سوئدی آن را در گلپایگان امروزی میداند. پسر اردشیر – شاپور- در جنگ با اردوان شجاعت زیادی از خود نشانداد و کاتب یا وزیر اردوان را به دست خود کشت. پس از شکست قطعی اردوان، ارمنستان و بینالنهرین و ماد بزرگ با آذربایجان به دست اردشیر افتاد. اردشیر بر تیسفون پایتخت دولت اشکانی در ساحل دجله دست یافت و آنرا پایتخت خود قرار داد.
در ساحل غربی دجله، از دیر باز شهر سلوکیه وجود داشت که در سال ۳۱۲ پیش از میلاد به وسیله «سلوکوس نیکاتور» بنا شده بود و از مراکز فرهنگی و بازرگانی مشرق زمین بود. این شهر در سال ۱۶۴م. از سوی رومیان ویران گردید و به همان حال بود تا آنکه اردشیر پس از فتح تیسفون آن را از نو بازساخت و نام آن را «وه اردشیر» یا «به اردشیر» گذاشت. همان که آن را به عربی «بهرسیر» میخواندند و از جمله هفت شهر پایتخت ساسانیان گردید که به سریانی «ماحوزی» و به عربی «مداین» خوانده میشد. تصرف ارمنستان به دست اردشیر به آسانی صورت نگرفتهاست و بعضی میگویند: تصویری که از اردشیر و شاپور در سر راه سلماس به ارومیه بر سنگ کنده شده به یادبود فتح ارمنستان به دست اردشیر بودهاست. شاید بتوانیم این نقش را از زمان شاپور اول بدانیم نه اردشیر، زیرا فتح نهایی ارمنستان به دست اردشیر نبوده و در زمان شاپور اتفاق افتادهاست. چنانکه گفتیم شاپور پدر خود (اردشبر) را در کتیبه کعبه زرتشت، «شاهنشاه ایرانیان» و خود را «شاهنشاه ایرانیان و جز ایرانیان» خواندهاست.
چنانکه قبلاً هم اشاره شد، شاهنشاهی اردشیر بنا بر محاسبه نلد که ۲۶ سپتامبر سال ۲۲۶ م. بودهاست و این، همان سالی است که در آن اردشیر به سلطنت رسیده و مطابق است با سال ۵۳۸ سلوکی. شاید این سال، شکست اردوان و یا سال فتح تیسفون و پایتخت شدن آن باشد. بعضی تاریخ شکست اردوان را بنابر محاسباتی که کرده ۲۸ آوریل ۲۲۴ م. گفتهاند و در این صورت سال ۲۲۶ م. باید سال تصرف تیسفون باشد که شاهنشاهی اردشیر در آن روز مسجل شدهاست. اردشیر پس از فتح ولایات غربی، متوجه مشرق ایران شد و سیستان و گرگان و ابرشهر (نیشابور) و خوارزم و مرو و بلخ را گرفت و به پارس بازگشت. در آنجا پادشاهان کوشان و طواران و مکران رسولانی نزد او فرستادند و اظهار انقیاد کردند. این میرساند که اردشیر به این نواحی نرفتهاست و چون اشکانیان را برانداخته بود، ممالک و ایالات نیمهمستقل تابع یا باجگزار اشکانیان، سلطنت تازه را به رسمیت شناختهاند. اردشیر در اواخر پادشاهی خود شاپور را در حکومت شرکت داد. و این از سکههایی که نیمتنه هر دو تن بر آنها نقش بستهاست معلوم میشود.
در تاریخ طبری به پیروی از خداینامه قیام اردشیر بر اشکانیان را به سبب باز گرداندن قدرت شاهان کیانی (هخامنشی) که به دست اسکندر مقدونی برافتادهبود و زندهکردن شکوه و جلال گذشته ایرانیان ذکر کردهاست. در اینکه اردشیر از پارس، زادگاه اصلی هخامنشیان برخاسته بود و اینکه بناهای عظیم دوران شاهان ایران پیش از اسکندر همواره در چشم پارسیان بودهاست شکی وجود ندارد. همچنین هیچ تردیدی نیست در اینکه اشکانیان را به سبب طرفداری از فرهنگ یونانی که یادگار حمله اسکندر بود در پارس منفور میداشتند و این از اقدامات بعدی اردشیر در تقویت آیین زرتشتی و جاهطلبیهای او در بازگرداندن سرزمینهای شاهان هخامنشی معلوم میشود. از همین رو اردشیر پس از استوار ساختن موقعیت خود شروع به دستاندازی به متصرفات روم شرقی در سوریه کرد و در سال ۲۳۰ م. نصیبین را گشود. رومیان در سال ۲۳۲ م. به ارمنستان و بینالنهرین حمله کردند و سپاه اردشیر را شکست داد اما کشته شدن او در سال ۲۳۵ م. دولت روم را دچار آشفتگی کرد و اردشیر از این وضع استفاده نمود و در سال ۲۳۸ م. نصیبین و حران را از رومیان گرفت. ظاهرا در اواخر سلطنت اردشیر بود که شهر «هتره» یا «الحضر» (شهر مهمی در تکریت عراق)، پس از مقاومت سختی به دست ایرانیان افتاد. بعضی، فتح الحضر را به دست شاپور اول و آن را نتیجه خیانت دختر ضیزن (پادشاه الحضر) میدانند که عاشق شاپور شده بود. این قصه افسانهای ساختگی است ولی حقیقتی در آن هست وآن اینکه شهر الحضر قلعه استواری بوده و تصرف آن به آسانی صورت نگرفتهاست.
اردشیر اول پس از ۱۴ سال و ده ماه سلطنت از جهان رفت و پسرش شاپور اول به جای او بر تخت نشست (در سالی که آغاز آن سپتامبر سال ۲۴۱ م. مطابق با ۵۳۸ سلوکی بود).
اردشیر هم سرداری بزرگ و جنگجو و فاتح بود و هم پادشاهی با کفایت و سازنده و مدبر. او مملکت پهناور ایران را تحت اداره مرکزی واحدی درآورد و شهرهای زیادی را بنا و یا بازسازی کرد و به نام خود نامید. وی در تامین آسایش و رفاه و نظم مملکت کوشید و آیین زرتشتی را قدرت تازهای بخشید. همچنین از آنجا که اجداد و شاید خود او روحانیت داد و این معنی در استوار داشتن موقعیت او و شاهان بعدی ساسانی نقش مهمی داشت و موجب ثبات و پایداری آن گردید.
اردشیر یک بر پایه فرهنگ ایرانی بنا نهاد و جلو نفوذ را که از زمان سلوکیان و اشکانیان به تدریج در ایران راه یافته بود گرفت. بههمین سبب در تاریخ ایران باستان یک چهره درخشان و استثنایی است و دوام حکومت ساسانی در چهار قرن، به طور حتم نتیجه سیاست اصیل و خردمندانه اوست. او شهرهای «اردشیر خره» و «رام اردشیر» و «ریوارد شیر» را در ایالت پارس بنا نهاد و شهر «کرخا» را در «مسنا» (میسان) بازسازی کرد و آن را «استرآباد اردشیر» نام نهاد. همچنین در آن منطقه «وهشتآباد اردشیر» را ساخت که بعدها در قرن اول هجری، شهر «بصره» درجای آن ساخته شد. از شهرهای دیگری که به او نسبت میدهند «هرمزداردشیر» در خوزستان است که بعدها «هرمشیر» خوانده میشد و در «بحرین» (در قسمت ساحل شرقی عربستان) «پسا اردشیر» است که «خط» نامیده میشد و در شمال عراق «نودارشیر» یا «حزه» است.
فتوحات بزرگ در بیرون از مرزهای ایران در زمان شاپور اول ساسانی روی داد. شاپور کارهای شاهانه خود را در کتیبه سه زبانه «کعبه زرتشت» در نقش رستم جاودانی ساختهاست. او پس از آنکه پدرش (اردشیر) را از نژاد خدایگان و شاهنشاه ایران خوانده، خود را نیز پرستنده مزدا و شاهنشاه ایرانیان و غیر ایرانیان نامیده و ممالکی را که زیر تصرف او بوده چنین بر شمرده: «ایالات پارس، پارت، خوزستان (سوزیانا)، دشت میسان (مسنه)، آسورستان (عراق)، آدیابنه (حدیب، نوت خشترکان یا نوداردشیر = موصل)، عربستان (بیت عربایه، نصیبین و نواحی مجاور آن)، آذربایجان (آتروپاتنه)، ارمنستان، گرجستان، ماخلونیا (لازیکا)، بلاسگان (دشت مغان) تا قفقاز و دشت آلبانی (اران) و تمام سلسله جبال البرز، ماد، هورکانیا (گرگان)، مرگیانه (ناحیه مرو)، آریه (هرات)، و ممالک ماورای آن کرمانیا (کرمان)، سکستان (سیستان)، تورن (طواران)، مکران، پارادنه (بلوچستان)، سند و ممالک کوشان تا مقابل پشکیبور (پیشاور) و تا مرزهای کاشغر، سغدیانه و تاشکند و آن سوی دیگر دریا (در جنوب) عمان. شاپور میگوید :«ما امراء وحکام همه این بلاد متعدد را با جگزار و مطیع خود ساختیم».
شاپور یکم
شاپور یکم (۲۴۰ تا ۲۷۲ میلادی) پسر اردشیر بابکان در آغاز سلطنت با طغیان حران و ارمنستان مواجه شد. او به راحتی شورش ارمنستان را خواباند امّا مردم حران چنان مقاومتی از خود نشاندادند که سرکوب آن غیر ممکن مینمود. سرانجام با خیانت شاهزادهٔ حران دروازه باز و شاپور همه از جمله شاهزاده را میکشد. او پس از فتح حران شهرهای کرمان، خوزستان، عمان، مکران، غرب، خراسان و توران را فتح کرد.
شاپور پس از فتوحات خود متوجّه روم شد و نبردی با آن دولت کرد. در نبرد اوّل پس از تصرّف انطاکیه و نصیبین از فیلیپ عرب به پادشاهی رسید. او مصالحهای با ایران امضا کرد که در آن بینالنهرین و ارمنستان به ایران بازگردانده شود.
شاپور مانند جنگ اوّل خود از فرات گذشت و نواحی اطراف آن را تصرّف کرد و وقتی نیروهای رومی به نزدیکی اردوهای ساسانی رسیدند آنان را در چنان تنگنایی قرار داد که «والرین» امپراتور روم و بسیاری از سپاهیانش اسیر شدند. او از اسیران جنگی برای ساختن استفاده کرد و پس از شکست رومیان شهرهای آسیای صغیر، کاپادوکیه را کاملاٌ فتح و از
شاپور فتوحات خود را در جنگ با رومیان شرح میدهد و میگوید: پس از آنکه ما در حکومت خود مستقر شدیم، «گوردیان قیصر» سپاهی از گوتها و ژرمنها ترتیب داد و به آسورستان (عراق) حمله کرد. در مسیخه واقع در آسورستان، نبرد سختی درگرفت و قیصر گوردیان کشته شد و ما سپاه روم را نابود کردیم. رومیان، فیلیپ را به قیصری برداشتند و او بر سر آشتی آمد و پانصدهزار دینار تاوان جنگی پرداخت. مسیخه را (که در آن پیروز شده بودیم) «پیروز شاپور» نام کردیم (همان انبار دوره اسلامی). قیصر روم بازگری کرد و به ارمنستان زیان وارد ساخت، ما هم به متصرفات او حمله بردیم و در «باربلیسوس» (شهر بالس) شصت هزار سرباز رومی را شکست دادیم و سوریه را به باد غارت دادیم و این شهرها را از رومیان گرفتیم: آناثا (عانه)، برث هاروپان (قربه)، برثا اسپورک (حلبیه)، سورا، باربلیسوس، هیراپولیس (منبج)، حلب، قنسرین، افامیه، رفنیه، زوگما، اوریما، گینداروس، ارمناز، قابوسیه، انطاکیه، خوروس، سلوقیه، اسکندرون، اصلاحیه، سنجار، حما، رستن، زکویر، دولوک، صالحیه، بصری، مرعش (گرمانیکیا)، تل بطنان، خز و از کاپادوکیه: ستله و دومان و ارتانگیل و کلکیت و سوئیدا و فراآتا، که جمعاً سی و هفت شهر با دشتهای آن میشود.
طی جنگهای سوم با روم، هنگامی که ما به «حران و رها» حمله ور شده بودیم، قیصر «والریان» روی به ما آورد. او از شهرهای اروپا و آسیا سپاهی جمعکرد که در حدود هفتاد هزار تن میشد. در آن سوی حران و رها جنگ بزرگی روی داد که در آن ما قیصر والریان را به دست خود اسیر و عدهای از سران سپاه و سناتورها و افسران و صاحبمنصبان را در بند کردیم و آنان را به ایالت پارس بردیم. پس از آن سوریه و کیلیکیه و کاپادوکیه را ویران کردیم و سوزاندیم. در این جنگ شهرهای سمیساط، اسکندرون، کاتابولون، ایاس، مصیصه، مالون، آدانا، طرسوس، ایچل، عین زربه، نیکوپولیس، انامور، زلینون و سلفکه، توانا، قیصریه، ارگلی، سیواس، قرمان و قونیه را به تصرف درآوردیم." (بسیاری از شهرها که نامهای امروزیشان مشکوک بود، از قلم انداخته شد).
پس از شاپور اول، هرمزد اول (۱۴ سپتامبر ۲۷۲ م.) و بهرام اول (۱۴ سپتامبر ۲۷۳ م.) و بهرام دوم (۱۳ سپتامبر ۲۷۶م.) و بهرام سوم معروف به سکانشاه (پادشاه سیستان) (نهم سپتامبر ۲۹۳ م.) به ترتیب بر تخت نشستند. هرمزد اول و بهرام اول هر دو پسران شاپوراول بودند و بهرام دوم پسر بهرام اول بود. در زمان بهرام دوم، «کاروس» قیصر روم به ایران حمله کرد و تا تیسفون پیش رفت. ولی پس از مرگ قیصر، رومیان عقب نشستند و در سال ۲۸۳ م. بنابر معاهدهای ارمنستان و قسمتی از بینالنهرین را از ایران گرفتند. در زمان بهرام دوم، هرمزد (برادرش) که حاکم خراسان و لقب کوشانشاه داشت بر برادر عاصی شد. بهرام دوم این شورش را فرونشاند و پسر خود، بهرام (بهرام سوم) را با عنوان سکانشاه حاکم شرق ایران کرد. در زمان بهرام اول در سال ۲۷۶ م. مانی موسس معروف آیین مانوی پس از محاکمه کشته شد. پوست او را کندند و با کاه پر کردند و از یکی از دروازههای شهر گندیشاپور که از بناهای شاپور اول بود بیاویختند. این دروازه به نام دروازه مانی معروف شد. بهرام سوم بیش از چهار ماه سلطنت نکرد و عموی پدر او نرسی پسر شاپور اول بر تخت نشست (در سال ۲۹۳ م). نرسی در جنگ با گالریوس (که از سوی دیو کلسین قیصر روم شده بود) شکست خورد و بنابر پیمان سال ۲۹۸م. پنج ناحیه از ارمنستان کوچک را به رومیان واگذار کرد.
از نرسی کتیبهای دو زبانه در «پایقلی» یا «پایکولی» واقع در خاک عراق به جای ماندهاست. در این کتیبه فهرستی از بزرگان که نرسی را در برابر بهرام سوم حمایت کرده و خود از شاهان تابع دولت ساسانی بودهاند آمدهاست که از جمله آنان: خوارزمشاه است که میرساند دولت ساسانی در مشرق و شمال شرقی ایران، حکومت و اقتدار خود را حفظ کرده بود.
شاپور دوم<
جمعه 22 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 11:7 :: نويسنده : علیرضا
اشکانیان امپراتوری پارت
← ۲۷۴ پیش از میلاد–۲۲۴ میلادی → قلمرو امپراتوری اشکانی در ۱ میلادی پایتخت ارشاک, صددروازه, تیسفون، هگمتانه, تیسفون, شوش, نسا, آمل, زبان(ها) فارسی میانه شامل زبان پارتی دین زردشتی دولت شاهنشاهی بنیانگذار ارشک قانونگذار فئودال، سلطنتی تاریخچه - تاسیس ۲۷۴ پیش از میلاد - فروپاشی ۲۲۴ میلادی یکا پول درهم
امپراتوری اشکانیان (۲۵۰ پ.م. ۲۲۴ م.) که امپراتوری پارتها نیز شناخته میشود، یکی از قدرتهای سیاسی و فرهنگی ایرانی در ایرانزمین بود[۱] که به نام موسس آن بنیان گذاشته شد.[۲] این امپراتوری در قرن ۳ پیش از میلاد توسط ارشک رهبر قبیله پرنی پس از فتح ساتراپ پارت در شمال شرقی ایران تاسیس گردید.[۳] وی سپس علیه سلوکیان قیام کرد. مهرداد یکم (۱۷۱–۱۳۸ پ.م) با تصرف مناطق ماد و بینالنهرین قلمرو اشکانی را تا حد زیادی گسترش داد. پهناوری دولت اشکانی در دوره اقتدارش از رود فرات تا هندوکش و از کوههای قفقاز تا خلیج فارس را شامل میشد. به دلیل قرار گرفتن جاده ابریشم در گستره حکومت اشکانی و قرار گرفتن مسیر تجاری بین امپراتوری روم و حوزه مدیترانه و امپراتوری هان در چین، این امپراتوری به مرکزی برای تجارت بدل گشت.اشکانیان از تیره ایرانی پرنی و شاخهای از طوایف وابسته به اتحادیه داهه از عشایر سکاهای حدود شرق دریای خزر بودند، از ایالت پارت که مشتمل بر خراسان فعلی بود برخاستند. نام سرزمین پارت در کتیبههای داریوش پَرثَوَه آمدهاست که به زبان پارتی پهلوی میشود. چون پارتیان از اهل ایالت پَهلَه بودند، از این جهت در نسبت به آن سرزمین ایشان را پهلوی نیز میتوان خواند. ایالت پارتیها از مغرب به دامغان و سواحل جنوب شرقی دریای مازندران و از شمال به ترکستان و از مشرق به رود تجن و از جنوب به کویر نمک و سیستان محدود میشد. قبایل پارتی در آغاز با قوم داهه که در مشرق دریای مازندران، آمل میزیستند در یک جا سکونت داشتند و سپس از آنان جدا شده در ناحیه خراسان مسکن گزیدند.آمل در آن زمان پایتخت اقلیمی اشکانیان بود.
در عهد اشکانی جنگهای ایران و روم آغاز شد. حاصل عمده فرمانروایی اشکانیان، رهائی کشورایران از سلطهٔ همه جانبهٔ یونانی که هدف نابودی ایران گرائی را در سر میپروراند و حفظ تمدن ایران از تهاجمات ویرانگر طوایف مرزهای شرقی و نیز، حفظ تمامیت ایران در مقابل تجاوز خزنده روم به جانب شرق بود. در هر سه مورد، مساعی آنان اهمیت قابل ملاحظهای برای تاریخ ایران داشت. جنگهای فرساینده با روم عامل عمدهای در ایجاد ناخرسندیهایی شد که بین طبقات جامعه حاصل میشد.
نظام ملوک الطوایفی (استان مداری) که اسباب فقدان تمرکز در قدرت بود، اختلافات خانوادگی که همین عدم تمرکز آن را مخاطره آمیزتر میکرد و نفرت و مخالفت موبدان زرتشتی که سیاست تسامح و اغماض دینی (یا به عبارت صحیح تر نفرت و مخالفت مغان به سیاست آزادی دینی اشکانیان که متضاد با انحصار طلبی ایشان بود) اشکانیان را به نظر مخالفت میدیدند، از عوامل انحطاط دولت اشکانیان شد.
اشکانیان در اثر اختلافات داخلی و جنگهای خارجی در مدت پنج قرن در شرق و غرب به تدریج ضعیف شدند تا سرانجام به دست اردشیر مغ اردشیر اول ساسانی منقرض گردید.
اشکانیان به یاری و پشتیبانی بزرگانی که مانند خود آنها از تیرهٔ ایرانی شمالی داهه بودند، با سربازگیری و لشکرکشی، نخست بر بخش پارت چیره شدند و پس از آن به گشودن سراسر ایران پرداختند و دولت ایرانی تازهای به میان آوردند و باز هم آداب و آیین هخامنشی و ایرانی را رواج دادند. قدرت نخست از غرب و جنوبغربی به سوی شمال کشور، جابجا شد و مردم آنجا (شمالشرق) صفات ایرانی را پاکتر نگه داشته بودند. بنابر این دولت اشکانی با وجود رنگ یونانی اندکی که داشت، از دیدگاه ایرانی بودن حتا پاکتر از دولت هخامنشی بود.[۴]
تاریخچه
به قدرت رسیدن یک امپراتوری
پیش از آنکه ارشک دودمان اشکانی را بنیانگذاری کند، رئیس قبیله پرنی از قبایل ایرانی آسیای میانه و یکی از چندین قبیله عشایر متحد داها بود.[۵] پرنیها برخلاف دیگر ساکنان پارت که به زبانهای ایرانی غربی سخن میگفتند، به احتمال زیاد به زبانهای ایرانی شرقی تکلم داشتند.[۶] پارتها در ابتدا زیر سلطه هخامنشیان و سپس سلوکیان بودند.[۷] پس از فتح منطقه، پرنیها زبان پارتی به عنوان زبان رسمی دربار پذیرفتند و از آن در کنار فارسی میانه، آرامی، یونانی، اکدی، سغدی و دیگر زبانهای مناطق تحت تصرف خود استفاده میکردند.[۸] شایان ذکر است که بسیاری از پادشاهان اشکانی ادعای خویشاوندی با هخامنشیان را داشتهاند. این مدعی در سکهها و دیگر مستندات مکتوب که گویای رنج بردن پادشاهان هخامنشی و اشکانی از بیماری ارثی نوروفیبروماتوسیس است، قابل مشاهده است.[۹]
اینکه چرا سال ۲۴۷ پ.م. به عنوان اولین سال حکومت اشکانی اعلام شده، نامعلوم است. بر این باورست که این سال همان سالیست که سلوکیان کنترل ساتراپ پارت را از دست داده و آنجا را آندروگوراس تصاحب میکند و در نهایت ارشک با قیام علیه او پارت را فتح میکند. از این رو، ارشک شروع سالهای سلطنت خود را از پایان کامل حکمرانی سلوکیان بر پارت محاسبه کرده است.[۱۰] از سوی دیگر وستا سرخوش کورتیس بر این باورست که این سال صرفا سالیست که ارشک به عنوان رئیس قبیله پرنیها انتخاب میشود.[۱۱] هما کاتوزیان[۱۲]، ژن رالف گارتویت[۱۳]، این سال را سال فتح پارت و اخراج مقامات سلوکی میدانند. هرچند کورتیس[۱۱] و ماریا بروسیوس[۱۴] معتقدند که تا سال ۲۳۸ پ.م آندروگوراس مورد حمله و فتح ارشک قرار نگرفت.
جانشین بلافاصله ارشک نامعلوم است. آدریان بیور[۱۵] و کاتوزیان[۱۲] جانشین او را تیرداد یکم، برادر وی میدانند، کسی که بعدها فرزندش اردوان یکم در ۲۱۱ پ.م به سلطنت رسید، اما کورتیس[۱۶] و بروسیوس[۱۷] بر این باورند که اردوان یکم بدون واسطه به مسند قدرت رسید، با این تفاوت که کورتیس سال به سلطنت رسیدن وی را ۲۱۱ پ.م و بروسیوس ۲۱۷ پ.م میدانند. اگرچه بیور اصرار دارد که سال ۱۳۸ پ.م، یعنی آخرین سال سلطنت مهرداد یکم، دقیقا اولین سال تاسیس و شروع دوران سلطنت اشکانیان است.[۱۸] باوجود تمام این اختلافات، تنها بیور به تشریح دوران حکومت اشکانیان که مورد قبول تاریخنگاران است به دو بخش مجزا مینماید.[۱۹]
در بازه زمانی که سلوکیان مشغول جنگ در غرب سرزمینهای خود با فرمانده مصر بودند، ارشک از این اوضاع سود جسته و پایههای سلطنت خود را در پارت و هیرکانی محکم میکند. همچنین این نزاع میان بطلیموس و سلوکیان که سومین نبرد از جنگهای سوری بود به دیودوتس در آسیای مرکزی نیز امکان قیام و تاسیس دولت یونانی بلخ را داد.[۱۴] پس از آن ، جانشین دیودوتس علیه دولت سلوکیان با ارشک متحد شد، با این وجود ارشک از ارتش سلوکوس دوم شکست خورد و از پارت رانده شد.[۲۰] ارشک مدتی را به قبیله آپاسیاک پناه برد و از آنجا حملهای را برای پسگیری پارت تدارک دید و در نهایت آنجا را مجددا تصاحب کرد. در آن زمان جانشین سلوکوس دوم، آنتیوخوس سوم که نیروهای خود را برای مقابله با شورش در ماد و [۲۰]
آنتیخوس سوم در ۲۱۰ یا ۲۰۹ پ.م. برای بازپسگیری مناطق از دست رفته به باختر و پارت لشکرکشی کرد، اما ناموفق ماند و مجبور به عقد توافق صلح با اردوان یکم شد و وی را به عنوان شاه به رسمیت شناخت. [۲۱] پس از حمله جمهوری روم به سلوکیان و شکست آنان در جنگ ماگنزی در ۱۹۰ پ.م، سلوکیان دیگر توان دخالت در امور اشکانیان را نداشتند.[۲۱] فریاپت (دوران حکومت: ۱۹۱–۱۷۶ پ.م) جانشین اشک دوم شد و در نهایت فرهاد یکم (دوران حکومت: ۱۷۶–۱۷۱ پ.م) به تاج و تخت رسید و بدور از دخالت سلوکیان حکم فرمایی کرد.[۲۲]
توسعه و یکپارچه سازی
نام فرهاد یکم به عنوان توسعه دهنده کنترل حکومت اشکانی تا و اشغال کننده ثبت شده است.[۲۳] با این وجود، بیشترین گستره قلمرو اشکانی و پرقدرتترین دوران حکومت اشکانی به مهرداد اول، برادر و جانشین وی تعلق دارد،[۱۷] کسی که کاتوزیان او را با کوروش کبیر، بنیان گذار حکومت هخامنشیان مقایسه میکند.[۱۲]
پس از مرگ دیودوتس دوم، روابط اشکانی و دولت یونانی باختر نیز رو به زوال گذاشت، بخصوص زمانیکه مهرداد یکم به آنجا حمله کرد و دو استان را در زمان حکومت اوکراتید یکم از آنان ستاند.[۲۴] توجه مهرداد یکم به قلمرو سلوکیان و هرج و مرج در ماد به دلیل سرکوب شورشیان توسط تیمارخوس، اسباب حمله به ماد و تصرف هگمتانه را در ۱۴۸ یا ۱۴۷ پ.م فراهم کرد.[۲۵] این پیروزی فتح بابل و سلوکیه را در میانرودان به دنبال داشت، مهرداد یکم در ۱۴۱ پ.م در سلوکیه سکهای ضرب کرد و در مراسمی رسمی با عنوان شاهنشاه تاجگذاری نمود.[۲۶] زمانیکه مهرداد یکم در راه بازگشت به هیرکانی بود، سپاهش امپراتوری الیمائیس و پادشاهی میشان را تحت کنترل و شوش را تصرف کرد.[۲۶] در این زمان قلمرو حکومت اشکانی در شرق تا رود سند گسترش یافته بود.[۲۷]
در حالیکه شهر صددروازه به عنوان اولین پایتخت اشکانی انتخاب شد، مهرداد یکم در سلوکیه، هگمتانه، تیسفون و شهر تازه تاسیس خود مهردادکرت اقامتگاههای شاهی نیز بنا کرد، علاوه بر این مهردادکرت محلی بود که در آن مقبرهای برای پادشاهان اشکانی ساخته شده بود و از آن نگهداری میشد.[۲۸] از سوی دیگر هگمتانه به اقامتگاه تابستانی خانواده سلطنتی اشکانی بدل گشت. [۲۹] شهر تیسفون نیز تا پیش از به حکومت رسیدن گودرز یکم به عنوان پایتخت انتخاب نشد،[۳۰] اما به نقل از بروسیوس به عنوان محلی برای تاجگذاریها مورد استفاده قرار میگرفت و شهری نمادین از حکومت اشکانی بود.[۳۱]
دولت سلوکی که ناتوان از سرکوب بلافاصله شورش تروفون در ۱۴۲ پ.م بود،[۳۲] به هرشکل در ۱۴۰ پ.م توانست به رهبری دیمتریوس دوم در میانرودان به اشکانیان حمله کند و علیرغم موفقیتهای اولیه، سلوکیان در نهایت شکست خوردند. در نهایت دیمتریوس دوم به دست سربازان اشکانی دستگیر و به هیرکانی برده شد. مهرداد یکم وی را تحت درمان و پذیرایی گرم خود قرار داد و حتی دختر خود، روزگون را به عقد او در آورد.[۳۳]
آنتیوخوس هفتم، برادر کوچکتر دیمتریوس دوم، در نبود برادرش حکومت سلوکی را به عهده گرفت و با همسر برادرش، نیز ازدواج کرد. آنتیوخوس پس از شکست تروفون در سال ۱۳۰ پ.م به سوی میانرودان برای بازپسگیری مناطق از دست رفته که در آن زمان زیر سلطه فرهاد دوم اشکانی بود، لشکرکشی کرد. او توانست بابل را فتح و شوش را تصرف کند و در آنجایی سکهای ضرب نمود.[۳۴] پس از پیشروی سپاه آنتیوخوس به سوی ماد، دولت اشکانی سعی بر ایجاد صلح نمود، اما آنتیوخوس صلح را نپذیرفت مگر به شرط آنکه دولت اشکانی تمام سرزمینهای تصرف کرده بجز پارت را به دولت سلوکی باز گرداند، مالیات سنگینی بپردازد و دیمتریوس را آزاد کند. فرهاد دوم دیمتریوس را آزاد کرد و وی را به سوریه فرستاد، اما دیگر شرایط آنتیوخوس را نپذیرفت.[۳۵] در زمستان ۱۲۹ پ.م، قیامی علنی علیه آنتیوخوس در ماد شکل گرفته بود، چرا که ارتش او در طول زمستان از منابع روستاییان استفاده میکرد. آنتیوخوس در حالی که سعی بر سرکوب قیام ماد داشت، با هجوم نیروی اصلی سپاه اشکانی غافلگیر شده و در جنگ کشته شد. بدن او در تابوتی نقره به سوریه فرستاده شد، پسرش سلوکوس با خاندان اشکانی وصلت کرد و دخترش به حرمسرا فرهاد پیوست.[۳۶]
در حالی که دولت اشکانی مشغول بازپسگیری سرزمینهای از دست رفته خود در غرب بود، تهدید تازهای در شرق شکل میگرفت. در ۱۷۷-۱۷۶ پ.م اتحاد کوچنشینان یوئهژی را از سرزمین خود که استان گانسو امروزی در شمالغربی چین باشد[۳۷]، بیرون راندن. یوئهژیها به سمت غرب در باختر مهاجرت کردند و جایگزین سکاها شدند. سکاها ناگزیر به سوی غرب حرکت کردند و به مرزهای شمال شرقی اشکانی یورش بردند.[۳۸] از این رو مهرداد اول پس از فتح میانرودان مجبور به بازگشت به هیرکانی شد.[۳۹]
برخی از سکاها علیه آنتیوخوس به سپاه اشکانی پیوستند. با این وجود بسیار دیر وارد نبرد شدند و فرهاد از پرداخت دستمزد آنان سرباز زد. در نتیجه سکاها علیه او شوریدند، فرهاد نیز سعی برسرکوب آنان با استفاده از سربازان سابق سلوکی نمود، اما آنها فرهاد را تنها گذاشته و به جمع سکاها پیوستند.[۴۰] در نهایت فرهاد به سوی این نیروی متحد لشکرکشی کرد، اما در جنگ کشته شد.[۴۱] تاریخنگار رومی، ژوستین نقل میکند، اردوان دوم جانشین فرهاد شد و نبردهای مختلفی با چادرنشینان در شرق داشت. اردوان در نهایت توسط تخارها (که به عنوان یوئهژی شناخته میشدند) کشته شد. اگرچه بیور بر این باورست که ژوستین آنها را با سکاها اشتباه گرفته است.[۴۲] بعدها مهرداد دوم مناطق تصرف شده توسط سکاها را در سیستان پس گرفت.[۴۳]
پس از عقب نشینی سلوکی از میانرودان، دربار اشکانی به حاکم بابل، هیمروس، دستور حمله به پادشاهی میشان را داد که در آن زمان بر آن حکمفرایی میکرد. زمانیکه این حمله شکست خورد، در ۱۲۷ پ.م هیسپائوسینس به بابل حمله کرد و سلوکیه را اشغال نمود. در ۱۲۲ پ.م مهرداد دوم، هیسپائوسینس را وادار به عقب نشینی از بابل کرد و از پادشاهی میشان حکومتی دست نشانده ساخت.[۴۴] پس از آنکه مهرداد دوم، کنترل دولت اشکانی را در غرب گسترش داد، دورا اروپوس را در ۱۱۳ پ.م اشغال کرد سپس با وارد جنگ شد.[۴۵] در ۹۷ پ.م، نیروهای ارمنی از سپاه اشکانی شکست خوردند، سرنگون و فرزندش [۴۶]
جمعه 22 ارديبهشت 1398برچسب:, :: 10:43 :: نويسنده : علیرضا
ماد
شاهنشاهی ماد
Mādai
← ۷۲۸ پیش از میلاد–۵۴۹ پیش از میلاد → شاهنشاهی ماد. (۵۵۰ پ.م.) نخستین شاهنشاهی آریاییتباران در ایران پایتخت هگمتانه زبان(ها) زبان مادی دین آیین کهن ایرانی دولت پادشاهی پادشاه - ۷۰۱ پیش از میلاد دیااکو (نخستین) - ۶۲۵-۵۸۵ پیش از میلاد کیاکسار - ۵۴۹-۵۸۹ پیش از میلاد ایشتوویگو (انجامین) تاریخچه - کیاکسار قبایل مادی را متحد نمود. ۷۲۸ پیش از میلاد - کورش بزرگ به گشودن هگمتانه دولت ماد را سرنگون نمود. ۵۴۹ پیش از میلاد ماد نام یکی از اقوام ایرانی تبار [۱] که در سده ۱۷ پیش از میلاد در سرزمینی که بعدها به نام ماد شناختهشد، نشیمن گزید.[۲]
بسیاری از مورخان باستان، به صراحت، مادها را «آریایی» خواندهاند.[۳][۴][۵]. واژگان بازمانده از گویش مادی [مانند: Farnah (= فر)؛ Paradayda (= پردیس)؛ Vazraka (= بزرگ)؛ Vispa (= همه)؛ Spaka (= سگ)؛ Mitra (= مهر)؛ Xshayathia (= شاه)] [۶] [۷]؛ [۸] در زبان پارسی باستان، و نیز تصریح «استرابون» به «آریایی» بودن زبان مادها و پیوند و همسانی آن با زبانهای پارس و بلخ و سغد و سکاها [۹] [۱۰] و نیز کلام داریوش بزرگ ـ که زبان مادها و پارسها را در یک گروه قرار میدهد [۱۱]، نشانهٔ از «آریایی» بودن زبان مادهاست.
بناهای مذهبی (معابد) یافته شده در سکونتگاههای مادها [۱۲] و نیز نامهای خاص مادی که با اسامی دینی آریایی ترکیب شدهاند (مانند: Mazdakku، Bagparna، Auraparnu، Artasiraru، Bagdatti، Bagmashda) به آشکارا تعلق مذهبی قوم ماد را به اندیشهها و آیینهای دینی هندوایرانی (آریایی) و شاید زرتشتی، نشان میدهد.[۱۳]
نام شاهان و سرداران ماد که در متون آشوری و یونانی و پارسیباستان ذکر گردیدهاند (مانند: فْرَوَرتی، اوُوَخْشَترَ، اَرشْتْیوَییگَ، شیدیرپَرنَ، تَخمَسپادَ و…) همگی به آشکارا «آریایی» هستند.[۱۴][۱۵]
برخی مدعی هستند بر پایهٔ نظریهٔ "حضور دیرین مردم آریایی در خاور نزدیک و میانه" که توسط جمعی از تاریخدانان به ویژه جهانشاه درخشانی ارائه شدهاست، واژهٔ "مَدَه" در نوشتارهای میانرودان به نادرست به معنای عام سرزمین ترجمه شدهاست که با برخی از اسناد باستانی سازگار نمیباشد. بر پایهٔ این نظریه دست کم از هزارهٔ سوم پیش از میلاد مادها در بخشهای غربی ایران حضور داشتهاند.[۱۶]
بر پایه برخی منابع مادها میان قرون ۹ تا ۷ پیش از میلاد حکومتی یکپارچه برای سرزمینهای مادی تشکیل ندادند و در این رابطه برخی معتقدند که به نظر میرسد آن چه در بارهٔ نهادهای تمدنی و حکومتی مادها در متون تاریخی (هردوت و پس از وی) روایت شدهاست، تصویری متعلق به هخامنشیان و پارسها باشد که سپس به تن و قامت مادهایی که روزگارشان گذشته بود، پوشانده و بازسازی شدهاست.[۱۷] . آن چه از متون آشوری - که اسنادی معاصر با دوران مادها هستند - برمیآید، آن است که مادها از سدهٔ نهم تا هفتم پ.م. نتوانسته بودند چنان پیشرفتی بیابند که سبب همگرایی و اتحاد و سازمانیافتگی قبایل و طوایف پراکندهٔ ماد بر محور یک رهبر و فرمانروای برتر و واحد - که بتوان وی را پادشاه کل سرزمینهای مادنشین نامید؛ آن گونه که هرودوت، دیاکو را چنین مینماید، شده باشد.[۱۸] پادشاهان آشور در ضمن لشکرکشیهای پرشمار خود به قلمرو سکونت مادها، همواره با شمار فراوانی از «شاهان محلی» (حاکمان مستقل شهرهای مختلف) روبهرو بودهاند و نه یک پادشاه واحد حاکم بر کل سرزمینهای مادنشین.[۱۹][۲۰]
اهنشاهی ماد در زمان هووخشتره به بزرگترین پادشاهی غرب آسیا حکومت میکرد و سراسر ایران را آن چنان که در نقشه سرزمین ماد هویدا است برای نخستین بار در تاریخ به زیر یک پرچم آورد. هوخشتره بنیانگذار اولین قدرت ایرانی بود. پایه گذاری دولت ماد به عنوان نخستین دولت بر پایه وحدت اقوام مختلف ساکن فلات ایران با مشترکات و پیوندهای فرهنگی را باید به عنوان مهمترین رویداد در تاریخ ایران به شمارآورد.
مجموعه لشکرکشیهای آشور به سرزمین ماد در قرن هشتم پ. م. و خطر حمله از غرب بهوسیله دولت زورمند آشور، نیاز تشکیل یک دولت متمرکز را برای مادها که جدیدترین مهاجران به زاگرس بودند بوجود آورد.
هرودوت مینویسد:
شوریها در آسیا پانصد سال حکومت کردند، اول مردمی که سر از اطاعت آنها پیچیدند، مادها بودند. اینان برای آزادگی جنگیدند، رشادتها کردند و از قید بندگی رستند. منابع و مآخذ تاریخ دوران ماد
نخستین اشاره به قوم ماد در کتیبهای است که گزارش حمله شلمانسر سوم به سرزمین موسوم به پارسوا، در کوههای کردستان، (سال ۸۳۷ ق م) بر آن ثبت شده. مادها از نژاد هند و اروپایی به شمار میروند و محتمل است که در تاریخ هزار سال قبل از میلاد از کنارههای دریای خزر به آسیای باختری آمده باشند. اکنون با کاوش در مناطق غرب ایران از مادها آثاری در تپه هگمتانه در دست است. تپه هگمتانه تپهای تاریخی با پیشینهای متعلق به دوران ماد است. روایات مورخین یونانی نیز حاکی است که این شهر در دورهٔ مادها (از اواخر قرن هشتم تا نیمهٔ اول قرن ششم قبل از میلاد)، مدتها مرکز امپراتوری مادها بودهاست و پس از انقراض آنها نیز به عنوان یکی از پایتختهای هخامنشی (پایتخت تابستانی) به شمار میرفتهاست. گفتههای هرودوت مورخ یونانی، در قرن پنجم قبل از میلاد، مهمترین ماخذ تاریخی در این مورد است. در حقیقت برای نوشتن تاریخ سلسله ماد اولین بار در نیمه دوم قرن پنجم قبل از میلاد هرودوت مورخ یونانی کوشش کردهاست.
در کتیبههای تیگلتپیلسر سوم که در قرن هشتم پیش از میلاد نوشته شدهاست، و سناخریب و اسرحدون و شلمانسر سوم نیز به ناحیه ماد اشاره کردهاند.
از برخی از مطالب تورات نیز برای اطلاع از تاریخ ماد، میتوان استفاده کرد. لیکن در حقیقت برای نوشتن تاریخ سلسله ماد اولین بار در نیمه دوم قرن پنجم قبل از میلاد هرودوت مورخ یونانی کوشش کردهاست.
سرزمین ماد
نوشتار اصلی: سرزمین مادماد نام سرزمینی بود که تیرهٔ ایرانی مادها در آن ساکن بودند. این سرزمین دربرگیرنده بخش غربی فلات ایران بود. سرزمین آذربایجان فعلی در شمال غربی فلات ایران را با نام ماد کوچک و ناحیه امروزی کردستان، تهران (ری)، حوزه شمال غربی کویر مرکزی و همدان را با نام ماد بزرگ میشناختند. پایتخت ماد در گذشته هگمتانه نام داشت که بعدها به اکباتان تغییر نام داد.
این قوم، در کوههایی که به عنوان جایگاه خود در ایران انتخاب کرده بودند، مس، آهن، سرب، سیم و زر، سنگ مرمر، و سنگهای گرانبها بدست آوردند و چون زندگی ساده داشتند، به کشاورزی بر دشتها و دامنه تپههای منزلگاه خود پرداختند.
طوایف ماد
مطابق منابع کهن آشوری و یونانی و ایرانی در مجموع معلوم میگردد که سه طایفه از شش طایفه تشکیل دهندهً اتحاد مادها یعنی بوسیان، ستروخاتیان و بودیان بوده و سه طایفهٔ مادی دیگر عبارت بودهاند از، آریزانتیان و مغها و سرانجام پارتاکانیان.[۲۱][۲۲] مطابق منابع یونانی، در سرزمین کمنداندازان ساگارتی (زاکروتی، ساگرتی) مادیهای ساگارتی میزیستهاند که شکل بابلی - یونانی شدهً نام خود یعنی زاگروس (زاکروتی، ساگرتی) را به کوهستان غرب فلات ایران دادهاند. نام همین طوایف است که در اتحاد طوایف پارس نیز موجود است و خط پیوند خونی طوایف ماد و پارس منجمله از منشا همین طایفه ساگارتیها (زاکروتی، ساگرتی) است، طوایف پارس قبل از حرکت به سوی جنوب دورانی طولانی را در مناطق مادها بوده و بعدها رو به جنوب رفتهاند.[۲۳] [۲۴][۲۵][۲۶][۲۷]
جنگهای آشور و ماد
مجموعه لشکرکشیهای آشور به سرزمین ماد در قرن هشتم پ. م. نتوانست قدرت مادها را در هم بشکند و بیشتر حملات غارتگرانه بودند. دولت ماننا اتحادیه طوایف ماننایی منطقه و خود، از گذشته جزیی از سازمانهای حکومتی لولوبیان و گوتیان بودند. دولت ماننا در سده هفتم ق.م. جزیی از دولت بزرگ ماد به شمار میرفت. اخرین لشکرکشی اشور به ماد در سال ۷۰۲ پ. م. بود. خطر حمله از غرب بهوسیله دولت زورمند آشور، نیاز تشکیل یک دولت متمرکز را برای مادها که جدیدترین مهاجران به زاگرس بودهاند بوجود آوردهاست. مادها پایههای نخستین شاهنشاهی آریاییتباران (۷۲۸-۵۵۰ پ.م.) را در ایران بنیاد نهادند.
ظهور پادشاهی ماد
به گفته مورخین یونانی، پس از حملات شدید و خونین آشوریان به مناطق مادنشین، در حدود سال ۷۰۸ قبل از میلاد، رهبر یکی از قبایل مادی دیاکو بهوسیله مجلس اتحادیه، به عنوان رهبر قبایل مادی انتخاب شده و وظیفه تشکیل یک دولت مرکزی به عهده وی گذاشته میشود. این رهبر، دیاکو (دیوکس در یونانی) با متحد کردن قبایل پراکنده مادی و برقراری قوانین مختلف، به عنوان اولین رهبر ماد شناخته میشود و اوست که پایتخت خود را در همدان امروز (هنگمتان، همریشه با هنگمن و انجمن، به معنای محل جمع شدن) قرار میدهد.
یکی از کتیبههای آشوری از شخصی به نام دیاکو، بیست سال قبل از تاریخ انتخابش به عنوان شاه مادها، نام میبرد. این شخص آغاز کننده چند شورش برعلیه دولت آشور است که برای خواباندن آنها، حضور شخص امپراتور آشور سارگن دوم لازم است. دیاکو و تمام اعضای خانواده اش به تبعید محکوم میشوند و نام او در کتیبهها دیگر نمیآید. بیست سال بعد، دیاکو به عنوان شاه ماد انتخاب میشود و با پایه گذاری دولت ماد، به عنوان یک دشمن متمرکز آشور، دوباره به صحنه تاریخ بازمی گردد.
شاهان ماد
دیاکو (دیوکس)
پسر فراارت بنام دیاکو اولین کسی است که مادها به سلطنت اختیار کردند. پایتخت او اکباتان (همدان) بود.دیوکس موفق شد مادها را متحد سازد و تشکیل ملتی دهد. مدت سلطنت او ۵۳ سال بود.(۷۰۸ تا۶۵۵ قبل از میلاد)[نیازمند منبع]
دیاکو در (۷۲۸ پ.م.) به شاهی رسید و شهر همدان (هگمتانه آنروزگار) را پایتخت خویش قرار داد. وی دستور ساخت هفت دیوار تودرتو و استوار را در همدان داد که درون این دیوارها باغ و بیشه و بوستان فراوانی پدید آوردند. این سازه شگفتانگیز پایتخت ایران آن روزگار بود. دیاکو ۵۳ سال پادشاهی کرد. مدت زمانی پس از شکست دیاکو از سارگن دوم شاه آشور، فرزند و جانشین او، فرورتیش، قدرت رهبری رابه دست گرفت و در برابر آشوریها به پا خاست.
فرورتیش
پس از دیاکو، فرورتیش ۲۲ سال (دوره حکومت: ۶۷۵-۶۵۳ پ.م.) حکومت کرد و قبائل ایرانی را به اطاعت کشید. انگاه وارد جنگ (۶۷۲ یا ۶۷۳ ق.م.) با دولت آشور شد ولی در برابر آشوریها شکست یافت و کشته گردید. فرورتیش بر سرزمین ماد از حدود ری تا اصفهان و آذربایجان و کرمانشاه و کردستان و همدان سلطنت میکردهاست.
بیشتر حکومت فرورتیش به نظم دادن به قبایل مادی و جنگیدن با دشمنان خارجی گذشت. مدارک آشوری و بابلی به خطراتی که مادها از شرق خود احساس میکردند اشاره نمیکند، اما قبایل شمال دولت ماد (سکاها و کیمریها)، از اهمیت خاصی برای مادها و آشوریها برخوردار بودند.
پس از شکست دیاکو از سارگن دوم شاه آشور، فرورتیش در سال (۶۷۲ یا ۶۷۳ ق.م.) در برابر آشوریها به پا خاست. در حدود اوایل قرن هفتم قبل از میلاد، در اوایل حکومت فرورتیش، قبایل کیمریها که از صحرانشینان دشتهای جنوبی دریای سیاه بودند، به ماد و آشور حمله کردند. امکان ایرانی بودن قبایل کیمریها، احتمالاً دلیل اصلی آنها برای تشکیل یک اتحادیه با مادها برعلیه دولت آشور بود. حملات کیمری به آشور ضرباتی به آن دولت وارد کرد، اما در شکست دادن کامل آشور و پادشاه بزرگ آن، اسرحدون، ناموفق بود.
خشتریته
پس از فرورتیش رهبری مادها را خشتریته (دوره حکومت: ۶۵۳-۶۲۵ پ.م.) در دست گرفت. خشتریته اولین پادشاهی است که پادشاهی ماد را در غرب فلات ایران تشکیل داد. به دنبال حمله مجدد اشور به مادها خشتریته برای پایان دادن به حملات اشور با ماننا و سکاها پیمان دوستی بست و عملاً با اشور وارد جنگ شد. داستان سلطنت سکاها در ماد خطا است دولت ماد در این فاصله قدرت خود را مستحکم کرد. خشتریته در سال ۶۲۵ پ. م. در گذشت.[۲۸] [۲۹][۳۰]
هووخشتره
پس از خشتریته، پسر ش هووخشتره (کی آخسارو) (کیخسرو را صورت افسانهای هووخشتره فرمانروای بی نظیر وبی مرگ اوستا و شاهنامه میدانند [۳۱].) (دوره حکومت: ۶۲۵ تا ۵۸۵ پ.م.) به شاهی رسید. هووخشتره اولین پادشاهی است که یک سلطنت سراسری را در ایران تشکیل داد و ایران را به عنوان یک قدرت مهم جهان آن زمان مطرح کرد.[۳۲] [۳۳][۳۴]
ایشتوویگو
ایشتوویگو (دوره حکومت: ۵۸۵ تا ۵۵۰ پ. م) واپسین پادشاه ماد و جانشین هووخشتره بود. در مورد حکومت او اطلاعات زیادی در دست نیست و بیشتر روایات یونانی و پارسی، به اواخر سلطنت او و نابودی حکومت ماد به دست کورش بزرگ اشاره میکنند.
لوحه «سالنامه نبونید» در حال حاضر در بریتیش میوزیوم لندن نگهداری میشود. متن لوحه سالنامه نابونید سال به سال حکومت نبونید (۵۳۹ – ۵۵۶ ق. م) آخرین پادشاه بابل نو را شرح میدهد. درسال ششم سلطنت او یعنی ۵۵۰ ق. م نویسنده سالنامه، به جنگی در چند صد کیلومتری جنوب شرقی بابل اشاره میکند و مینویسد:
«شاه اشتومه گو، لشکر خود را برای جنگ با کورش، شاه انشان، فرستاد ولی لشکر بر او شورید، او را به زنجیر کشیده و تحویل کورش دادند».
ظاهرا این «ایشتو مه گو» همانست که هرودوت او را آزدیاک مینامد.
ایشتوویگو متهم به ترجیح دادن شکوه و راحتی دربار آشور به زندگی سخت و ارتشی مادی شدهاست و انحطاط قدرت ماد را بیشتر به او نسبت میدهند. در صورت قبول، میتوان تصور کرد که بیشتر آثار باقی مانده از دوران مادها، بخصوص آثار بجای مانده در تپه نوشی جان [۳۵][پیوند مرده]، به دوران سلطنت ایشتوویگو بر میگردد. همچنین، راحتیهایی که در دوران هخامنشی به عنوان «تنپروری مادی» در سلطنت ایشتوویگو خوانده شده را، شاید به جای دوران انحطاط ماد، زمان انتقال زندگی قبایل ایرانی از طرز زندگی صحرانشینی به شهرنشینی بنامیم و آنرا آغاز واقعی تمدن ساکن قبایل ایرانی بدانیم.
جنگهای اشور و کشور ماد
از سال ۶۷۳ پ م جنگهای مادها و آشور دوباره پا میگیرد از این زمان به بعد در اسناد آشوریها از کشور ماد نیرومند سخن میرود که نشان از به رسمیت شناخته شدن موجودیت دولت مادها از طرف آشوریها است. در حدود سال ۶۵۰ پ. م. پادشاهی ماد دولت بزرگی در ردیف ماننا و اورارتو و عیلام بود. بعد از کیمریها، یکی دیگر از قبایل صحرانشین شمال قفقاز، سکاها، به منطقه شمال غرب ایران حمله کردند و در سر راه خود، دولت اورارتو در غرب دریاچه اورمیه و شرق آناتولی را نابود کرده بودند
آشوربانیپال پادشاه آشور
در زمانی که آشور بانیپال پادشاه نیرومند آشور بر سر قدرت بود جنگی بین مادها و اشوریها در نگرفت ولی جنگهای آشور و عیلام تا نابودی دولت عیلام در سال ۶۴۰ پ م ادامه یافت. آشور بانیپال در سال ۶۳۳ پ م در گذشت. دولت ماد در این فاصله قدرت خود را مستحکم تر کرد.
تشکیل سلطنت سراسری مادها در ایران
هووخشتره، (کیاکسار مدارک یونانی)، بزرگترین پادشاه ماد است. تواناییهای او در منظم کردن ارتش و بستن توافق نامههای خارجی با دولتهای همسایه، او را به قدرتمندترین شاه غرب آسیا در زمان خودش تبدیل کرد. هووخشتره در ده سال اول حکومتش موفق شد که رابطه اش را با پادشاه سکاها، پروتوثیس، به اتحاد متقابل تبدیل کند.
هووخشتره ارتشش را به دوقسمت پیاده نظام مجهز به نیزه و سوارنظام تیر انداز (شکلی که از سکاها آموخته بود) تقسیم کرد و برای اولین بار از ارابههای جنگی مجهز به نیزههای برنده که صد سال بعد در جنگهای کورش و داریوش معروف شدند، استفاده کرد.
در این زمان، آشور بنی پال دوم، شاه نیرومند و بی رحم آشور، درگذشته بود. از طرفی، یک حکومت کلدانی جدید در بابل در حال شکل گیری بود و شاه آن، نبوپولسر، در صدد گسترش مرزهای کشورش بود و موفق شده بود بخشهایی از مملکت عیلام را نیز تصرف کند. هوخشثره، تصمیم به برقراری یک توافق نامه برعلیه آشور با نبوپولسر گرفت.
در زمان حکومت هووخشتره ماد قبایل آریازنتا و پارتاکانیان را در نواحی ری و اصفهان و دیگر قبایل ایرانی شرق را تا ناحیه گرگان به اطاعت کشاند و دولت نیرومند سراسری مادها در ایران را تشکیل داد هوخشتره سپس به پارس حمله کرد و قبایل پارس را به اطاعت در آورد.[۳۶] [۳۷][۳۸]
حمله ماد و نابودی دولت آشور
هووخشتره شاه ماد در حمایت از بابل به آشور اعلان جنگ داد. هوخشتره در سال ۶۱۴ پ م از کوههای زاگرس گذشت و ضمن تسخیر آبادیهای آشوری سر راه، شهر آشور پایتخت دولت آشور را در محاصره گرفت. پس از سقوط شهر آشور، پادشاه بابل در شهر آشور به دیدار هوخشتره آمد و در آنجا پیمان دوستی ایران و بابل تجدید شد. در سال ۶۱۳ پ. م. شاه آشور در نینوا بود و این شهر نیز در سال ۶۱۲ پ. م. تسخیر شد. نیروهای ماد و بابل، پایتخت عظیم آشور را با خاک یکسان کردند و برای همیشه به تاریخ این امپراتوری بزرگ پایان دادند.[۳۹] [۴۰][۴۱]
شکست آشور و فتح شرق لیدیه
در آغاز قرن ۶ پ. م. با شکست آشور و فتح شرق لیدیه پادشاهی ماد تبدیل به شاهنشاهی بزرگی در آسیا شد. خاورمیانه بین دو پادشاهی نیرومند تقسیم شد: یکی دولت بابل و دیگر دولت ماد.[۴۲] [۴۳] [۴۴]
صعود پادشاهی ماد به شاهنشاهی آسیایی
در این زمان، هووخشتره به بزرگترین شاهنشاهی غرب آسیا حکومت میکرد. ماد، اورارتو، آشور و سوریه زیر حکومت او قرار داشتند. پادشاهی عیلام که نیم قرن قبل به دست آشوربنی پال نابود شده بود، در دروازههای شرقی اش را به روی قبایل پارس باز کرده بود. پادشاه انشان، پایتخت شرقی عیلام، در این زمان یک پارسی بود و پارسیان دیگر کم کم با جامعه نوعیلامی آمیخته میشدند، اما هم انشان و هم بقیه پارس، خراجگذاران پادشاه ماد بودند.
دولت ماد در کار ایجاد سازمانی گسترده و دقیق و متکی بر نهادهای قدرتمند در زمینههای سیاسی– اقتصادی– نظامی توفیق یافت. دیاکونوف با توجه به سنگنبشته بیستون میگوید که سازمان دولتی و سازمان اجتماعی پارس تحت نفوذ شدید نظامات مادها بودهاست.
هووخشتره در کشورش دست به اقدامات عمرانی زد و همزمان قلمرو خود را در شرق به رود جیهون رساند و به زودی پارس و کرمان را نیز ضمیمه کشورش کرد و سراسر ایران را آن چنان که در نقشه سرزمین ماد هویدا است برای اولین بار در تاریخ به زیر یک پرچم اورد. مردمانی که امروزه از تبار مادها به شمار میآیند عبارتاند از مردم سرتاسر ایران. هوخشثره بنیانگذار اولین قدرت ایرانی بود.[۴۵] [۴۶][۴۷]
وحدت اقوام مختلف سراسر ایران
پایه گذاری دولت ماد به عنوان نخستین دولت بر پایه «وحدت ملی» اقوام مختلف ساکن فلات ایران با مشترکات و پیوندهای فرهنگی را باید به عنوان مهمترین رویداد در تاریخ ایران به شمارآورد.[۴۸]
تمدن مادها
تمدن ماد توانست در بنای مدنیت سهم بزرگی داشته باشد.همین مادها سبب آن بودند که پارسیها، به جای لوح گلی، کاغذ پوستی و قلم برای نوشتن به کار بردند و به استعمال ستونهای فراوان در ساختمان توجه کردند. قانون اخلاقی پارسیها که در زمان صلح صمیمانه به کشاورزی بپردازند، و در جنگ متهور و بیباک باشند، و نیز مذهب زردشتی ایشان و اعتقاد به اهورمزدا و اهریمن و سازمان پدرسالاری، یا تسلط پدر در خانواده، و تعدد زوجات و مقداری قوانین دیگر پارس که از شدت شباهت با قوانین ماد سبب آن شدهاست که در این آیه کتاب دانیال نبی: «تا موافق شریعت مادیان و پارسیانی که منسوخ نمیشود» ذکر آنها با هم بیاید همه ریشه مادی دارد.
معماری مادی که بعد از آشور تحت تأثیر معماری باشکوه اورارتو بود، با وارد کردن عوامل ایرانی، پایه گذار آثار درخشان دوران هخامنشی نظیر پارسه تخت جمشید و شوش شد. بسیاری دیگر از نشانههای تمدنهای بین النهرین نیز از طریق مادها به هخامنشیان انتقال پیدا کرد، به طوری که تا قرنها بعد، نظم دربار ایران و تقریباً بیشتر جنبههای باشکوه و فرهنگی جامعه ایران، از طرف نویسندگان یونانی به مادها نسبت داده میشود. سلطنت ایشتوویگو موقعیت ماد را از یک حکومت قدرتمند برمبنای قدرت نظامی به مرکزی ب
هخامنشیان (۳۳۰ - ۵۵۰ پیش از میلاد) نام دودمانی پادشاهی در ایران پیش از اسلام است. پادشاهان این دودمان از پارسیان بودند و تبار خود را به «هخامنش» میرساندند که سرکردهٔ خاندان پاسارگاد از خاندانهای پارسیان بودهاست.
هخامنشیان، در آغاز پادشاهان بومی پارس و سپس انشان بودند ولی با شکستی که کوروش بزرگ بر ایشتوویگو واپسین پادشاه ماد وارد آورد و سپس گرفتن لیدیه و بابل، پادشاهی هخامنشیان تبدیل به شاهنشاهی بزرگی شد. از این رو کوروش بزرگ را بنیانگذار شاهنشاهی هخامنشی میدانند.
به پادشاهی رسیدن پارسیها و دودمان هخامنشی یکی از رخدادهای برجستهٔ تاریخ باستان است. اینان دولتی ساختند که دنیای باستان را به استثنای دو سوم یونان زیر فرمان خود در آورد. شاهنشاهی هخامنشی را نخستین امپراتوری تاریخ جهان میدانند. پذیرش و بردباری دینی از ویژگیهای شاهنشاهی هخامنشی به شمار میرفت.[۳]
خاوير آلوارز عیلام شناس معتقد است که آثار و نقشبرجستههاي موجود نشان ميدهد كه هخامنشيان هنر خود را در بخش معماري و نقشبرجسته از عيلاميها آموختهاند. [۴]
کشور و سرزمین
پارسها مردمانی از نژاد آریایی هستند که از حدود سه هزار سال پیش به فلات ایران آمدهاند. پارسیان باستان آنان از قوم آریایی پارس یا پارسواش بودند که در سنگنوشتههای آشوری از سده نهم پیش از زادروز مسیح، نام آنان دیده میشود. پارسها همزمان با مادها به بخشهای باختری ایران سرازیر شدند و پیرامون دریاچه ارومیه و کرمانشاهان جای گرفتند. با ناتوانی دولت ایلام، نفوذ خاندان پارس به خوزستان و بخشهای مرکزی فلات ایران گسترش یافت.
برای نخستین بار در سالنامههای آشوری سلمانسر سوم در سال ۸۳۴ پ.م، نام خاندان «پارسوا» در جنوب و جنوب باختری دریاچه ارومیه برده شدهاست. برخی از پژوهشگران مانند راولینسن بر این ایده هستند که مردم پارسواش همان پارسیها بودهاند. تصور میشود خاندانهای پارسی پیش از این که از میان درههای کوههای زاگرس به سوی جنوب و جنوب خاوری ایران بروند، در این سرزمین، ایست کوتاهی نمودند و در حدود ۷۰۰ سال پیش از زادروز در بخش پارسوماش، روی دامنههای در جنوب خاوری شوش در سرزمینی که بخشی از کشور ایلام بود، جای گرفتند. از سنگنوشتههای آشوری چنین بر میآید که در زمان پادشاهی آسارهادون (۶۶۳ پ. م)، پادشاهان یا فرمانروایان پارسوا، پیرو آشور بودهاند. پس از آن در زمان فرورتیش (۶۳۲-۶۵۵ پ. م) پادشاهی ماد به پارس چیرگی یافت و این دولت را پیرو دولت ماد نمود.
مردم و خاندانها
هرودوت میگوید: پارسها به شش خاندان شهری و دهنشین و چهار خاندان چادرنشین بخش شدهاند. شش خاندان نخست عبارتاند از: پاسارگادیان، ساگارتیها. از خاندانهای نامبرده، سه خاندان نخست بر خاندانهای دیگر، برتری داشتهاند و دیگران پیرو آنها بودهاند.
بر اساس بنمایههای یونانی در سرزمین (کرمانشاه کنونی) مادیهای ساگارتی میزیستهاند که گونهٔ بابلی - یونانی شده نام خود یعنی زاگرس (زاکروتی، ساگرتی) را به کوهستان باختر فلات ایران دادهاند. نام همین خاندان است که در پیوند خاندانهای پارس نیز باشنده (موجود) است و خط پیوند خونی خاندانهای ماد و پارس از سرچشمهٔ همین خاندان ساگارتیها (زاکروتی، ساگرتی) است. خاندان پارس پیش از حرکت به سوی جنوب، دورانی دراز را در سرزمینهای ماد میزیستند و بعدها با ناتوانی دولت ایلام، نفوذ خاندانهای پارس به خوزستان و بخشهای مرکزی فلات ایران گسترش یافت و رو به جنوب رفتهاند.
بر اساس نوشتههای هرودوت، هخامنشیان از خاندان پاسارگادیان بودهاند که در پارس جای داشتهاند و سر دودمان آنها هخامنش بودهاست. پس از نابودی دولت ایلامیان به دست آشور بنی پال، چون سرزمین ایلام ناتوان شده بود، پارسیها از دشمنیهای آشوریها و مادیها استفاده کرده و انزان یا انشان را گرفتند.
این رخداد تاریخی در زمان روی دادهاست. با توجه به بیانیه کوروش بزرگ در بابل، میبینیم او نسب خود را به چیشپش دوم میرساند و او را میخواند.
پس از مرگ آریارمنه»، پادشاه پارس و کوروش که بعدها عنوان پادشاه پارسوماش، به او داده شد، بخش گردید. چون در آن زمان کشور ماد در اوج پیشرفت بود و هووخشتره در آن فرمانروایی میکرد، دو کشور کوچک تازه، ناچار زیر فرمان پیروز نینوا بودند. کمبوجیه فرزند کوروش یکم، دو کشور نامبرده را زیر فرمانروایی یگانهای در آورد و پایتخت خود را از انزان به پاسارگاد منتقل کرد. کوروش بزرگ ترین پادشاه هخامنشی است.
شاهنشاهان هخامنشی
مهمترین سنگنوشته هخامنشی از دید تاریخی و نیز بلندترین آنها، سنگنبشته بیستون بر دیواره کوه بیستون است. سنگنوشته بیستون بسیاری از رویدادها و کارهای داریوش یکم را در نخستین سالهای فرمانرواییاش که سختترین سالهای پادشاهی وی نیز بود، به گونهای دقیق بازگو میکند. این سنگنوشته عناصر تاریخی کافی برای بازسازی تاریخ هخامنشیان را داراست.و از آن می توان استفاده های زیادی کرد.
به درستی که با باشندگی (وجود) فراوانی بنمایههای میانرودانی، مصری، یونانی و لاتین نمیتوان با تکیه بر آنها تبارشناسی درستی از خاندان هخامنشی، از هخامنش تا داریوش را به دست آورد. برای همین نوشتار سنگنوشته بیستون زمان مناسبی را در اختیار تاریخنگار میگذارد که در آن شاه شاهان، نوشته بلند خود را با تایید دوبارهٔ خویشاوندیش با خاندان شاهنشاهی پارسیان آغاز میکند و به آرامی پیشینیان خود را نام میبرد: ویشتاسپ، آرشام، آریارمنه، هخامنش. این تبارشناسی به شوندهای (دلایل) گوناگون زمانهای درازی نادرست دانسته شده بود. زیرا در این سیاهه (فهرست) نام دو نفر از شاهان هخامنشی که پیش از داریوش فرمانروایی میکردند، یعنی کوروش بزرگ و کمبوجیه یکم به چشم نمیخورد.
همین جریان موجب شدهاست که مفسران سنگنوشته نسبت به نوشتارهای سنگنوشته داریوش با شک و دو دلی نگاه کنند و او را غاصب پادشاهی هخامنشیان بدانند که با نوشتن این سنگنوشته تلاش داشتهاست برای مشروعیت بخشیدن به پادشاهی خود از نگاه آیندگان، تبارنامهی خود را دستکاری کند.
بر اساس نوشتههای هرودوت، گلنوشتهٔ نبونید، پادشاه بابل، بیانیهٔ کورش بزرگ (استوانه کورش)، کتیبه بیستون داریوش یکم، و سنگنوشتههای اردشیر دوم و اردشیر سوم هخامنشی، ترتیب شاهان این دودمان تا داریوش یکم، چنین بودهاست: (لازم به گفتن است درستی این جدول از هخامنش تا کوروش بزرگ جای تردید است).
- هخامنش
- ۱ چیشپش یکم
- ۲ کمبوجیه یکم
- ۳ کورش یکم
- ۴ آرسک
- شاخه اصلی:
- ۵ کوروش بزرگ (دوم)
- ۶ کمبوجیه دوم (پیروز مصر)
- ۷بردیا
- ۸
- ۹
- شاخه فرعی:
- آریارمن
- ارشام
- ویشتاسپ
- داریوش بزرگ (یکم)
با بررسی کلی همهٔ بنمایهها میتوان به این گونه نتیجه گرفت. در یکچهارم نخست سده ششم پ.م، چیشپش، پسر هخامنش فرمانروایی پارس را به پسر بزرگترش آریارامنه داد، در حالی که پسر کوچکترش، کوروش یکم به فرمانروایی انشان گماشته شد. پس از مرگ آریارامنه، پسر وی آرشام جایگزین وی شد ولی پس از کوروش یکم، پسرش کمبوجیه یکم و پس از او نیز پسر وی کوروش دوم جانشین او شد. این رویدادها در میانهٔ سده ششم پیش از زادروز به رخ داد.
در این دوران، کوروش بزرگ توانست مادها را به پیروی خود در آورد و به افتخار و ثروت دست یابد. چندی پس، کوروش بزرگ بخشهای بزرگی از سرزمینهای خاورمیانه را به تصرف خود در آورد. پس از او نیز کمبوجیه راه پیروزیهای پدرش را ادامه داد و بر گستره شاهنشاهی هخامنشی افزود.
پس از مرگ کمبوجیه تاج شاهنشاهی به داریوش از شاخه فرعی هخامنشی میرسد. آنچه به دیده راستین میرسد، این است که داریوش در زمان زندگی پدر و پدربزرگش (آرشام پدربزرگش یا پسرش ویشتاسب، پدر داریوش)، و با همرایی آنها، پادشاهی را به دست گرفت. چرا که در زمان ساخت کاخ داریوش در شوش در آغاز فرمانروایی وی، بر اساس آگاهیهای گلنوشتههای یافته از پی ساختمانها، این دو زنده بودند.
- کوروش بزرگ
- کمبوجیه
- بردیای دروغین (گوماته مغ)
- داریوش بزرگ
- خشایارشا (خشیارشا)
- اردشیر یکم (اردشیر درازدست)
- داریوش دوم
- اردشیر دوم
- اردشیر سوم
- ارشک (شاه هخامنشی)
- داریوش سوم
هخامنش شاه پارسچا ایش پیش * شاه پارسآریارامن * فرماندار پارسکوروش یکم * شاه انشان
مقدمه
آیا هیچ میدانید که در جهان حدود 40 میلیون نابینا زندگی میکنند؟ نابینایی درجههای بسیار گوناگونی دارد. برخی هرگز نور را نمیبینند؛ بعضی دیگر فقط میتوانند نور را از تاریکی تشخیص دهند. در میان نابینایان عدهای هم هستند که از دید ناچیزی برخوردارند. از این همه نابینایی که در جهان زیست میکنند، فقط درصد اندکی کور مادرزاد هستند. کور متولد شدن ، پدیدهای است که هنوز علل آن را کاملا درنیافتهایم. بسیاری از افراد ادعا میکنند دید چشمانشان کم شده است.
کاهش دید ، 20 درصد میانسالان را تحت تأثیر قرار میدهد. کاهش دید معادل نابینایی کامل نیست. نابینایی به این معنی است که دقت بینایی فرد با اصلاح عدسی ، بهتر از 20.2 نبوده یا میدان بینایی او بسیار محدود شده و به کمتر از 20 درجه رسیده است. هر کس ممکن است به کاهش دید مبتلا شود، چون بیماریها و صدمات مختلفی میتوانند باعث کاهش دید شوند. به دلیل اینکه بیماریهایی مثل تخریب ماکولای چشم ، آب سیاه و آب مروارید در افراد مسن بیشتر دیده میشود، بنابراین کاهش دید و نابینایی در افراد بالای 45 سال شیوع بیشتری دارد.
نابینایی در افراد مبتلا به دیابت ، قابل پیشگیری میباشد. نابینایی پس از تولد بیشتر بر اثر بیماریهای چشمی رخ میدهد؛ گاهی هم یک بیماری عمومی ، مانند بیماری قند یا مننژیت ، ممکن است عامل کوری باشد. حادثه و انفجار ، دو عامل دیگرند برای نابینا ساختن چشم. در کشورهایی که مردم به دلیل بالا بودن سطح زندگی و داشتن مراقبتهای خوب پزشکی عمر طولانی میکنند، پیری مسایلی برای چشم پدید میآورد.
علل نابینایی
اهمیت نسبی علل مختلف کوری بسته به سطح توسعه اجتماعی در نواحی جغرافیایی مورد مطالعه تفاوت میکند. در ممالک در حال توسعه ، کاتاراکت شایعترین علت است و البته تراخم ، جذام ، انکوسرکیازیس و گزروفتالمی ، نیز از علل مهم میباشند. در کشورهای توسعه یافتهتر ، نابینایی به میزان زیادی به فرآیند پیری بستگی دارد. سایر علل عبارتند از: رتینوپاتی دیابتی ، جداشدگی شبکیه و بیماریهای دژنراتیو ارثی شبکیه.
کاتاراکت
کاتاراکت (آب مروارید) حدود 50 درصد موارد نابینایی را در سراسر جهان تشکیل میدهد. در بسیاری از کشورهای در حال توسه ، تسهیلات موجود برای درمان کاتاراکت کافی نیستند. کاتاراکت به کدورت عدسی گفته میشود. پیری شایعترین عامل کاتاراکت است. اما بسیاری از عوامل دیگر میتوانند دخیل باشند مانند سموم ، بیماریهای سیستمیک و وراثت. اگر شیوههای طبی یافت شوند که بتوانند ایجاد کاتاراکت را 10 سال به عقب بیندازند، تخمین زده میشود که تعداد افراد نیازمند به جراحی 45 درصد کاهش یابد. علت آب مروارید بطور کامل مشخص نشده است، اما عدسیهای مبتلا دچار رسوبات پروتئینهای هستند که پرتوهای نور را متفرق میکنند و شفافیت آن را کاهش میدهند و در صورت عدم درمان و جراحی ، فرد دچار نابینایی میشود.
تراخم
تراخم باعث کراتوکنژنکتیویت دو طرفه عموما در کودکان میشود. در صورت شدید بودن منجر به کوری خواهد شد. این بیماری حساسیتی ناشی از حساسیت تأخیری به فرآوردههای باکتریال مثل باسیل سل میباشد که باعث ایجاد زخم در قرنیه چشم میشود. در حدود 400 میلیون نفر در جهان تراخم دارند. تراخم را میتوان با سولفونامیدها یا آنتی بیوتیکهای مختلف نظیر تتراسایکلین یا اریترومایسین ، درمان کرد. اما پیشگیری از گسترش عفونت با ارائه تسهیلات بهداشتی ، مؤثرتر از درمان است.
جذام
جذام 16 - 15 میلیون نفر را در جهان گرفتار ساخته و گرفتاریهای چشمی آن بالاتر از هر بیماری سیستمیک دیگر است. تا 10 درصد بیماران جذامی در اثر بیماری کور میشوند. لکههای بد نامی اجتماعی که به پیشانی جذامیها میخورد، درمان آن را با دشواری مواجه میکند، اما داروهای مؤثر و احتمال تهیه واکسن برای آن وجود دارد.
اونکوسرکیازیس
این بیماری از طریق گزش پشه سیاه منتقل میشود که در رودخانههای جاری تخمگذاری میکند (به همین دلیل نام کوری رودخانه به آن اطلاق میشود.) در سراسر جهان 28 میلیون نفر مبتلا به این بیماری هستند و 20 درصد افراد مناطق بومی در اثر بیماری کور میشوند. پیشگری از بیماری با ریشه کن کردن حشره ناقل و درمان با ivermectin ، انجام میشود.
گزروفتالمی
گزوفتالمی ناشی از کمبود ویتامین A است. از نظر بالینی ، خشکی ملتحمه همراه با لکههای مشخص Bitot و نرم شدن قرنیه وجود دارد که منجر به سوراخ شدن قرنیه میشود. سوء تغذیه پروتئین باعث شعلهور شدن بیماری و مقاوم شدن آن نسبت به درمان شود. گزوفتالمی ، یک علل شایع کوری در شیر خواران است. شیر خواران گرفتار اغلب به بزرگسالی نمیرسند. گزوفتالمی را میتوان با بهبود عمومی تغذیه یا ویتامین A مکمل ، پیشگیری کرد.
سایر علل نابینایی
بیماریهای ارثی علل مهم نابینایی هستند، اما به تدریج میزان بروز آنها در پاسخ به تلاشهای مشاوران ژنتیک برای آگاهی عمومی از ماهیت قابل پیشگیری این بیماریها باید کم شود. در ضمن در افراد بالای 65 سال اختلالات شبکیه ، گلوکوم (آب سیاه) ، دیابت و بیماریهای عروقی باعث ایجاد نابینایی میشوند.
توانبخشی نابینایان
هدف از توانبخشی ، توانا کردن بیمار به یک زندگی تقریبا تا حد ممکن است. نابینایی لزوما به معنای بییاور بودن نیست. انطباق مشخصی با اختلال یا کوری کامل ، بسته به سن شروع ، مزاج ، آموزش و منابع مالی ، متفاوت است. برای مثال بیماران مسنتر ممکن است با شکیبایی کامل با کوری برخورد کنند. بسیاری از خدمات ویژه و وسایل اپتیک و غیر اپتیک وجود دارند. آشکار است که مسئولیت پزشک با تشخیص ، پیشگیری و درمان اختلالات چشمی منجر به نابینایی پایان نمییابد. پزشک باید نسبت به واکنشهای شدید افسردگی که ممکن است رخ دهد، هوشیار باشد. بخصوص وقتی هنوز بینایی وجود دارد، باید به بیمار در انطباق با کوری کمک شود.
بریل Braille
این سیستم بسیار مؤثر خواندن برای نابینایان در سال 1825 معرفی شد. حروف بریل تشکیل میشوند از نقطههای برجستهای که در دو تا سه ستون مرتب شدهاند. رمز بریل بینالمللی در سال 1951 معرفی شد. بریل امروزه کمتر از گذشته استفاده میشود، زیرا بسیاری از نابینایان وسایل سمعی را برای مقاصد خبرگیری و تفریحی ترجیح میدهند. اما اخیرا در دسترس بودن سیستمهای قابل حمل ذخیره اطلاعات همراه با ورودی رمزهای بریل و پروندههایی به شکل و خط موسوم به خط بریل ، علاقه به آنرا دوباره احیا کرده است.
وسایل الکترونیکی برای نابینایان
Optacon یک وسیله الکترونیکی است که تصاویر حروف را به شکلهای قابل لمس تبدیل میکند. حمل آن راحت است و تقریبا برای هر نوع مطالب خواندنی قابل استفاده است. امروزه وسایل کمکی سمعی نیز اهمیت قابل توجهی پیدا کرده است مانند ماشین حساب ، ساعت و پول شناسهای سخنگو.
شیوع نابینایی در جهان
سازمان بهداشت جهانی (WHO) تخمین میزند در حال حاضر 35 - 27 میلیون نابینا در جهان زندگی میکنند. 90 درصد نابینایان جهان در ممالک در حال توسعه و عمدتا در آسیا و آفریقا میباشد که اغلب در جوامع محروم و در مناطق روستایی زندگی میکنند. خطر کوری در بسیاری از این جوامع فراموش شده 40 - 10 برابر بیشتر از مناطق صنعتی توسعه یافته اروپا و آمریکا میباشند.
برنامه سازمان بهداشت جهانی برای پیشگیری از نابینایی
سازمان بهداشت جهانی ، برای پیشگیری از نابینایی ، مراکزی در 60 کشور در حال توسعه مستقر ساخته است. تا با مطالعات گروهی ، اطلاعات صحیح اپیدمیولوژیک بدست آیند تا پایه ریزی برای برنامه ریزی هدفدار ، اجرا و ارزیابی صحیح برنامههای پیشگیری از نابینایی انجام گیرد.
درباره وبلاگ
به وبلاگ من خوش آمدید موضوعات آخرین مطالب پيوندهاتبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان علمی -پزشکی -تاریخی و آدرس alireza-takblog.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد. نويسندگان